arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۳۶۴۰۲
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۰۸ - ۱۸ آبان ۱۳۹۲

اعدامی هایی که زنده شدند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
محکومان به مرگی که از چوبه دار نجات پیدا کرده اند، سرگذشت های متفاوتی داشته اند.
به گزارش سرنخ: محکومان به مرگی که از چوبه دار نجات پیدا کرده اند، سرگذشت های متفاوتی داشته اند.

در هفته های گذشته، زنده ماندن یک متهم به مرگ، بعد از اجرای حکم اعدامش، سروصدای زیادی در روزنامه ها و رسانه ها به راه انداخته و افراد زیادی در این باره نظرات مختلفی ارائهکرده اند، برخی از حقوقدانان با استدلال های حقوقی خود، اجرای دوباره حکم را برای فردی که به یک بار اعدام محکوم شده است نادرست می دانند و در عین حال گروهی دیگر خواستار اجرای دوباره حکم اعدام هستنداما با وجود جنجالی که این خبر شگفت انگیز به پا کرده است،

این حادثه، حادثه ای بی نظیر نیست که در تاریخ مشابه آن وجود نداشته باشد. در کشورهای مختلفی این حادثه رخ داده است و برای محکومان به مرگ، تصمیم های متفاوتی گرفته شده است؛ برخی حکمشان از اعدام به حبس ابد تغییر کردهو برخی دوباره – و حتی سه باره – اعدام شده اند. این گزارش به زندگی مشهورترین افرادی می پردازد که بعد از اجرای حکم اعدام زنده مانده اند و تصمیماتی که برای آنها گرفته شده است را بررسی می کند.

وقتی طناب 3 بار باز شد

جوزف ساموئل هم یکی دیگر از کسانی است که سه بار از اعدام جان سالم به در برده است. ساموئل انگلیسی که در سال 1795 به سرقت متهم شد، در سال 1801 به تبعید به استرالیا محکوم شد. ساموئل اما از تبعید فرار کرد و بعدا به همراه یک باند تبهکار، از خانه زنی ثروتمند سرقت کرد. در جریان این سرقت، یک افسر پلیس به نام جوزف لوکر که از خانه زن محافظت می کرد، کشته شد.

باند سرقت به سرعت شناسایی و دستگیر شدند و در هنگام برپگزاری جلسات محاکمه، زن صاحبخانه ساموئل را به عنوان یکی از سارقان شناسایی کرد، با چنین مدرک محکمی، ساموئل هم مجبور شد به سرقت از خانه زن اعتراف کند اما مشارکت در قتل افسر پلیس را رد کرد.

بقیه اعضای باند سرقت از جمله رئیس باند به دلیل نبود مدارک کافی علیه شان تبرئه شدند اما ساموئل به این خاطر که از سوی صاحبخانه شناسایی شده و خودش هم اعتراف کرده بود، مجرم شناخته شده و به اعدام با طناب دار محکوم شد.

اعدامی های زنده

در تاریخ 26 سپتامبر سال 1803 میلادی، ساموئل به همراه یک محکوم به مرگ دیگر، به محل اجرای حکم در پاراماتا، یکی از حومه های سیدنی استرالیا برده شد تا در مقابل صدها نفر به دار آویخته شود. مامور اعدام، طناب دار را به دور گردن هر دو محکومانداخت و حکم اجرا شد. مجرم همراه ساموئل پس از اندکی تقلا، جان خود را از دست داد اما طناب دور گردن ساموئل از هم باز شدو او به زمین افتاد.

مامور اعدام به دستور مقامات قضایی حاضر در صحنه به سرعت طناب را برداشت، و بار دیگر این بار محکم تر و با دقت بیشتر، دور گردن ساموئل محکم کرد. ساموئل بار دیگر به پای چوبه دار رفت و مامور همارابه زیر پایش را هل داد اما طناب دور گردنش باز هم باز شد و او دوباره به زمین افتاد. این بار مامور اعدامبا وجود اعتراض حاضران در صحنه اجرای حکم، طناب را بار دیگر دور گردن ساموئل پیچید اما باز هم همان اتفاق رخ داد.

مقامات حاضر در صحنه که نمی دانستند باید چه کار بکنند، به سراغ فرماندار منطقه رفتند. فرماندار به محل اعدام آمد و پس از انجام بررسی های لازم درباره طناب، مشخص شد که طناب اصلا پاره نشده است و هر سه بار به علت نامعلومی او به زمین افتاده است.

