خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۳۰ مهر 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
در سفر به سمنان استقبال رسمی انجام شد.در سالن سرپوشیده ورزشی، با خانوادههای شهید و ایثارگران ملاقات کردم. در کنار همان سالن، در میدان چمن ورزشگاه تختی، در اجتماع خیلی انبوه و پرشور مردم شرکت کردم. سخنرانی کوتاهی کردم.
با روحانیت استان ملاقات کردم. برای افتتاح دانشکده فنی و مهندسی مجتمع آموزش عالی سمنان که تازه ساخته شده است، حرکت کردیم. در جمع اساتید و دانشجویان سخنرانی کردم و قول دادم که سطح مجتمع دانشگاهی را به دانشگاه ارتقا دهیم.
با هلیکوپترها پرواز کردیم. از فضا مهدیشهر و شهمیرزاد را تماشا کردیم. آقایان مؤمنی و شاهچراغی توضیحات دادند.
با اصرار دکتر [حسن] روحانی، در سرخه فرود آمدیم با استقبال گرم و باشکوه مردم سرخه، به مسجد شهر رفتیم. اکثریت مردم، برایشان جا نبود و در خیابانها ماندند. امامجمعه خیرمقدم گفت و من صحبت کوتاهی کردم. نسبت به جاهای دیگر، شهید بیشتری دادهاند و همین موضوع، دلیلرفتن من شد.
به سوی شهرک صنعتی پرواز کردیم در محل نمایشگاه فرود آمدیم. غرفههای صنایع و کشاورزی استان را دو ساعت بازدید کردیم. صد و بیست و پنج غرفه بود. خیلی خسته شدم. با همه آنها حرف زدم و سئوال و جواب داشتم.
در شورای اداری استان شرکت کردم. مسئولان ضمن توضیح خدمات پس از انقلاب و مقایسه آن با قبل از انقلاب که بارها بهتر شده، نیازها را مطرح نمودند. با صحبت کوتاهی از آنها تشکر کردم و برای آب و راه و کویرزدایی قول کمک دادم.
سال ۱۳۷۲
به فرودگاه عشقآباد رسیدیم. استقبالشان گرم و فوقالعاده بود. برای اولین بار بعد از استقلال، از گارد تشریفات که تأسیس کردهاند، استفاده نمودهاند.
در راه دو طرف خیابان، انبوهی از مردان و زنان ترکمن که عکس من و پرچم ایران را داشتند ابراز احساسات میکردند.
رییس جمهور ترکمنستان آمد. با هم به سوی روستای باقرآباد در حومه عشقآباد رفتیم. اتومبیل حاملمان را به گونهای ساخته بودند که جلو را نمیدیدیم و نارحت بودم. درخواست کردم که ماشین را عوض کنند. در راه با آقای نیازُف صحبتهای زیادی داشتیم. به مناسبت آمدن من، خیابان را که نام یک محقق گیاهشناس روسی داشت، به اسم «تهران» گذاشتند.
در قریه کوهستانی باقرآباد که بخشی از مردمش شیعه هستند، اجتماع کردهاند. کمی نشستیم و به احساسات آنها پاسخ گفتم.
به دفتر آقای نیازُف برگشتیم. ساعتی مذاکره خصوصی داشتیم.
سپس برای افتتاح گمرک، با هلیکوپتر به سوی منطقه مرزی لطفآباد پرواز کردیم. من و او سخنرانی کوتاهی در جمع مردم منطقه درگز ایران کردیم؛ حدود چهل هزار نفر بودند و بسیار پرجوش و خروش که باعث آبروی ما شدند. مردم از شصت کیلومتری با همه وسایل آمده و ساعتها معطل شده بودند. بنا بود ساعت سه بعداز ظهر برویم، اما ترکمنستانیها بدون جهت، کمی تأخیر انداخته بودند تا نزدیک غروب و شاید از ازدحام عجیب و بیسابقه مردم مطلع شده بودند و عمداً تأخیر انداختند که مردم منصرف شوند.
سرشام صحبتهای زیادی انجام شد. خواستم که برای تسهیل سفر رانندهها و تجار تمهیداتی انجام شود؛ پذیرفت. و نیز خواستم که گازشان را به شهر درگز وصل کنند، پذیرفتند. آخر شب با آقایان ولایتی، روحانی و واعظی، نتایج مذاکرات را بررسی کردیم.
سال ۱۳۷۳
آقای وردینژاد، رییس سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی، گزارش مقدمات کار انتشار روزنامه ایران را گفت و از به موقع اقدام شدن مسأله مبارزه با گرانی تعریف کرد و گفت محافل سیاسی را گیج و مخالفان را سردرگم کرده است و از مقابله با تبلیغات سهمگین اسراییل و آمریکا .
آقای رییسی، نماینده سابق شهرکرد آمد. از محبوبیتش در شهرکرد و حذف خودش توسط شورای نگهبان در انتخابات سابق مجلس گفت و تظلم کرد.
آقای محمدی، معاون سیاسی سازمان صدا وسیما اقدامات جدید و سیاستهای جدید در صدا وسیما را توضیح داد و اظهار تقدیر از اقدام مبارزه با گرانی داشت.
شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. دربارة وقار و محاکمه او و عراق و لشکرکشی آمریکا و سقوط هواپیمای آسمان و جزایر بحث شد.
سال ۱۳۷۴
برای جلسه شورای اداری، به استانداری تهران رفتیم. اولین جلسه است؛ برخلاف استانهای دیگر، در اینجا معمول نبود. درباره لزوم استفاده از شورای اداری، برای کارهای بزرگ استان و حل مشکلات با همکاری تأکید کردم. نمونههایی از کارهای بزرگ مثل مترو، سیستم فاضلاب ، مشکلات جنوب تهران، شهرهای اقماری، مشکلات شهریار و قم، اجرای سدهای طالقان و ورامین و ... را برشمردم.
شب میهمان آیت الله خامنهای بودم. درباره سفر ایشان به استان مازندران و سفر من به خارج مذاکره کردیم. درباره سیاستمان در افغانستان برای منزوی کردن طالبان و حفظ دولت و آشتی بین عبدالرشید دوستُم و دولت، تصمیمگیری و ابلاغ کردیم. هنگام ورود من به اتاق، فرزندان ایشان با دوربین عکاسی آماده بودند که از منظره ملاقات و معانقه و احوال پرسی و برخورد ما بعد از دو سفر من و ایشان عکسبرداری نمایندکه موفق شدند.
سال ۱۳۷۵
به سوی دشت مغان پرواز کردیم. در مسیر، توضیحات خوبی توسط آقای احمدینژاد، استاندار، دریافت میکردم. در کشت و صنعت مغان، کارخانه تولید شیرخشک صنعتی و کره و خامه را افتتاح کردیم. پیش از انقلاب، ماشینها وارد شده و به خاطر کمی شیر، تاکنون راه نیفتاده بوده است. مشکلات شرکت حل شده و به سود دهی رسیده؛ واحد بسیاربزرگ و کمنظیری است. من هم صحبت دلگرمکنندهای نمودم.
از گاوداریها بازدید و واحد پنجم با هزار رأس را افتتاح کردیم. به مزارع چغندر قند رفتیم. در گذشته عیار چغندر قند کم بود -۹ درصد- و با تحقیقات و کمک یک مهندس ایرانی که در آمریکاست، عیار را تا ۱۵ درصد رساندهاند. از مهندس تشکر کردم و سوار بر تراکتور، مشغول جمعآوری چغندر شدم و مقداری راندم؛ برای حُضار جالب بود.
در کنار کشت و صنعت، به یک مرکز عشایری رفتیم. برنامه وسیعی است که جهاد سازندگی برای اسکان عشایر و خانوادههای زیادی در منطقهای با وسعت ۱۴ هزار هکتار، با انتقال آب از کانال مسیل مغان اجرا میکنند.چند طرح دیگر را افتتاح کردم منجمله آبرسانی به ۴۲ روستا و جادههای چندین روستا. صحبت دلگرمکنندهای برای عشایر و روستاها و توضیح سیاستهای محرومیتزدایی و عدالت اجتماعی دادم. اجتماعاتشان بسیار وسیع و پُرشور بود.
به محل سد گیبیگلو در شمال شرقی مشکینشهر پرواز کردیم. توضیحات آقایان زنگنه و کیافر را شنیدیم. سد مهمی است و درباره طرح استفاده از زمینگرمایی در دامنه قله سبلان با برنامه تولید ۱۰۰ مگاوات برق از حرارت آبگرم توضیحات دادند. صحبت مفصلی درباره هر دو طرح کردم.
به سوی سد یامچی در جنوب غربی اردبیل پرواز کردیم. توضیحات مهندس مشاور را شنیدم سد مهمی با ظرفیت یک صد میلیون متر مکعب بر رودخانه بالیغلیچای است.
به شهر برگشتیم. در پادگان سربازان و افسران و درجهداران در صفوف منظم استقبال گرمی داشتند. به آنها اظهار محبتکردم.
سپس به مجتمع مسکونی و خدماتی برای جانبازان رفتیم که کار خوبی است، برای حدود ۳۰۰ جانباز. صف طولانی از جانبازان، روی ویلچرها با گرمی استقبال کردند. مجتمع تفریحی زیبایی درست کردهاند.
سپس به کارخانه لاستیکسازی آرتاویل در غرب اردبیل رفتیم. در مسیر روستاییان استقبالگرمی داشتند. کارخانه عظیمی است، توضیحات شنیدیم و از خط تولید بازدیدکردیم. در جمع حضار، پس از گزارش وزیرصنایع، درباره صنایع لاستیک کشور، درباره اهمیت صنایع لاستیک و این کارخانه و قدردانی از مدیران طرح حرف زدم.
عصر شورای اداری استان هم جلسه داشت، صحبت من درباره شرایط موجود و آینده استان و توضیح وضع خوب اقتصادی کشور بود. شب در جلسه فرهنگیان و دانشگاهیان و شعرای استان شرکت کردم. جلسه باروحی بود. برنامه تواشیح و قرآن بود و سپس مداحی آقای مؤذنزاده اردبیلی که صدای گرمی دارد و سپس صحبتهای مفصل من درباره اوضاع فرهنگی وعلمی کشور در استان انجام شد.