arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۶۴۰۱
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۰۰ - ۱۹ مهر ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۸ مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: آقای احمد جنتی ارز به نرخ دولتی برای ساختمان شورای نگهبان خواست / آقای خزعلی برای دو نفر پست خواست / آقای طاهری اصفهانی خواست از میرحسین موسوی بخواهم کاندیدای ریاست جمهوری شود

آقاى [احمد] جنتى، [نماينده ولي‌فقيه در امور بوسني و هرزگوين] آمد و براى بوسنى و هرزگوين كمك خواست. حدود هشتاد ميليون تومان، كمك مردمى جمع شده است. ارز به نرخ دولتى مى‌خواهد. براى ساختمان شوراى نگهبان هم كمك خواست. آقاى [ابوالقاسم] خزعلى، [عضو فقهاي شوراي نگهبان] آمد. براى دو نفر پست خواست. بارها از آنها گفته است. براى مبارزه با رشوه و فساد ادارى تذكر داد و از سياست‌هاى دولت قدرداني كرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۸ مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: آقای احمد جنتی ارز به نرخ دولتی برای ساختمان شورای نگهبان خواست / آقای خزعلی برای دو نفر پست خواست / آقای طاهری اصفهانی خواست از میرحسین موسوی بخواهم کاندیدای ریاست جمهوری شود

«انتخاب»، خاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود

به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز 18 مهر 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 سال 1371

ساعت هشت و نيم صبح به دفترم رسيدم. پس از مطالعه گزارش‌ها، ملاقات‌ها شروع شد. آقاى [فريدون] مهدى‌نژاد، [= وردي‌نژاد]، رييس جديد سازمان خبرگزارى [جمهوري اسلامي، ايرنا] آمد. از وضع سازمان در گذشته گزارش داد و انجام اصلاحات از مواضع غلط و انحرافى قبلى‌ها را توضيح داد و براى آينده كار رهنمود گرفت. به نظر مى‌رسد كه خوب وارد كار شده است. قرار شد اسناد مربوط به ماجراى مك‌فارلين را كه در اختيار او بود، به محسن[هاشمي، مديرعامل دفترنشرمعارف انقلاب] واگذار كند.
آقاى [احمد] جنتى، [نماينده ولي‌فقيه در امور بوسني و هرزگوين] آمد و براى بوسنى و هرزگوين كمك خواست. حدود هشتاد ميليون تومان، كمك مردمى جمع شده است. ارز به نرخ دولتى مى‌خواهد. براى ساختمان شوراى نگهبان هم كمك خواست.
آقاى [ابوالقاسم] خزعلى، [عضو فقهاي شوراي نگهبان] آمد. براى دو نفر پست خواست. بارها از آنها گفته است. براى مبارزه با رشوه و فساد ادارى تذكر داد و از سياست‌هاى دولت قدرداني كرد.
دكتر [حسن] حبيبى، [معاون اول رييس‌جمهور] براى امور جارى و بودجه آينده نهاد [رياست‌جمهوري] آمد. عصر آقايان [محسن] نوربخش، [وزير امور اقتصادي و دارايي]، [محمدحسين] عادلى، [رييس بانك مركزي] ، [غلامرضا] آقازاده، [وزير نفت] و سيدصادق خرازى، [معاون نماينده دايم ايران در سازمان ملل] آمدند. دربارة برنامه معاملات اقتصادى با آمريكا با فروش نفت و استفاده از پانصد ميليون دلار از طلب‌هايمان مذاكره و تصميم‌گيرى شد.
بعد از نماز مغرب به بيمارستان اختر رفتم. دكتر سعيد [لاهوتى] ، دندان‌هايم را اصلاح كرد. غروب ساعت هفت و نيم به خانه برگشتم. خبر دادند كه سه بمب صوتى در بهشت زهرا و حرم امام منفجر شده است و چند نفر زخمى شده‌اند.