حکم آخر: فرماندار با بیان اینکه این اراده خدا بوده که مانع از مرگ ساموئل شده است، از اجرای دوباره حکم جلوگیری کرد، حکم ساموئل پس از این ماجرا به حبس ابد تغییر یافت.


زندگی روی تخت تشریح

ویلیام دوئل، نوجوان 16 ساله انگلیسی بود که به اتهام تجاوز جنسی و قتل دختری به نام «سارا گریفن» در منطقه آکتون لندن مجرم شناخته شده و به اعدام محکوم شد. اگرچه حرف و حدیث های زیادی درباره محاکمه این نوجوان وجود داشت اما به هر حال براساس حکم دادگاه در تاریخ 29 نوامبر 1740 میلادی، دوئل در تایبرن به همراه 4 تبهکار مخوف دیگر به دار آویخته شد. جسد ویلیام بعد از اجرای حکم به مدت 20 دقیقه در هوا معلق بود و سپس جسد را پایین آورده و آن را به یک مرکز جراحی منتقل کردند تا به یک دانشکده آموزشی جراحی اهدا شود.

اعدامی های زنده

بعد از انتقال جسد به دانشکده آموزشی، بدن دوئل روی یک تخت گذاشته شده و دانشجویان برای کالبدشکافی جسد آماده شدند ولی اتفاقی افتاد که همه را به وحشت انداخت. یکی از پرستاران متوجه شد که جسد دارد تکان می خورد، تنفس جسد تندتر و تندتر می شد و سپس انگار خون در رگ هایش جاری شده باشد جسدش گرم و گرمتر شد. او پس از گذشت دو ساعت دیگر می توانست راحت بایستد.

همان شب دوئل را که شوکه شده بود و نمی دانست چه اتفاقی برایش رخ داده است، به زندان نیوگیت منتقل کردند. دوئل که در زمان اجرای حکم از تب و لرز و هذیان رنج می برد، ادعا می کرد که اصلا صحنه اجرای حکم و به دار آویخته شدنش را به خاطر نمی آورد و هیچ تصویری از آن لحظات در ذهن ندارد. در آن زمان این تئوری مطرح شد که وضعیت وخیم جسمانی دوئل باعث نجات او از مرگ شده است.

حکم آخر: پرونده دوئل در آن زمان سروصدای زیادی به پا کرد، افراد زیادی خواستار عدم اجرای حکم دوباره او بودند و سرانجام مقامات قضایی بعد از بررسی های گسترده تصمیم گرفتند به جای اعدام او را به جایی تبعید کنند.


مردی که نشد اعدام بشه!!

«جان هنری جورج لی» که بیشتر با عنوان «جان باباکومبالی» یا «مردی که آنها نتوانستند اعدامش کنند« شناخته می شود، مردی انگلیسی بود که سه بار از اعدام جان سالم به در برد. لی که در نیروی دریایی سلطنتی انگلیس خدمت می کرد، در سال 1885 به اتهام دزدی دستگیر شد اما در جریان بررسی پرونده اش، به قتل وحشیانه «اما کیسی» - زن صاحبکارش – در خانه آنها در تاریخ 15 نوامبر 1884 هم متهم شد.

لی بعد از بررسی مدارک و شواهدی که علیه او وجود داشت سرانجام در قتل این زن مجرم شناخته شده و محکوم به اعدام شد. در 23 فوریه 1885، مسئولان اجرای حکم، سه بار او را در زندان اعدام کردند اما لی هر سه بار جان سالم از مرگ به در برد.
ظاهرا دلیل عدم موفقیت در اجرای اعدام ها هم این بود که هر بار، دریچه داربست زیر پای متهم باز نمی شد؛ البته با وجود اینکه مسئول بستن داربست، چند بار دریچه را امتحان کرده بود.

اعدامی های زنده

نظریه های بسیاری در آن زمان درباره ناکامی در سه بار اجرای حکم اعدام لی مطرح شد اما براساس مدارک وزارت کشور انگلیس، علت اصلی این اتفاق، مکانیسم نادرست چوبه دار بود که منجر به بروز این اختلال شده بود. البته اتفاقی که برای لی رخ داد، باعث شد از آن پس چوبه دارهای مطمئن تری را در انگلیس بسازند تا دوباره چنین اتفاقی تکرار نشود.

