از روزهایی که دولت یازدهم روی کارآمد نسیم امید در جامعه و مخصوصاً در دانشگاهها وزیدن گرفت، فضای دانشگاه از رکود و آرامش گورستانی مهرورزانه خارج شد و جنبشهای دانشجویی جانی دوباره گرفتند. هرچند همانطور که رئیسجمهور خود نیز واقف بود وضعیت دانشجویان تا رسیدن با وضع مطلوب هنوز فاصله دارد؛ کما اینکه حضور رئیسجمهور در سه سال متوالی در دانشگاهها مختلف برای سخنرانی در روز دانشجو حاکی از اهتمام دولت برای برگرداندن عزت به دانشجویان و دانشگاهها است؛ اما 16 آذر 1394 از زاویهای دیگر.
بعد از تلاش و لطف بعضی دوستان زمینهای فراهم شد که در روز دانشجو ما هم بتوانیم میهمان دانشگاه صنعتی شریف باشیم و از نزدیک سخنان رئیسجمهور را بشنویم. طبق چیزی که گفته بودند و از تریبونهای رسمی هم اعلامشده بود حضور در این مراسم نیازمند کارت دعوت بود. برای حضور در این مراسم هم از قبل هماهنگ شده بود، بنابراین به شوق حضور در این مراسم در یک صبح خیلی سرد و برفی از کرج به سمت دانشگاه شریف راه افتادیم و تلاش کردیم در ساعت هشت که اعلامشده بود در مراسم حاضر باشیم. در ساعت مقرر رسیدیم ولی برخورد نگهبانی دریکی از دربهای ورودی دانشگاه که خیلی سختگیرانه و دور از انتظار بود ما را شوکه کرد، طبق هماهنگیها قرار بود کارت دعوت را همانجا به ما بدهند ولی نگهبانی گفت کارتهای دعوت قبلاً پخششده و چیزی به اسم کارت دعوت نداریم، ما با اندکی ناامیدی این بار از جایی دیگر که فکر کنم درب اصلی بود تلاش کردیم که وارد شویم در آنجا کارتها و هماهنگیها برای ورود انجام میشد، اما نگهبان این درب نیز که ظاهراً از اینکه ما کاملاً خیس نشدهایم ناراحت بود حدود 15 دقیقه بدون دلیل ما را بیرون نگه داشت ولی چون دید برف فعلانمی بارد تا ما خیس شویم، بدون اینکه به هدف خود برسد ما را به داخل راهنمایی کرد، بهسختی از این مرحله گذشتیم در مسجد پذیرایی مختصری شدیم و کارت دعوت را به ما تحویل دادند، ساعت 9 صبح به سمت سالن رفتیم؛ اعلام شد حتماً باید موبایلها و حتی کیف پول خود را تحویل بدهیم، بعدازآن بازرسی بدنی سفتوسخت ولی کاملاً محترمانهای انجام شد؛ و نهایتاً به سالن اصلی رسیدیم، البته سالن هم جای شیکی حداقل آنطور که من تصور میکردم نبود؛ بلکه سالن فوتسال دانشگاه بود که صندلی چیده بودند. در این میان عزیزان دانشگاه شریف برخلاف عرف مهماننوازی محل استقرار دانشجویان سایر دانشگاهها را روی سکوی سیمانی ته سالن تعیین کرده بودند، هرچند درنهایت تمام برنامهریزیهای قبلی را بر هم زدند و از همه دعوت کردند که بر روی صندلیها بنشینند.
بعد از تأخیری دوساعته مراسم رسماً شروع شد، نماینده گروههای دانشجویی هرکدام به مدت 4 دقیقه به بیان دیدگاههای خود پرداختند، سخنان هر دانشجویی از طرف دانشجویان نزدیک به طیف فکری او مورد استقبال قرار میگرفت. تشکلهایی که مخالف دولت بودند، با صراحت و جسارت هرچه بیشتر صحبت میکردند و این از نقاط قوت مراسم بود، به قول خود دکتر روحانی به سال 90 و 91 فکر میکردم که اگر دانشجویی با این صراحت از رئیسجمهور وقت انتقاد میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ قطعاً ستارهباران میشد. صحبتهای همه دانشجویان به نحوی انتقادی بود؛ گرچه انتقادهای طیف حامیان دولت بیشتر در مورد وضعیت سیاسی و غال با سازندهتر بود .