 

سال 1372

با صداى اذان صبح بيدار شدم و ديگر نخوابيدم. تخت هم خوب نبود و شب را خوب نخوابيده بودم. به محل سد شهيد يعقوبى پرواز كرديم. شركت سابير مى‌سازد. توضيحات دادند. از پيشرفت كار بازديد كرديم. سرعت عمل خوب است. اگر اعتبارات را زياد كنيم، زودتر از موعد تكميل مى‌شود. طراحى، اجرا و مصالح، همگى ايرانى است. مردم روستاهاى اطراف جمع شده بودند. برايشان صحبت كردم.
به بخش رُشتخوار رفتيم. در برنامه نبود، ولى چون شيعه‌اند و ممكن بود رفتن به خواف و نرفتن به آنجا، تأثير نامطلوب بر آنها داشته باشد، پذيرفتم. [آقاي حبيب‌الله حبيبي]، نماينده شهر خيرمقدم گفت و من صحبتى در مورد سياست محروميت زدایى نمودم.
به سوى كاشمر پرواز كرديم. نماينده شهر در راه توضيحات داد. در ورزشگاه جمعيت عظيمى گرد آمده و خيابان‌ها هم مملو از جمعيت بود. بيشتر دانش‌آموزان را در خيابان نگه داشته بودند. امام جمعه و نماينده شهر صحبت کردند و خواسته‌ها را طرح نمودند. من هم در مورد پذيرش خواسته‌ها و تحليلى از مبارزات مرحوم [سیدحسن] مدرس و ثمرات آن، مفصل صحبت کردم.
به سوى مرقد شهيد مدرس رفتيم. در خيابان هم با احساسات پُرشور مردم مواجه بوديم. قبور شهدا و مدرس را زيارت كرديم و از نمايشگاه فرش جهادسازندگى در مصلاى شهر بازديد نموديم. در مسيرمان به محل هلى‌كوپترها، دچار راه‌بندان تراكم جمعيت شديم كه باعث تأخير در برنامه‌هاى بعد از ظهر شد.
ساعت دو و نیم بعد از ظهر در اردوگاه «گل‌ملكان» در شمال‌غربى مشهد فرود آمديم. نماز و ناهار و استماع مطالب فرماندار و امام جمعه و نماينده چناران، در خصوص مشكلاتى كه چناران با آستان قدس به خاطر موقوفه بودن اراضي‌اش دارد و نيازهاى شهر را شنيديم. مدير شهر جديد گلبهار از ركود كارش و عدم وجود مشترى زمين و خانه گفت.
به سوى چناران پرواز كرديم. كنار ورزشگاه كه مملو از جمعيت بود، فرود آمديم. قرآن و سرود و خيرمقدم عوامانه امام‌جمعه و سخنرانى كوتاه كه براى رسيدن به برنامه بعدى مختصر كردم. به سوى محل طرح راه‌آهن مشهد - سرخس پرواز کردیم. مراسمى داشتند. چون غروب نزديك بود و هلى‌كوپترها نمى‌توانستند پرواز كنند، به سرعت برنامه ريل‌گذارى را افتتاح كرديم و از پنج كيلومتر خط ساخته شده و كيفيت بالاست‌ريزى و كارگاه‌ها را ديدن كرديم.
نزديك مغرب، با هواى گرگ و ميش به فرودگاه مشهد پرواز كرديم. بعد از اذان رسيديم. در اقامتگاه بعد از استراحت، استحمام كردم و موارد مصاحبه را يادداشت نمودم. عفت هم آمد. سپس به حرم مقدس براى مراسم غبارروبى و تخليه پول‌هاى ضريح مقدس رفتيم. قبلاً خود آقايان انجام داده بودند و من براى پاك‌كردن غبارهاى داخل ضريح كمك كردم. دو ركعت در داخل ضريح خواندم و بيرون آمدم.
به خاطر عدم امكان تميزكردن فضاى بين دو ضريح، مقدار زيادی سوسك و حشرات دیگر جمع شده بودند كه برايم غيرقابل تحمل بود. به آقاى طبسى گفتم ضريح را براى آينده اصلاح كنند؛ معلوم شد شبهه در تغيير ضريح دارد كه تأكيد زياد بر عدم شبهه كردم.
بعد از شام، مصاحبه راديو تلويزيونى براى نتايج سفرم انجام شد. سپس با آقاى طبسى دربارة رفع مشكلات شهر چناران مذاكره و تفاهم شد. آقاى غرضى براى هزينه‌هاى اطراف حرم استمداد كرد.