حکم آخر: پس از وقوع این اتفاق عجیب و غریب، وزیر امور داخله وقت انگلیس، دستور داد حکم لی را از اعدام به حبس ابد تغییر دهند. البته لی به این حکم هم راضی نبود. او دادخواست تجدید نظر درباره حکمش داد تا اینکه سرانجام در سال 1907 آزاد شد. لی پس از نجات از مرگ و آزادی بیکار ننشست و سعی کرد با برگزاری سخنرانی های مختلف، ماجرای زندگی خود را به گوش مردم و خصوصا ناامیدها برساند. او حتی تبدیل به سوژه یک فیلم صامت هم شد. لی با شروع جنگ دوم جهانی ناپدید شد و به همین دلیل گفته می شود که اودر دوران جنگ دوم جهانی از دنیا رفته است اما با اینحال مدارک دیگری نشان می دهد که او در سال 1945 در ایالات متحده آمریکا درگذشته است. آثار هنری زیادی با الهام از زندگی لی خلق شد از جمله کتابی با عنوان «مردی که آنها نتوانستند اعدام کنند» و همچنین یک اپرای محلی.


اعدام نصفه کاره

«جان اسمیت» که با نام «جان ویلسون» هم شناخته می شد، سارق تبهکاری اهل لندن بودکه به خاطر سه بار اعدام ناموفق در دنیا بسیار مشهور است، اولین اعدام ناموفق اسمیت لقب «اسمیت نصفه اعدام شده» را به او داد.

اسمیت در دوران سربازی در نیروی دریایی انگلیس، با خلافکارها و تبهکاران زیادی دوست شد و همنشینی با آنها باعث شد که به دزدی از خانه ها روی آورد. در 5 دسامبر 1705 او متهم به 4 مورد بزهکاری شد که در 2 مورد مجرم شناخته شده و محکوم به مرگ شد.

اعدامی های زنده

واکنش اسمیت به این حکم به گونه ای بود که به نظر می رسید برای او ادامه زندگی پر از تبهکاریش یا پایان آن چندان اهمیتی ندارد تا اینکه روز اجرای حکم مشخص شد و حکم اعدام با طناب دار اجرا شد.

پس از اینکه تقریبا یک ربع از به دار آویختن اسمیت گذشت و همه تصور می کردند او مرده است، جسدش را از دار پایین آوردند اما در نهایت تعجب پزشک محلی اعلام کرد که او زنده است. در این زمان مردم فریاد زدند«اجرای حکمش را به تعویق بیندازید» و ناگهان جنجالی به پا شد که ممکن بود به اعتراضی گسترده تبدیل شود.

مقامات قضایی حاضر در صحنه این درخواست مردمی را پذیرفتند و اسمیت از جوبه دار پایین آورده شد در حالی که هنوز زنده بود. اسمیت را به خانه ای در نزدیکی زندان منتقل کردند تا بهبود پیدا کند، او مدتی بعد در فوریه سال 1706 با فرمان عفو از زندان آزاد شد.

اما با وجود آنکه این مرد تبهکار تا یک قدمی مرگ رفته بود اما پس از آزادی، دوباره به سرقت از خانه ها روی آورد، سپس بار دیگر دستگیر شد اما به دلیل نبود مدارک مستدل آزاد شد اما وقتی او برای سومین بار دستگیر شد، قاضی پرونده تصمیم گرفت حکم اعدام او را صادر کند اما آقای قاضی یک روز پیش از صدور حکم از دنیا رفت و اسمیت بار دیگر از مرگ جان سالم به در برد.

در تاریخ 17 می 1727، اسمیت که دیگر 66 ساله شده بود و از اسم مستعار «جان ویلسون» استفاده می کرد، در حال دزدیدن یک قفل دستگیر شد.

اسمیت بعد از محاکمه، مجرم شناخته شده و به ویرجینیا تبعید شد. در دوران تبعید، اسمیت دادخواست تجدید نظر در حکم خود را مطرح کرد و درخواست کرد به خاطر ناتوانی جسمی و بی پناهی دو فرزندش از ادامه اجرای حکمش صرف نظر کنند اما مسئولان قضایی که می دیدند این مرد اصلاح شدنی نیست او را از ویرجینیا به سوازنا منتقل کردند.

حکم آخر: اگرچه این مردتبهکار هیچ وقت اصلاح نشد اما بعد از ناکامی در اجرای حکمش در نخستین دفعه، آزاد شد.


نخستین آمریکایی بازگشته از پای دار

«ویلی فرانسیس»، اولین اعدامی نجات یافته از مرگ در ایالات متحده است و به همین دلیل هم در جهان شناخته شده است. او یک نوجوان سیاهپوست بود که در سال 1945 میلادی به جرم قتل «اندرو توماس»، صاحب یک داروخانه در «کاجون» ایالت لوییزیانا محکوم به اعدام با صندلی الکتریکی شد. گفته می شود که مقتول زمانی صاحبکار ویلی 16 ساله بوده است.

