arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۱۳۳۱۸
تاریخ انتشار: ۱۶ : ۱۸ - ۱۳ تير ۱۳۹۴
رئیس سازمان محیط زیست، فرق ببر و پلنگ را می داند ؟

یادداشت دلواپسان حیات وحش ایران برای معصومه ابتکار

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

جمهوریت نوشت: راست می گویی بانو. ساکتان دیروزیم و دلواپسان امروز. اما سکوت دیروزمان را به پای آسوده خاطری دیروزمان نگذار. از خبر خرسهای سلاخی شده، روباه های به دار آویخته شده، لاشه های سوخته پلنگ، آهوهای زجرکش شده در تعقیب موتورهای اماراتی، شاخ قوچ های لارستان در در دست گردشگران آمریکایی، یال آتش گرفته شیر باغ وحش با ته سیگار و شیر کشته شده با شلیک گلوله در سیرک، دلمان خون بود و در سکوتِ تلخ یأس، به معنای واقعی کلمه «دلواپس» حیات وحش سرزمینمان بودیم.

همیشه دلواپس بودیم بانو. اما اینکه چرا دیگر ساکت نیستیم را با نگاهی به آن قاب سیاه که به دستانت سپرده شد میتوانستی بدانی. شاید آن قاب را فراموش کرده باشی. پس، به شنیدن قصه آن قاب سیاه و راز دلواپسان حیات وحش دعوتت میکنیم. دلواپسانی که فقط دیگر ساکت نیستند.

روزی دست پلنگی عظیم الجثه در ارتفاعات 2000 تنکابن در تله گرفتار شد. پلنگ قدرتمند، تله فلزی را از جا کند و رفت. رفت و درد کشید تا مرور زمان، تله را به همراه دستش برای همیشه از او جدا کرد. دیگر شکار برایش آسان نبود. شکارش را شکارچیانِ مجاز و غیرمجاز دزدیده بودند. تازه، یک دست هم نداشت. دامهایی که برای استفاده از علوفه رایگان به مناطق حفاظت شده که همان قلمرو پلنگ قصه باشد آورده میشدند شکار خوبی بودند. دامدارانی که از سایه اش هم به وحشت می افتادند روزی از روزها با یک شلیک، 30 ساچمه برای همیشه در بدنش به یادگار گذاشتند. پلنگ باز هم رفت و درد کشید. سرنوشتش را با درد گره زده بودند. رفت و ماند و مقاومت کرد. ماهها گذشت و همچنان وجودش، زندگی را به کام دامداران تلخ کرده بود. 13 دیماه 92، صبح یک روز سرد بود که  صدای شلیک گلوله در ارتفاعات 2000 تنکابن پیچید. گلوله در نخاع پلنگ زخمی فرود آمد. پلنگ از صخره ها سقوط کرد. اما در برابر چشمان حیرت زده رانندگان جاده 2000، با دستی قطع شده در تله، دست دیگری که بر اثر سقوط از ارتفاع شکسته بود و دو پایی که در نتیجه شلیک گلوله به نخاع، بطور کامل فلج شده بود، از جاده گذشت و خودش را از زیر گاردریل به دره رساند و در رودخانه نشست. شاید آب مرهمی بر زخمهایش بود. ساعتها گذشت تا نیمه شب تفنگ بیهوشی رسید و با یک شلیک، لحظه وداع پلنگ با طبیعت رقم خورد. پلنگ در قفسی غیراستاندارد که منجر به شکستن دندانهایش شد به تهران منتقل شد. به تهران؛ شهر مرگ پلنگها ...

 10 روز، دردِ زخمهای قدیم و جدید و بدتر از آن، درد اسارت را تجربه کرد و سرانجام با دوز بالای داروی بیهوشی برای همیشه به خوابی عمیق فرو رفت. غرور و استقامت نگاهش در اوج درد و استیصال برای دلواپسانِ ساکت، تلنگری شد. 25 دیماه به یاد پلنگ باشکوهی که اسمش را البرز گذاشتیم در برابر سازمان، خواستار برخورد با کشتار حیات وحش شدیم و پیمان بستیم پایداری را از پلنگ تنکابن همواره به یادگار داشته باشیم. یادت آمد بانو؟ قاب سیاهِ چشمان بیگناه البرز را که در جمعمان به دستانت سپرده شد خاطرت هست؟ آن روزها بانوی محیط زیست میخواندیمت ...