 

 

 سال 1373

اعضاى جامعه زينب1 آمدند. خانم [مریم] بهروزى، [دبیرکل جامعه زینب(س)] توضيحات داد. من هم دربارة حضرت زينب(س) و شرايط زنان در انقلاب اسلامى صحبت كردم.2 آقاى ميرزاده، [معاون اجرایی رییس‏جمهور] آمد و گزارش بازسازى را داد. آقايان [مسعود روغنی] زنجانى، [رییس سازمان برنامه و بودجه]، [محسن] نوربخش، [رییس‏کل بانک مرکزی]، [مرتضی] محمدخان، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] آمدند. درآمدها و هزينه‌هاى سال جارى را بررسى كرديم و ترميم بودجه و دستگاه‌هايى كه دچار كمبود شده‌اند.
عصر ستاد پشتيبانى تنظيم بازار جلسه داشت. دربارة برنامه تنظيم نيازهاى مصرفى، اقلام انتخابى براى كنترل قيمت و شيوه اجرايي آن تصميم‌گيرى شد.

 

سال 1374

مصاحبه مطبوعاتي داشتيم.1 سئوالات معمولي بود. آقاي [فیدل] راموس، [رییس‏جمهور فیلیپین]، براي مذاكره و خداحافظي آمد. مذاكرات تكراري بود. ساعت دوازده ظهر، به سوي داكا پرواز كرديم. ناهار و نماز و استراحت در راه بود. ساعت سه و نیم بعد از ظهر- به وقت بنگلادش - با تأخير به خاطر تأخير هواپيماي همراه رسيديم. چهار جت جنگي از مرز به استقبال آمده بودند.
خانم [خالده ضیاء]، نخست‏وزير- برخلاف معمول - به فرودگاه آمده بود؛ به نشان اهميت میهمان. در خيابان‌هاي داكا، مردم استقبال وسيعي نمودند. باعث تعجب ما و خود اينها است.كيلومترها دو طرف خيابان‌ها، مملو از جمعیت بود و خيلي‌ها پرچم ايران و عكس من را داشتند و شعار مي‌دادند. برخلاف معمول، روي صندلي جلو نشستم كه مردم را ببينيم و آنها بتوانند من را ببينند. در چند نقطه از ماشين پياده شدم و به احساسات مردم پاسخ دادم. در هيچ يك از سفرهاي خارجي، چنين استقبالي نديده بوديم؛ مثل شهرهاي خودمان بود.
عكس‌هاي زيادي از من به ديوارها و تابلوها و چراغ‌هاي برق زده بودند كه اسراف و زننده است؛ اعتراض كردم. بعداً ریيس‏جمهور و نخست‏وزير، از پياده شدن من و نشستن جلوی ماشين اظهار تعجب‏كردند و امنيتي‌هايشان اظهار نگراني نمودند.
در كاخ رياست‏جمهوري، مراسم استقبال انجام شد. تفاوت‌هايي با مراسم ديگران دارند. سپس در سالن، مراسم معارفه شخصيت‌ها، وزرا و سران قُضات و مجلسيان و سُفراي مقيم و نظامي‌‌ها، توسط ریيس‏جمهور و خانم نخست‏وزير انجام شد. سپس با [آقای عبدالرحمان بیسواس]، ریيس‏جمهور جلسه مذاكره‌اي داشتيم. تشريفاتي بود. بيشتر دربارة اهميت ايران صحبت كرد.
عفت و بقيه اعضاي خانواده هم به ما پيوستند. خانم ریيس‏جمهور هم بود. به اقامتگاه رفتيم. بعد از نماز مغرب، خانم خالده ضياء بیگم، نخست‏وزير آمد. نيم‏ساعتي در زمينه‌ فوايد همكاري‌ها مذاكره داشتيم.
دچاركسالت اسهال شده‌ام. دكتر [هادی] منافي آمد و قرص و پودر تجويز كرد. احتياطاً مصرف كردم كه شب در جلسه ضيافت شام، مشكل نداشته باشم؛ مؤثر بود. به كاخ رياست‏جمهوري، براي ضيافت شام رفتيم. نخست‏وزير هم بود. عفت و بچه‌ها هم بودند. دوباره معارفه و مصافحه با شخصيت‌ها انجام شد كه تكراري و خسته‏كننده بود.
سرميز شام، سئوالات زيادي از وضع‏شان كردم. معمولاً - هر دو نفر- اطلاعي از آمار و ارقام مهم مثل تعداد دانشجو، ميزان توليد انرژي، ميزان مصرف و نظایر آن نداشتندكه عجيب است و گاهي آمار نادرستي مي‌دهند و سپس اصلاح مي‌كنند. وزير همراه هم وزير انرژي است؛ اطلاعاتش به خصوص در بخش انرژي خوب است. مشكل‏شان را که بر سر مسأله تقسيم آب رودخانه است، مطرح كردند و از ما خواستند كه ميانجیگري شود. آخر شب به اقامتگاه برگشتيم. عجيب است كه مردم زيادي در خيابان‌ها براي ديدن هيأت مانده بودند.

