اولین گروه از پناهندگان سوری توسط هواپیمای نظامی وارد شهر تورنتو کانادا شدند و مورد استقبال شهروندان کانادایی و همچنین نخست وزیر تازه وارد آن،جاستین ترودو قرار گرفتند.
به گزارش «انتخاب» ؛ جاستین ترودو پس از ورود اولین هواپیمای پناهنده گان سوریه به گرمی از آنان استقبال کرد و با آنان عکس سلفی گرفت.
خیلی دلم میگیره این تصاویر رو میبینم، اینکه وطنشون رو ترک کردن و در کشور های دیگه خندانن ... هیچ جا وطن خود آدم نمیشه ، یاد بزرگمردان کشورمون بخیر که همه بدون چشم داشتی به جبهه های جنگ رفتن و دشمن رو بیرون راندن ... اونا هم همشون بچه داشتن ، خیلی ها بچه توراهی داشتن ... . وطن شرف و ناموس آدمه
پاسخ ها
ناشناس
||
۰۷:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۳
به شهدامون افتخار میکنم
علیرضا
||
۰۸:۰۵ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۳
قبول دارم.
ناشناس
||
۰۹:۴۵ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۳
اما وقتی هموطناشون تو خاک خودشون به اونا رحم نمیکنن چیکار باید کرد؟
سلام
ناشناس ممنون
من یازده سال خارج از ایران درس خواندم وضع خوبی داشتم طبیعت کارم همراه درس با همه ارتباط خوبی داشتم اما یک روز یکی از مسئولین ایرانی به من گفت خوش به حالت اینجا خوب برو بیایی داری اینجا زندگی کن
به او گفتم هیچ چیز به وطنم ترجیح نمی دهم چون اینجا احساس می کنم زمین زیر پاهایم سست است
همه چیز بستگی به تمدید اقامت سالانه من است کوچکترین اختلاف به من می گویند خارجی...
ولی ایران از ماکو تا دریای عمان واز سرخس تا خرمشهر مال من است می توانم خانه بخرم وزندگی کنم ومدعی باشم
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۴/۰۹/۲۳
منم مثل شما. 7 سال خارج از ایران درس خوندم. الان با شادمانی در مملکتم و در خرمشهر زندگی و کار می کنم. هیچ جا مثل وطن نیست. هرگز .
خیلی جالبه و قابل تفکر . 90 درصد پناهجویان مسلمان هستند ، جالب اینکه از دست مسلمان فرار می کنند و قابل تفکر اینکه بعد از فرار به سرزمین کفار پناه می برند
از نظر من اینا یه مقداری متفاوت با پناهجوهای عادی و از جنگ گریخته به نظر میرسند! من اینجا در آلمان زمانی که سیل مهاجران وارد شدند خیلی از اونها رو دیدم و طبیعتا سر و وضع مناسبی نداشتند و در چهره هاشون آثار سختی چندین ماهه رو میشد دید ولی این عکس ها آدم هایی رو به من نشون میده که انگار از خونه خودشون از مهمونی بلندشون کردن و آوردنشون اینجا!
والا اینا هم شکار گرگ صفتان داعشی میشدن.
...
ناشناس ممنون
من یازده سال خارج از ایران درس خواندم وضع خوبی داشتم طبیعت کارم همراه درس با همه ارتباط خوبی داشتم اما یک روز یکی از مسئولین ایرانی به من گفت خوش به حالت اینجا خوب برو بیایی داری اینجا زندگی کن
به او گفتم هیچ چیز به وطنم ترجیح نمی دهم چون اینجا احساس می کنم زمین زیر پاهایم سست است
همه چیز بستگی به تمدید اقامت سالانه من است کوچکترین اختلاف به من می گویند خارجی...
ولی ایران از ماکو تا دریای عمان واز سرخس تا خرمشهر مال من است می توانم خانه بخرم وزندگی کنم ومدعی باشم
این قسمت تزویر بیشتر خودنمایی میکند.
خودشان آواره میکنند میلیونی
چند هزار نفری هم میپذیرند که ببینید ما چه قدر خوبیم