arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۴۱۱۱۴
تاریخ انتشار: ۴۴ : ۱۹ - ۱۵ آذر ۱۳۹۴
بابک دربیگی:

دولت روحانی تنهاست، حتی درون خودش

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بابک دربیکی از جمله نام هایی است که با رسانه و اطلاع رسانی گره خورده است. سوابق کاری او در دبیر خانه شورای گفت و گوی دولت و بخش خصوصی  گرفته، تا مدیریت وب سایت آفتاب نیوز، سردبیری  سایت اتاق ایران، مدیر اطلاع رسانی ستاد مرکزی دکترروحانی در انتخابات 92  و در نهایت مدیر روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نشان می کند که دربیکی  آدم رسانه است.

با این که مدتی است از آخرین سمتش یعنی مسئولیت در وزارت فرهنگ و ارشاد خارج شده، اما انگار او یکی از بهترین گزینه هایی است که می تواند سیاست های رسانه ای  دولت روحانی و چالش های پیش روی این  دولت در این حوزه را تشریح کند.

گفت و گوی حاضر گپ نه چندان بلند ماست با این استاد علوم ارتباطات.        

سرو: شما پیش از مسئولیت سازمان اطلاع رسانی وزارت ارشاد مسئولیت اطلاع رسانی در ستاد آقای روحانی را بر عهده داشتید. شاید به همین دلیل کناره گیری از مسئولیت تان در فرهنگ و ارشاد کمی جای سوال دارد. چرا با وزارت خانه قطع همکاری کردید؟

 

برای چنین تصمیمی من دلایل شخصی – مربوط به شرایط زندگی خودم –  و البته دلایل غیرشخصی که مبتنی بر نگاه و انتظارات من بود داشتم. در مورد بخش غیر شخصی اش، معتقدم که هر آدمی وقتی در ساختاری قرار دارد نگاه می کند به بنیان های ساختاری و امکان تغییر و کارامدی در آن ساختار. در وزارت ارشاد ما با تعداد گسترده ای نیروی انسانی سر وکار داشتیم که در دو دولت قبل به بدنه تزریق شده بود. این هایی که می گویم اصلا ربطی به سیاست ندارد، فقط موقعیت را تشریح می کنم. در آن ساختار عملا امکان مدیریت منابع انسانی وجود نداشت؛ به دلیل آن که دست مدیران در جابجایی ها و ورود و یا تعدیل بسته است. وقتی به وزارت خانه وارد شدم، انتظارات و یا برنامه هایی داشتم که بدنه با آن انتظارات همسو و یا همخوان نبود. در عین حال در دولت قبل، اقدامی در جهت ارتقاء جایگاه روابط عمومی ها برداشته شده بود که می تواند مفید واقع شود (ارتقاء ساختار و جایگاه مدیر) اما برای زمانی که نظام اطلاع رسانی و نیز ارتباطات سازمان، منسجم باشد. اما در وزارتی مانند فرهنگ و ارشاد اسلامی، شرایط به گونه ای است که ارتباطات سازمانی، متولیان موازی زیادی دارد؛ به ویژه در بحث اطلاع رسانی. هر معاونت و سازمانی برای خود روابط عمومی مستقلی داشت که همه آن ها هم خلاف بخشنامه های دولت و یا وزیر بودند و هیچ جایگاه قانونی نیز نداشتند – جز چند مورد – اما به دلیل آن که هم رویدادهای فرهنگی مانند جشنواره ها و معاونت های تخصصی تعریف می شدند و هم بودجه از طریق آن ها هزینه می شد، عملا هیچ حرف شنوی عملی و یا حداقل هماهنگی کاملی با مرکز اصلی نداشتند. در بهترین حالت که خوشبختانه در زمان بنده این حالت از طریق همدلی و همراهی درون سازمانی به وجود آمده بود، مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نقش مطلع را داشت! حال در کنار این مشکلات، شما فعالیت های دفتر وزیر و اداره کل وزارتی را هم قرار دهید که بر حسب ضرورت شغلی، آن ها هم کارهای موازی زیادی داشتند که حتی گاه روابط عمومی از کل آن بی خبر بود و از طریق رسانه ها از برخی مسائل درونی مطلع می شد. جالب است که حتی در برخی از ادارات کل تخصصی هم ما شاهد حضور روابط عمومی های مستقل زیادی بودیم که عملا کار خود را انجام می دادند و نیازی به پاسخگویی به سایر ارکان نیز احساس نمی کردند. علی رغم تلاش شخص وزیر که هم بر مبنای عقاید و هم بر مبنای مصوبات دولتی سعی می کرد این شرایط را کنترل کند، اما امکان آن فراهم نشد (توجه کنید ابزاری برای مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت خانه برای اعمال نفوذ وجود نداشت و رویدادهای فرهنگی و هنری و نیز بودجه آن در اختیار معاونت ها بود). در بسیاری از موارد ما یا  نتوانستیم وارد شویم یا اگر شدیم، نه بر مبنای ضوابط بلکه با رایزنی و ارتباطات خودمان بود.  در عین حال، معاونت ها و سازمان های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل ماهیت تخصصی و تفاوت های اساسی در فعالیت ها، عملا میل به جزیره ای شدن و جزیره ای عمل کردن دارند و به سختی حضور سایر بخش ها را در خود می پذیرند و یا تحمل می کنند.