 

 سال 1375

ساعت نُه‏ونیم صبح، آقاى [رضا] سيف‌اللهى، فرمانده ناجا [= نیروی انتظامی] آمد و گزارش كار داد. از وزيركشور شكايت داشت و مكاتبات تلخ دو طرف را آورد. براى امكانات بيشتر نيرو استمداد كرد. آقاى [سید جلال‏الدین] طاهرى‏اصفهانى، [امام‏جمعه اصفهان] آمد. از سفرم به اصفهان قدردانى كرد و از كمك به مصلى تشكر كرد و خواست كه از مهندس [میرحسین] موسوى، بخواهم كه خود را نامزد رياست‏جمهورى كند.
آقاى [ابوالفضل] توكلى‌بينا آمد. از ارجاع پرونده اختلاف [غلامحسین کرباسچی]، شهردار و ميدانى‌هاي ميوه و تره‌بار [تهران] به دادگاه گله‏كرد و پيشنهاد تأسيس شركت توزيع گاز در آفريقا براى بنياد خيريه داشت. گروه مشاوران اقتصادى آمدند. دربارة طرح فقرزدايى نظر دادند. عصر در جلسه هیأت دولت، بحث دربارة لايحه فقرزدايى بود كه ناتمام ماند و چند مصوبه هم داشتيم.
شب آقاى [علاءالدین] بروجردى، [معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امورخارجه] كه عازم مزارشريف بود، خبر داد كه امروز در جنگ‌هاى افغانستان، پيروزى با [برهان‏االدین] ربانى بوده و طالبان ضربه‏خورده‌اند. وقتى صرف تماشاى مناظرى از سفر آفريقا كردم كه از تلويزيون پخش مى‌شد.
دكتر [رضا] ملك‌زاده، [رییس بیمارستان شریعتی] آمد. براى تأسيس يك مركز تحقيقات پزشكى [برای بیماری‏های کبد و گوارش] استمداد كرد. از كار فعلى خود نسبت به زمان وزارت، اظهار رضايت‏كرد و گفت، بعد از ظهرها حدود هفت ساعت در مطب كار مى‌كند و ماهى حدود دو ميليون تومان درآمد دارد. پيش از ظهر هم در بيمارستان شريعتى، براى دولت كار مى‌كند و دانشجوهاى دوره دكتری را تربيت مى‌نمايد.

نظرات بینندگان