arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۴۶۸۰۴
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۰۹ - ۱۹ دی ۱۳۹۴

عربستان،بحران های امنیتی منطقه و ملاحظات سیاست خارجی ایران

موافقتنامه سایکس پیکو، در یکصدسال پیش، به نحو ماهرانه ای، به ایجاد گسل های ژئوپالیتیک، در زیربستر منطقه همت گماشت.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
واقعیت این است که، معادله ؛مناسبات منطقه ای؛ در خاورمیانه، بر نوعی * ناموازنه ژئوپالیتیک * بنیان نهاده شده است. موافقتنامه سایکس پیکو، در یکصدسال پیش، به نحو ماهرانه ای، به ایجاد گسل های ژئوپالیتیک، در زیربستر منطقه همت گماشت.

به گزارش «انتخاب»، تنها ، فلات ایران بود که، عمدتا بخاطر وضعیت کاملا استثنایی، تا انجا که ممکن بود، دست نخورده باقی ماند. همین امر، موجب تداوم برتری * ایران * در کانون محیطی استراتژیک، به وسعت نیمه غربی قاره کهن، تا مرزهای اروپا و افریقا شده است.
کشورهای نو بنیاد، برامده از توافق قدرتهای جهانی در مطلع قرن بیستم، در قعر چاله *عقب ماندگی*، و عمدتا در دامان بحرانهایی زاده شدند که، از سن و سال انها فراتر بود. بحران ساختار و سازمان، بحران حکومت و حاکمیت، بحران هویت ملی ، بحران استقرار و قوام. این بحرانها، ورای جنس و نوع بحرانهایی بود که اینک، اکثر همان کشورها، پس از چند دهه ، عبوراز استقرار و بقاء ، دچار ان شده اند. نظیر بحرانهای هویت فرهنگی ، مشروعیت، توزیع و انچه که از عوارض زایش دیرهنگام فرایند توسعه یافتگی است.

این مقدمه تئوریک، بیشتر از جهت پاسخگویی زودهنگام، به نقدهایی است که احتمالا، پس از ورود به بحث محوری این نوشتار، با ان مواجه خواهیم شد.
بویژه، ان زمان که از مفاهیمی چون، بی ثباتی ساختاری سعودی، تمایل ذاتی دولت سعودی به تنش زایی منطقه ای،ابهام هویت، و ناکارامدی فرهنگی عربستان سعودی، و کارویژه ضدامنیتی ایدئولوژی حکومت ال سعود، و مهمتر از همه،
بن بست امنیتی سعودی، در گستره ژئوپالیتیک منطقه، یاد خواهم نمود.

سوال مهم این نوشتار این است که ؛ چشم انداز تاثیر بحران اخیر بر روابط دو کشور، و نیز مناسبات منطقه ای، چیست؟
و جهت گیریها و اولویت های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ، در این وضعیت ، کدام است؟

پیش از هر چیز، بایستی، مهمترین ویژگیهای بحران جاری منطقه را احصاء نمود:
اول اینکه، بحران جاری، ناشی از نوعی پدیده ژئوپالیتیک است. این پدیده، در پی تغییر موازنه قدرت و امنیت در فضای مشترک منطقه - بین الملل ، نمودار شده است.

دوم، تغییر *موازنه قدرت وامنیت* در محیط مورد نظر، خود ناشی از تحولات بزرگتری، در سطوح جهانی، بوده است. از وقوع انقلاب اسلامی ایران، و پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد شوروی، تا سقوط طالبان و صدام و نهایتا توافق برجام. ( پس، این یک مشکل ریشه دار است)

سوم، تاثیر پذیری بیش از اندازه فرایند *توزیع منابع قدرت اقتصادی و سیاسی* ، میان کشورهای منطقه، از نتیجه معادله امنیتی منطقه. ( در یک شرایط عادی، شاید مثلا سهم هر تولید کننده از بازار، بیشتر در فضای رقابت اقتصادی تعیین میشد، اما، امروز، نفوذ امنیتی، تعیین کننده سهم بازار نیز هست)

چهارم، امکان برون ریزی فشاربحرانهای داخلی، در جریانات بحرانی محیط منطقه ای. ( پدیده صادرات و سواپ بحران داخلی، در محیط خارجی)

پنجم، فقدان ساختار ها و فرایندهای *حل و عقد* اختلافات خرد و جاری در نظام منطقه ای خاورمیانه. این خلاء، زمینه تزاید اختلافات و تصاعد مشکلات را تا فراتر از بحران های بزرگ، تسهیل میکند.