نمایندگان تشکلهای منتقد و مخالف، دولت را ازهرجهت نواختند گویی که دولت یازدهم نقطه سفیدی در پرونده ندارد، یکی جاکلیدی به دولت نشان میداد و یک وضعیت اقتصادی را زیر سؤال میبرد و امیدوار بود که جای کدخدا و خدا، عوض نشود. یکی هم یا زیر سؤال بردن کامل سیاست خارجی دولت یازدهم دولت را به آسمان ریسمان بافتن و صغراکبرا چیدن متهم میکرد زیرا معتقد بود سیاست خارجی دولت هیچ بخشی از منافع ملی ما را تأمین نکرده است. همین فرد با لحنی نهچندان حرفهای دکتر روحانی را معاون اول آقای هاشمی خواند و گفت ما رئیسجمهور مستقل میخواهیم، او در ادامه رئیسجمهور را احمدینژادیترین فرد در سپهر سیاسی کشور خواند و در کنایهای گفت ما بی شناسنامه نیستیم. مخالف دیگری از تلاش عدهای برای اینکه میخواهند نهاد خانواده را برده مدرنیته و تمدن سازی غربی نمایند نگران بود و هشداری هم داد که عدهای باز با شعارهای دروغین به دنبال فتنه جدید هستند و البته توصیهای هم کرد که در سیاست خارجی آمریکای لاتین فراموش نشود. در این لحظه ذهن منحرف من بدون هیچ مقدمهای بار دیگر مراسم تشییعجنازه چاوز و آن صحنهی ... را در شهر کاراکاس مرور کرد. مرور این خاطره در هنگامیکه یکی دیگر از مخالفان میگفت دولت اصلاحات دولت سقوط فرهنگ بود تکرار شد. همین دوست در کنایهای آشکار به سخنانی چندی قبل دکتر روحانی، تضعیف و توهین به فقهای شورای نگهبان را برای کشور و اسلام امری خطرناک دانست و البته از رئیسجمهور شنید که نظر من در مورد شورای نگهبان نظر قانون اساسی است. قانون اساسی شورای نگهبان را ناظر میداند و ما هم او را ناظر میدانیم. همین دانشجوی منتقد و معترض در ابتدای کلام از پخش کلیپی که تصاویر آیتالله طالقانی، بهشتی و تنی چند از شخصیت دیگر به همراه شهدای هستهای را نشان میداد سخت معترض بود ولی دلیل اعتراضش را نگفت که اکنون هم سؤالی در ذهن ماست؛ که چرا؟ در کل هدف بیشتر انتقادها متمرکز بر توافق هستهای و سیاست خارجی دولت شده بود و به نظرم عزیزان خوب فهمیدهاند همین مسئله برجام و سیاست خارجی دولت نقطه قوتی برای او در انتخابات آینده است.
سخنان دانشجویانی که طیف حامیان دولت محسوب میشدند، هم نقادانه و البته توأم با خواستههای دانشجویی و مدنی بود، یکی از دوستان خواستار آزادی دانشجویان زندانی و تکیه دولت به تشکلهای مدنی بهجای مدیریت امنیتی شد و سپس با انتقاد از سهمیهبندیهای علمی و جنسیتی گفت که ما شرمنده دختر چابهار هستیم، من زمانی چابهار را دیده بودم و میدانستم که چقدر ما شرمنده دختر چابهار هستیم ... بله باید همگان تکرار کنیم که ما شرمنده دختر چابهار و چابهارها هستیم. تنها خانمی که در این مراسم سخن گفت بابیانی بسیار رسا از متحجرانی حرف زد که با پنبه آزادی را در دانشگاهها سر میبرند، از تحقیر و توهین به دانشجوها به خاطر فعالیتهای فرهنگی و سیاسی گفت و حضور مدیران غیرهمسو باسیاستهای دولت را نگرانکننده دانست و درنهایت در کلامی که وزیر بهداشت را خطاب قرارداد از او خواست که هرچه زودتر کپسول اکسیژن را به بینی فرهنگ در حال احتضار دانشگاهها وصل کند. یک دانشجوی دیگر از کوتاهیها در سیاست کلی وزارت علوم بعد از رفتن دکتر فرجی دانا معترض بود و در سؤالی انتقادی پرسید که جناب رئیسجمهور مگر نگفته بودید که راه فرجی دانا ادامه مییابد٬ پس چه شد؟ وی دربیانی دیگر فشارها برای بر هم زدن مجالس دارای مجوز فعالان اصلاحطلب را زیر سؤال برد. وی ضمن انتقاد از رئیسجمهور گفت: آقای روحانی تا کی حرفهای دوپهلو و کنایهآمیز؟ ما از مطالباتمان بگوییم و شما بگویید به تمام وعدههایتان عمل میکنید. برای عمل به وعدههایتان دیگر چقدر زمان میخواهید؟
در این مراسم، شعارهای گروههای دانشجویی علیه یکدیگر و تنشهایی که ایجاد میشد هم جالب بود، خبرنگارها با شوق تمام به دنبال بهترین سوژهها میگشتند، چنین اتفاقی چندین بار توجه آنان را جلب کرد. صدای حمایت از دولت تشویقهای مکرر حاضران حکایت از این داشت که جو غالب سالن به نفع دولت و حامیان آنهاست.