از طرف دیگر تفاوت عمده دیدگاهی در مسائل ارتباطی در درون وزارت خانه با نگاه یا عملکرد حاکم بر آن داشتم. من معتقدم سطح وزیر، سطحی نیست که بخواهد به همه مسائل پاسخ بدهد و این یک خطر و آسیب جدیست برای وزارت خانه. وزیر باید در مرحله ای پاسخ گو باشد که معاونت ها یا مدیران دیگر وزارت خانه قادر به پاسخ گویی نباشند چرا که اگر به مساله ای وزیر نتواند پاسخ دهد بعد از آن رییس جمهور است که باید پاسخ گو باشد. باید بسیاری از هجمه هایی که به وزیر ارشاد و این وزارت خانه می شود در سطح معاونت ها رفع و رجوع شود. اما متاسفانه ظاهرا بیش از هر کس وزیر در معرض پاسخگویی بود و در عین آن که نظام اطلاع یابی در این وزارت خانه به دلایل متعدد ساختاری و نیز روحیات مدیران آن، به شدت ضعیف بود.

نکته دیگر مسئله سخنگو در وزرات خانه بود که من خودم از این که سخنگویی منصوب شود و وزیر کمتر در معرض پرسش قرار گیرد، به شدت از آن استقبال کردم. اما سخن گو به این معنا نیست که قرار باشد در مورد همه اتفاقات کشور که اساسا پاسخگویی به آن در حیطه وظایف وزرات فرهنگ و ارشاد هم نیست اظهار نظر کنیم و برای وزارت خانه مسئولیت ایجاد کنیم. ببینید گاهی اظهار نظر عجولانه می تواند مسئولیت بسیاری از رفتارهای شخصی افراد را هم به گردن آن وزارت خانه بیاندازد. بنده معتقدم مصاحبه های حساب نشده زیادی انجام شده که ضربه به وزارت خانه بوده است. به عنوان مثال اگر بازیگر خانمی در خارج از کشور با یک آقا دست می دهد یا یک بازیگر در صفحه فیس بوک خود کشف حجاب می کند، مسئولیت آن متوجه وزارت خانه نیست. اصلا این امور در کنترل وزرات فرهنگ و ارشاد نیست. اما اگر اظهار نظر شتاب زده ای داشته باشید که در مقام مسئول موضوع وارد شوید، عملا مسئولیت یک رفتار فردی را قبول می کنید. متاسفانه به نظر می آید علاقه شدید به دیده شدن در دوربین و یا حضور در رسانه ها، باعث شده تا گاهی رسالت اصلی پاسخگویی مسئولانه و عاقلانه تحت الشعاع قرارگیرد و خود به حاشیه وزارت خانه تبدیل شویم. همین موضوع اخیر در خصوص عدم ملاقات وزیر فرهنگ و حضرت آیت الله مکارم شیرازی و مواضع مختلف را در وزارت خانه ببینید تا کاملا با شرایط آشنا شوید. در خصوص موضوع اظهار نظرهای متناقض در خصوص استاد شجریان و یا مواردی از این دست، فکر نکنم نیازی به بحث باشد و کاملا روشن است. گاهی به گونه ای برخورد شده که انگار وزارت ارشاد مسئولیت تصمیم های نهادهای دیگر را هم باید به عهده بگیرد. در حالی که از  نظر قانونی این اختیار را ندارد. به جد معتقدم بخشی از حواشی ایجاد شده در خصوص وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل ضعف اطلاع یابی در درون سازمان و یا ضعف در ساختار ارتباطی آن، کاملا به خود وزارتخانه بر می گشت و بر می گردد.