ششم، مداخله پذیری ، نفوذ پذیری و وابستگی امنیتی عموم کشورهای منطقه، ( اعم از بزرگ و کوچک) در ارتباط با سلسله مراتب قدرت های منطقه ای و جهانی.

هفتم، امتزاج بیش از حد منافع قدرتهای جهانی، با سرنوشت دولتها و حکومتهای محلی، و متعاقبا، سرریز شدن امواج تلاطم برخورد و سایش قدرتهای جهانی، در این محیط منطقه ای

هشتم، افزایش بیش از حد، و نامعقول پتانسیل های نظامیگری، در سطح منطقه و عمدتا در میان *بازیگران غیر ملی*، و توسعه تروریسم در سرزمین های بدون حاکمیت در منطقه.
این دسته از ویژگی ها، متعلق و منطبق به یک کشور خاص نیست، بلکه، از خصوصیات عمومی منطقه به حساب میاید. اما، در عین حال، با کالبد شکافی بطن بحران، بخوبی میتوان تشخیص داد که، کدام عضو از مجموعه واحدهای سیاسی منطقه، و به کدام دلایل، مبادرت به تنش زایی و تشنج افرینی میکند، و چرا؟ راه حل و روش مدیریت این روند ویرانگر چیست؟ نقش نظام و دولت جمهوری اسلامی در کنترل این روند چه باید باشد؟

دولت سعودی، باحتمال زیاد، تصور داشته است که، تحولات مهمی در اینده نزدیک در منطقه رخ خواهد داد. تغییراتی نظیر؛

- تثبت دولت فراگیر ملی در عراق، در نتیجه تداوم خط شکست و عقب نشینی داعش و توافق دولت محلی کردستان با مرکز.

-اغاز فرایند صلح سازی و ثبات امنیتی در سوریه، در پی مهار و کنترل جریان تروریستی داعش، و توافقات سطوح عالی، در بین قدرتهای جهانی، و پذیرش رسمیت دولت کنونی سوریه، تا اجرای کامل فرایند دولت سازی جدید در ان کشور،

- برسمیت شناخته شدن حق و سهم بخش مهمی از ملت یمن،( که پس از عهد شکنی و زیاده خواهی عبد ربه منصور هادی، ناچار به دفاع از حقوق خود شدند)، و عقب نشینی اجباری ارتش متجاوز سعودی، پس از یکسال، کشتار بیهوده.

- به نتیجه رسیدن فرایند گفتگو های ملی در افغانستان، و اغاز روند ثبات سازی، در پی حل معضل طالبان، وحذف بازماندگان القاعده ، و عادی سازی روابط اسلام اباد با کابل، بویژه با تثبیت بیشتر دولت و دستگاه اجرایی حکومت افغانستان،

- امکان حصول توافق بر سر تشکیل دولت ملی در لبنان و انتخاب فردی نظیر میشل عون، و پایان بخشیدن به وضعیت "خلاء قدرت مرکزی" با مدل مورد نظر ج اا قاعدتا، این قبیل تحولات، در جهت رفع تنش و برقراری ثبات و امنیت، در منطقه تعریف میشوند. در ثانی، این تغییرات، هر چند عمدتا "موقعیتی" هستند و نه ساختاری.، اما در عین حال، به شرط وقوع، نقش و اثر فوق العاده ای، بر *امکان اعمال صلاحیت* در سطح منطقه و فراتر از ان، به ایران خواهد بخشید. این واقعیت، بیش از انچه که عربستان سعودی تحمل انرا داشته باشد، ارزیابی شده است.

حال، در چنین وضعیتی، و در پی قوام روند توافق و تصالح، بین ایران و عصاره قدرت های جهان، بر سر مساله توان هسته ای ج اا، و نهایی شدن برجام، و ورود به استانه اجرایی شدن برجام، چه اتفاقی، علاوه بر احتمالات فوق، میتوانست رخ دهد؟

مهمترین تفاوت این تحول، در قیاس با فهرست بالا، در دو واقعیت نهفته است؛ نخست انکه، این برجام ، احتمال نیست، بلکه قطعی است، و دیگر انکه، این برجام از جنس تحولی ساختاری است ، و نه موقعیتی.

