پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : پس از انتشار نامه ی فردی به نام «محمد صادق کوشکی» خطاب به بیت امام (ره)، یکی از دوستان و نزدیکان وی، پاسخی خطاب به وی ارسال کرد.
متن نوشتهی سید جواد هاشمی در پی میآید:
جناب آقای دکتر کوشکی
با سلام.
یکم. به نظرم جنابعالی از حد و اندازهی خودتان فراتر رفته و از سر گشاد شیپور به نواختن روی آورده و برای شهرت قربه الی الله، به جای راه ثواب حاتم طایی، پا در جای پای برادر ایشان نهادهاید.
بنده هم که جنابعالی را خوب میشناسم و سابقا حتی رفت و آمدی هم داشتیم چند سوال از حضرتتان دارم.
جنابعالی که اینقدر دلواپس انحراف راه موسسهی نشر بودی تا امروز چرا احساس مسوولیت نمیکردی؟ اگر مصلحت نبوده که سخنی بگویی از کجا معلوم باز هم مصلحتهای ساختگی شما را وادار به این مطالب نکرده باشد؟ اصولا کسی که حیاتش پر از مصلحت است بهتر است کمتر و در حد خودش حرف بزند.
دوم: آنکه چشمان تیز بین شما چندر غاز پول موسسه را همراه با کلمهی میلیاردها تومان به صورت ابهامی و شبهه برانگیز مطرح میکنید و طوری وانمود میکنید که انگار ایشان مبسوط الید با موسسه هر کاری بخواهد میکند، چرا رقمهای بدون ابهام سه هزار و ده هزار میلیارد را نمیدیدید و حتی الان هم نمیبینید. [جاهای خاص] و سایپا و ایران خودرو و … مثنوی هفتاد منی که جای خود دارد. اگر مصلحت نیست دوباره پیشنهاد میکنم مصلحت اندیشی چون شما، کمتر سخن بگوید ، مفیدتر است.
سوم: مثل اسلافتان چرا مفروضات خود را یقین پنداشته بر آن استدلال ابوسفیانی بنا میکنید؟ اینکه فیلمی کتابی یا هر موردی اجازهی اکران و چاپ و نشر نمیگیرد هم جناحیهای تمامیتخواه شما باید پاسخگو باشند نه صاحب اثر!
معلوم است که با حضور تنگ نظرانی چون حضرتعالی هر حقیقتی که با اوهام خیالیتان که به نام اسلام ساختهاید همنوا نباشد، اجازهی ظهور نمییابد. بعد شما مدعی هستید که چرا پدید آورندهی اثر هزینهای کرده که به دلخواه شما در نیامده؟
استدلال از ته، و نواختن شیپور از سر گشاد یعنی همین!
چهارم: جناب دکتر کوشکی! من شما را دکتر خطاب کردم تا مگر یاد بگیرید با یک علامه و آیت الله وقتی سخن میگویید از ادب فراتر نرفته و او را حسن خمینی خطاب نکنید.
پنجم: به نظرتان اینکه آقای x یا y چرا در موسسه کار میکند، استدلال است؟ سوال است؟ خبر است؟ به حدی وهن انگیز است که قابل ارایه نیست تا چه رسد به جواب. از نظر شما بنده یعنی نگارندهی این سطور ضد افکار امام خمینی هستم و لابد اگر در موسسه کار میکردم آیت الله سید حسن خمینی باید پاسخگو میشد که چرا …؟
خب بنده هم متقابلا حضرت عالی را مخالف اندیشههای ناب امام، بلکه بالاتر که علم و آگاهی را تسلیم دنیا کرده میدانم اما دانستن من چه فرقی به واقعیت وجود شما دارد؟ شما چرا خود را و یا حتی مرادهایتان را معیار حق و باطل و محک امام شناسی میدانید؟
ششم: از جنابعالی انتظار نمیرفت با هوچیگری و کلمات سبک و بیمحتوا سخن بگویید. این چه سخن سخیفی است که به نوهی امام خطاب میکنی که آیا صحیفه را خواندهای؟ عزیز دل!
شما و آن جناحتان چرا درک نمیفرمایید: سید حسن علامه است. آیت الله است و مجتهد، نه مقلد. استنباط خودش را دارد. و این پاسخ در خوری است به بند های ۶، ۷ ، و ۸ شما اگر تعقل بفرمایید. امید که به قول والدهی مکرمهاش همچنان بدرخشد تا خمینی دیگر شود.
والسلام علی من اتبع الهدی
سید جواد هاشمی، دوست و همکلاسی جنابعالی.