از سوی دیگر این را هم باید در نظر بگیریم که زمان آقای احمدی نژاد یک سیاست رسانه ای یک دست حاکم بود و همه بخش های اطلاع رسانی دولت می دانستند باید چه کاری انجام دهند. اما در حال حاضر این طور نیست. ساختار باید به شکلی تغییر کند که جریان رسانه ای از مجرا و مرجع درست وارد شود. موضوعی که در وزارت فرهنگ هم گریبان گیر مدیریت ارشد آن شده است.

 

سرو: به هر حال آقای روحانی پیشتر و در زمان تصدی بر امر مذاکرات هسته ای در دهه هشتاد، کارنامه موفق تر رسانه ای از خودش به جای گذاشت. اما امروز چالش رسانه چه دربدنه دولت و چه خارج از آن برای دولت یازدهم به طور جدی وجوددارد.

 

زمان و تکنولوژی دو عامل تعیین کننده هستند. شما نمی توانید ابزارها و زمان یک موضوع را از آن جدا کنید. در آن زمان ما شبکه های اجتماعی نداشتیم. صدا و سیما بود با گروه مخاطبان خودش و روزنامه ها با مخاطبان خاص خودشان. از طرفی صدای شبکه های همراه دولت که بیشتر در نشریات مکتوب بودند، بسیار قوی تر از صدای مخالفان بود. امروز کانال های ارتباطی بسیار متفاوت شده است. تنوع محتوا و ابزارهای اطلاعاتی هم بیشتر شده. اما مسئله زمان. گاهی شما می توانید جامعه را به سمت سیاست سوق دهید. اما گاهی دیگر عطش سیاسی در جامعه وجود ندارد؛ به هر دلیلی.

از طرف دیگر باید این پرسش را هم پاسخ بدهیم که رای آوردن آقای روحانی محصول چیست؟ دولت روحانی بدون پیوند با نیروهای اجتماعی و بی عقبه مستقل و خود ساخته، وارد عرصه شد. آقای احمدی نژاد با بخشی از عقبه ای که داشت وارد شد و طی هشت سال برای خودش آن را گسترش داد. اگر به سخنرانی های آقای احمدی نژاد از اول تا آخر نگاه کنید می بینید او گروه مخاطبانش را دقیق مشخص کرده بود.  دولت آقای خاتمی هم همین طور، با پیوندهای اجتماعی قوی وارد عرصه شد.  اما دولت آقای روحانی  محصول یک عقبه اجتماعی مستقل که نبود. ایشان بر موجی سوار شد که برآیند نیروهای سیاسی اصلاح طلب، اصول گرایان میانه رو و نیروهای سنتی انقلاب باعث آن شدند. مثل آقای هاشمی، خاتمی و لاریجانی. در یک کلام، آقای روحانی فدایی مستقیم نداشت. در واقع دولت روحانی، یک دولت مدرن برآمده از آرایش سیاسی نیروها در وضعیت مشخصی است.

حالا دولت روحانی باید این عقبه را ایجاد کند. او نیروهای تربیت شده از طرف خودش را ندارد. آقای روحانی و نیروهای اطرافش اساسا کارکرد تشکیلاتی نداشته و ندارند. معتقدم آقای روحانی در دو حوزه اقتصاد و سیاست خارجه هم فهم دارد،  متغیرها و تاثیر آن ها بر هم به خوبی می شناسد و هم برنامه دارد. اما این ها حوزه هایی که برای او پیوند اجتماعی پایدار ایجاد کنند نیستند.  در مسائل فرهنگی، سیاست داخلی و امثالهم، جز خودش و چند مدیر ارشدش صحبت دیگری وسط نیست. که البته همان حرف ها هم بیشتر رویکرد آرمانی یا دیدگاهی دارد تا برنامه ای. در حالی که این ها حوزه های خاصی هستند که می توانند بسیج اجتماعی ایجاد کنند.  ببیند در انتخابات 92 معتقدم به جز یک کاندیدا هدف سایر کاندیدا در سیاست خارجه و اقتصاد همینی بود که آقای روحانی انجام داد و نظام هم بر  آن توافق داشت. شاید روش ها فرق می کرد اما نتیجه همین بود. اما حوزه های دیگر اجتماعی باید فعال شود که متاسفانه یا برنامه ای برایشان نبوده یا دولت نتوانسته موفق عمل کند.

 

سرو : دوباره به بحث رسانه های دولت برگردیم. شما معتقدید که بخشی از این معضل،  چالش های ساختاری در خود سازمان ها و وزرات خانه هاست. خبرگزاری یا روزنامه دولت هم چندان قوی عمل نمی کند. در حالی که برای دولت گذشته این طور نبود.