تصور بفرمایید، در شرایطی، مجموعه "احتمالات موقعیتی" مذکور، با اثار ناشی از وقوع "تحول قطعی ساختاری" برجام، با هم ترکیب و ممزوج شوند، انگاه، چه پتانسیلی در کانون ژئوپالیتیک منطقه، متمرکز می شود.
این همان عامل انگیزشی است که حاکمیت سعودی را، هراسان و سلب تعادل کرده است. هراس و عصبیتی که بی دلیل است، و بزرگترین اشتباه راهبردی حکومت سعودی محسوب میشود.
عنصر معنوی این خطای راهبردی حکومت سعودی، فقدان ظرفیت کافی برای تعامل و پذیرش مسئولیت در یک نظام متوازن منطقه ای است.

اینک این سوال مطرح میشود که، ایا عامل تلاش دیپلماتیک از سوی جمهوری اسلامی، قادر بود که دولت سعودی را از سوء تفاهم و خطای راهبردی برهاند؟
پاسخ این سوال، راحت نیست، اما، اشاره به این واقعیت ضروریست که، متاسفانه، دولت عربستان، در نتیجه رویکرد و رفتار سیاسی امنیتی خود، هم در محیط داخلی و هم در سطح منطقه ای، دچار "بن بست امنیتی" شده است. این امر، امکان کارکرد و نفوذ دیپلماسی را بشدت کاهش داده است. خاصه انکه، حکومت سعودی، در خصوص توان تضاد سازی، و تقابل راهبردی خود، حتی با قدرتهای سطح فراتر از منطقه ای، دچار سوء تفاهم و نوعی توهم اقتدار، شده است. ( رفتارهای کلیشه ای ریاض در تشکیل انواع ائتلاف و اتحاد ناموفق نظامی، بخشی از این واقعیت را اشکار ساخته است.)

در این میان، خواه ناخواه، نتیجه رویکرد و عملکرد سیاست خارجی عربستان سعودی، افزایش سطح تنش و التهاب در سطح منطقه خواهد بود. این امر، وزن چانه زنی سعودی را در چالش مدیریت بحران، در کوتاه مدت، افزایش میدهد، اما، قاعدتا، نگرانی دیگر اعضاء منطقه و صاحبان نفوذ و منافع را، موجب می شود.

قدرتهای فرامنطقه، قاعدتا کمتر از کشورهای منطقه، از تصاعد غیر کنترل شده بحران، نگران و متضرر نخواهند بود.
در حالیکه جهان انتظار دارد، هرچه سریعتر، معضل خطرناک تروریسم "بدون مکان و بدون زمان" حل و فصل شود، و جنگ های غیر ضروری و غیر عادلانه جاری در منطقه مهار شود، قطعا، هیچیک از کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی، از تصاعد و توسعه و گسترش بحران، استقبال نکرده و ظرفیتی برای شعله ور شدن یک جنگ گسترده و بدون مرز ، قائل نیست.

*ادامه رفتار ضدامنیتی دولت سعودی، مطمئنا نتیجه ای بجز تصاعد بحران و (و حتی جنگ) بدون مرز، نخواهد داشت.* بحران داغی که، ابتدا پیرامون بلافصل خود را شامل میشود، و سپس بسرعت میتواند تا قلب اروپا زبانه بکشد.

خط مقدم مهار این بحران داغ، طبعا بیشترین انگیزه را برای "امفوتریزه" کردن محیط، و خنثی سازی بحران، دارد. *انفصال محیطی* عنصر داغ بحران، رمز نجات عربستان و کنترل بحران است. اما، قدرتهای جهانی نیز قاعدتا بایستی به تناسب منافع متصوره مسئولیت پذیرفته و هزینه بپردازند. لذا پتانسیل و انرژی لازم را نیز میتوان در محیط منافع مشترک منطقه ای - جهانی ، تامین نمود.

این واقعیت، میتواند "هسته محوری" فرایند تولید دیپلماسی جمهوری اسلامی، در مدیریت بحران جاری در منطقه باشد. این رویکرد دیپلماتیک، از عهده کشوری ساخته است که، ظرفیتهای کافی را در زیرساختهای راهبردی، و نیز توان لازم را جهت بسیج کنندگی ملی و منطقه ای، داشته باشد
نظرات بینندگان