پرونده قتل توماس به مدت 9 ماه معلق باقی مانده بود تا زمانی که فرانسیس به اتهام شرکت در جرم دیگری در تگزاس دستگیر شد و به قتل توماس اعتراف کرد، پلیس در آن زمان اعلام کرد که فرانسیس کیف پول توماس را با خود حمل می کرده است.

البته او در ابتدا ادعا می کرد که چند نفر دیگر مسئول قتل توماس بوده اند اما با بی اعتنایی بازجویان به ادعاهای او، در نهایت به این جنایت اعتراف کرد.

اعدامی های زنده

او در اعتراف نامه خود گفت: «این یک رازی بین من و او بود.» معنای دقیق جمله فرانسیس هنوز نامشخص است اما گیلبرت کینگ در کتابی تحت عنوان «اعدام ویلی فرانسیس» می گوید که صاحب داروخانه، فرانسیس را مورد آزار و اذیت جنسی قرار می داده است و برای همین هم او را به قتل رسانده بود.

فرانسیس در نهایت به رغم دو اعتراف نامه ای که نوشته بود، در دادگاه منکر همه اعترافات قبلی خود شده و خود را بیگناه دانست، وکلای مدافع او هم در طول محاکمه اش هیچ مخالفتی با رأی دادگاه نکردند، هیچ شاهدی را به دادگاه احضار نکردند و هیچ دفاعی هم از او نکردند.

دو روز پس از آغاز محاکمه، فرانسیس به اتهام قتل، مجرم شناخته شده و محکوم به مرگ شد. اما در روز اعدام یعنی در تاریخ 3 می سال 1946، صندلی الکتریکی نتوانست جان فرانسیس را بگیرد. شاهدان می گویند در حالی که ظاهرا اعدام الکتریکی فرانسیس داشت صورت می گرفت، فرانسیس از زیر کلاه چرمی که روی سرش گذاشته بودند، فریاد می زد: «درش بیارید، درش بیارید، بگذارید من برم.»

در ابتدا اعلام شد که زندانبان ها صندلی متحرک الکتریکی که فرانسیس روی آن نشسته بود را به درستی نصب نکرده بودند و برای همین شوکی به او وارد نشده است اما بعدها مقامات قضایی ایالتی اعلام کردند که پس از نشستن فرانسیس روی صندلی الکتریکی، واقعا به او شوک وارد شده اما این شوک الکتریکیاو را از پای درنیاورده است.

حکم آخر: فرانسیس پس از یک سال، دوباره به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم شد و این بار صندلیکار خودش را به درستی انجام داد.


نوزادکشی که نمرد

«آن گرین» یک پیشخدمت انگلیسی بود که در سال 1650به قتل یک نوزاد متهم شد، گرین به عنوان پیشخدمت وارد خانه توماس رئاد شده بود اما بعد از مدتی فریب نوه ارباب خود را خورد و باردار شد. او به توصیه مردجوان نوزاد خود را کشت در حالی که مدعی بود نوزاد مرده به دنیا آمده است.

به هر حال گرین به جرم نوزادکشی محکوم به مرگ شد و در تاریخ 14 دسامبر 1650 میلادی در آکسفورد اعدام شد. به خواسته خود گرین، چند نفر از دوستانش به محل اعدام آمده بودند تا پس از انجام اعدام چند ضربه ای به بدن او بزنند تا مطمئن شوند او مرده است چرا که او با توجه به داستانی که شنیده بود می ترسید که زنده زنده در گور دفن شود.

اعدامی های زنده

بعد از اجرای حکم، جسد گرین را از دار جدا کرده و خبر مرگ او را به پزشک زندان رساندند. وقتی گواهی گرین صادر شد، جسدش را برای کالبدشکافی به یک دانشگاه پزشکی فرستادند. یک روز بعد از اجرای حکم، لحظاتی پیش از آغاز کالبدشکافی جسد، چند دانشجو متوجه شدند که گرین دارد به سختی نفس می کشد. گرین به سرعت تحت درمان قرار گرفت و جان تقریبا از دست رفته خود را بازیافت.

حکم آخر: این اتفاق در آن زمان سروصدای زیادی به
پا کرد و عده ای می گفتند که این خواست خدا بوده که به کمک یک فرد بی گناه آمده است و بنابراین وی آزاد شد.
نظرات بینندگان