 

بخش زیادی از این تقصیر به گردن دولت آقای روحانی نیست. شما تغییرات جدی نیاز دارید. شما گاهی با نیروهایی طرف هستید که مدت ها از طرف نیروهایی منسجم و پر قدرت ساخته و تغذیه شده اند و از طرفی با توجه به شرایط به نظر می رسد قدرت خاصی هم دارند. در دوران انتقال دولت و روی کار امدن دولت روحانی، چندان تغییری در این نیروها ایجاد نشد. دولت روحانی یکی از تنهاترین دولت هاست. نیروی اجتماعی عاریه ای دارد.  تاکید می کنم نیرویی که برای انتخابات بسیج می کنیم با ما عهد اخوت نبسته است. طیف گسترده ای به آقای روحانی رای داد و امروز با نیروی انسانی که در اختیار دارد نمی تواند به همه آن مطالبات پاسخ بدهد. واقعیت این است که همه برای سیاست خارجی به روحانی رای ندادند. باید قبول کنیم نیروهای زبده ای بسیاری وجود داشت که به دلیل کنار گذاشته شدن طی هشت سال امروز فرسوده شده اند. دولت آقای روحانی اصلا نیرو نداشته است. امروز حتی رقیب ترین آدم ها که در انتخابات باختند دارند به جای برنده نقش ایفا می کنند آن هم در پست های خاص. اما باید تاکید کنم که قرار نیست که دولت روحانی از صدر تا ذیل نیروهای خودش را وارد کند تا موفق شود بلکه به نظرم باید فقط تلاش کند تا پیوند اجتماعی لازم را برقرار سازد. روحانی و تیم نزدیک به او معمولا حل مسائل را در ارتباط سیاسی سطح بالا تجربه کرده اند و کمتر در این مدت مخاطبشان به معنای واقعی جامعه بوده است، نکته ای که اتفاقا آقایان خاتمی و احمدی نژاد عکس آن را انجام می دادند و بیشتر در درون جامعه به دنبال حل مسائل بودند. این موضوع برای آقای روحانی یک امتیاز است که گفت و گو و رایزنی های سطح بالا در ساخت قدرت را خوب بلد است اما باید بدانیم که عقبه اجتماعی هم بسیار اهمیت دارد، امری که باید با برنامه های مشخص دنبال کرد و یکی از مهم ترین ابزارهای آن، رسانه ها هستند. مردم برای حل مسئله هسته ای همیشه قربان صدقه نمی روند، معیشت مردم، مطالبات اجتماعی و سیاسی، برنامه های فرهنگی، ..... اگر از یاد برود، یا تنها در حد شعار بماند، به زودی به موضوعی علیه دولت بدل می شوند.

 

و به عنوان سوال آخر، با همه بحث های عنوان شده، فکر می کنید راه چاره نیست؟

اگر فکر می کردم به این راحتی باشد مطمئن باشید در وزارت ارشاد انجام می دادم.  یا نامه ای به آقای روحانی می نوشتم و راهکارها را می گفتم. امروز دولت روحانی باید در فضای آرامش و ثبات فعالیت کند. شاید باید کمی از تنش های مانند برجام و مشکلات اقتصادی رها شود. این دولت برای پروژه هایش احتیاج به آرامش دارد. برای حفظ این آرامش مسائل بسیاری را نمی تواند بگوید. نمی تواند به هر قیمتی و یا سطحی از ریسک به اجرای برنامه های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی اش بپردازد.  

چهار دولت گذشته به دلیل عقبه های اجتماعی که داشتند بازی هایشان را در بدنه جامعه انجام می دادند. به پوزیشن های خود آقای روحانی و اطرافیانش نگاه کنید. این ها ارتباطاتشان را در سطوح بالای سیاسی جست و جو می کنند تا در بدنه اجتماعی. یعنی بیشتر بازیگران سیاسی سطح بالا هستند. این موضوع کار اطلاع رسانی را پیچیده می کند. البته امروز خود آقای روحانی و یکی دوتا ازوزرات خانه هایش دارند تلاش می کنند نقش رسانه های دولت را ایفا کنند.  فکر می کنم فرآیند پیچیده ای است. البته این را هم بگویم که با وجود همه این نقد ها،  به همه دوستانی که در رسانه های دولت، با همه این پیچیدگی ها واقعا تلاش می کنند احترام می گذارم چون می دانم چه کار سختی است در تنهاترین دولت کار کردن.

نظرات بینندگان