و امروز تو ما را دلواپسان میخوانی بانو. برچسب سیاست بر انتقادات زدن، سلاحی تازه نیست. بهتر بگویم کلیشه شده است. اما تو ما را دلواپسان بخوان. ایده خوبیست. «دلواپسان حیات وحش ایران». یکی از هزاران سمن و یاسمنِ زیست محیطی که از گوشه و کنار میرویند.

آری بانو. دلواپسیم. دلواپس چه چیز؟ از آخر شروع میکنم تا برایت ملموس تر باشد. خرس یک معرکه گیرِ متخلف که بنا بود هفته پیش در شهریار توسط مسئولین اداره کل استان توقیف شود «گم» شده. بهتر بگویم، معرکه گیر با خرسش در شهریار متواری شده و مسئولین، یک هفته ایست سرگرم جلبش هستند. خرس که میگویم، نه توله خرس ها! خرس بالغ خیلی خیلی بزرگ! دلواپسیم که مسئولین اداره کل استان، یک هفته برای توقیف یک خرس به آن بزرگی که متعلق به یک معرکه گیر آس و پاس است وقت گذاشته اند و به هر دلیل موفق نشده اند. دلواپسیم چون برخورد با قاچاقچیان آزادگان را باید از مسئولین همین اداره کل بخواهیم! تو بگو بانو. میشود دلواپس نبود؟

دلواپسیم بانو. دلواپس ببر سیبری. ببر سیبری که 5 سال پیش به کشور آمد تا در میانکاله نسل ببر مازندران را احیا کند. جفتش که همان روزهای اول با گوشت الاغ آلوده پذیرایی شد بر اثر ابتلا به مشمشه جان سپرد. این ماده ببر بینوا 5 سال به دلیل احتمال ابتلا به مشمشه در اتاقکی مخوف موسوم به قرنطینه محبوس است و حسرت 100 متر از همان میانکاله ای را میکشد که از ابتدا برای نگهداریش در نظر گرفته شده بود. چرا که امروز، منفعت سازمان محیط زیست در انتقالش به باغ وحش است و از طرفی سازمان دامپزشکی با انتقالش به باغ وحش مخالف است. دلواپسیم چون شاید ببر سیبری این تابستان را در آن سیاهچال گرم و مرطوب دوام نیاورد.

دلواپسیم بانو. دلواپس پلنگهایی هستیم که هرقدر هم در مخفی کردن لاشه هایشان توسط ادارات کل استانها تلاش میشود باز هم از ابتدای سال جاری، 12 مورد از کشتارشان فاش شده و کسی برای نجاتشان از انقراض چاره ای نمی اندیشد. راستی بانو! نوشته بودی این اواخر شاهد تجمعی برای کشتار ببرها در سازمان بودی. منظورت تجمع برای کشتار پلنگ (همانی که خالخالی است و هنوز منقرض نشده) بود دیگر؟! چون ببر (همانی که راه راه است) 100 سالیست منقرض شده. آن تجمع کننده ها ما دلواپسان بودیم بانو. نیم ساعتی صدایت زدیم. گفتند پیغاممان (درخواست بیمه پلنگ) را به گوش ات میرسانند. اما آمار کشتار پلنگ بالا رفت و از سازمان هیچ خبر خوشی بیرون نیامد که نیامد. دلواپسیم که درگیرودار همین اشتباه گرفتن خالخالی و راه راه، سرنوشت خالخالی هم، دفن شدن در گور راه راه باشد.

دلواپس «بحر آسمان» جیرفتیم بانو. زیستگاه خرس سیاه آسیایی. گونه در خطر انقراض. زیستگاه پلنگ و صدها گونه نادر جانوری و گیاهی دیگر که چند سالی است حیاتشان در گرو استارت خوردن لودرهای معدن کاو است. لودرهایی که به طمع استخراج آهن برای این منطقه زیبای حفاظت شده دندان تیز کرده اند و علیرغم مکاتبات بسیار، سازمان حفاظت محیط زیست، هنوز موفق به خارج کردنشان از این زیستگاه با ارزش نشده.

به شدت دلواپسیم بانو. دلواپس مخلوقات بیگناه خداوند که در زندانهایی خوفناک به حبس ابد محکوم شده اند. می دانی بانو از 80 زندان موسوم به باغ وحشی که در سراسر کشور فعالیت میکنند تنها 35 مورد از آنها مجوز سازمان حفاظت محیط زیست دارند؟ و می دانی که باغ وحش شیراز که قطعا فیلم زنده خواری الاغ توسط شیرها در آن را دیده ای و باغ وحش مشهد که بازدیدکنندگان، یال شیرش را با ته سیگار به آتش کشیدند جزو بهترین آن 35 باغ وحش مجاز به شمار میروند؟ میدانی توله هایی که به ادارات کل سازمان سپرده میشوند به جای اینکه برای رهاسازی آماده شوند مخفیانه روانه باغ های وحش میشوند؟ باغ های وحش، مراکزی که روز به روز تعدادشان رو به افزایش است.

همچنان دلواپس سیرک ها هستیم بانو. خاطرت هست سال گذشته طی نامه سرگشاده به رییس جمهور و با رونوشت به سازمان خواستار ممنوعیت استفاده از حیوانات در سیرکها شدیم؟ نامه ای که پیوست داشت. تصاویر و فیلمهای دلخراشی از حیوان آزاری توسط سیرک داران و معرکه گیران که خودمان تهیه کرده بودیم. نامه ای که بی پاسخ ماند. پیگیریهای مداومی که هیچ واکنشی از سوی سازمان به دنبال نداشت. ناامید از سازمان به فراکسیون محیط زیست مجلس پناه بردیم و به دنبال یک نامه از سوی آن فراکسیون، سازمان حفاظت محیط زیست چه سریع راه حلی برای حذف حیوانات از سیرکها پیدا کرد! و تو برچسب سیاست زدی بانو. اما می دانی و می دانیم که سیاستی در کار نبود و نیست.

راستی بانو ، می دانی سیرکی که تحت عنوان اولین سیرک بدون حیوان کشور با حمایت سازمان حفاظت محیط زیست افتتاح شد، دو ماه پس از افتتاح، در اسلامشهر به اجرای برنامه با حیوانات پرداخت؟ و می دانی مجوز اجرای این سیرک بر خلاف رویه معمول توسط اداره کل محیط زیست استان، صادر شده بود؟ و می دانی پس از پایان این مجوز غیرمعمول، سیرک همچنان در اسلامشهر به اجرا ادامه داد در حالیکه مسئولین استان، استفاده از حیوان در این سیرک را اکیدا تکذیب میکردند؟ و در آخر میدانی بانو که به ناچار، از تهران عازم اسلامشهر شدیم تا از اجرای برنامه با حیوانات توسط این متخلفین، عکس و فیلم تهیه کنیم که پس از 10 روز پیگیری و فشار رسانه ای عاقبت حیوانات سیرک توقیف شدند.

درباره شکار و مافیای مربوط به آن سکوت کرده و به برشمردن مواردی پیش پا افتاده اکتفا میکنم بانو.

هدف از دلواپسی ما را انحلال سازمان حفاظت محیط زیست عنوان کرده ای بانو. هدف، انحلال سازمان حفاظت محیط زیست نبوده و نیست. اما صادقانه بگویم : این ره که امروزه سازمان میرود به ترکستان است و انحلالش ذره ای نگرانی در قلب دوستداران حیات وحش به جا نمیگذارد.
نظرات بینندگان