پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:
امروز آجودان مخصوص و مجدالملک و محقق و جمعی دیگر روضه آمده بودند. من خانه امینلشکر که پسرش مرده بود رفتم، از آنجا در رکاب سلطنتآباد. چند روز است شاه به واسطه ایراد روسها در باب سرحد خراسان که زیاده از حد میخواهند اوقاتشان تلخ است. به وزرا رجوع فرمودند. در صورتی که این وزرا نقاط اربعه خانه خودشان را نمیدانند کجاست، چطور از طهران اصلاح سرحد را خواهند کرد. خلاصه شاه به خط مستقیم سلطنتآباد رفتند. ناهار میل فرمودند. مراجعت به شهر فرمودند. من خانه آمدم. امینخلوت وعده کرده بود شب بیاید با هم روضهخوانی امینالسلطان برویم. آمد و رفتیم. همانطورها حیاط را چادر زده زینت داده بودند. اما معلوم بود که خانه صاحب ندارد. این امینالسلطان قابل این نیست که بتواند اینطور نظم بدهد. اطاقی که پارسال با حسامالسلطنه و نصرتالدوله و معتمدالدوله، امینالدوله و نصیرالدوله و غیره نشسته بودیم امشب محمود میرآب که هرگز پیش من جرات حرف زدن را ندارد تا چه رسد به نشستن نشسته بود. گفتم به محمود از اطاق بیرون رود. گفت: «مرا اینجا جا دادهاند.» گفتم: «مرا که اینجا [جا] ندادهاند، به اختیار خودم آمدم به اختیار خودم میروم.» برخاسته خانه آمدم. شنیدم در تکیه دولت که دو سال است نایب ناظر که میل مفرط به بازی دارد و شاه را مستعد این کارها دیده است روز شهادت حضرت قاسم که با تعزیه بلقیس و سلیمان بیرون میآورند اقسام حیوانات را [که] به طور زشت از مقوا ساختهاند به تکیه میآورند. فیل را هم میآورند. پارسال به خیر گذشت. امسال فیل دم تکیه رم کرد. بعد از شکستن اسباب زیاد یک زنی را هم زیر دست و پا کشته بود. پناه بر خدا از این وضع عزاداری.
دو نفر قجر از ایل جلیل به اداره پلیس عارض میشوند که اسباب زیادی از خانه آنها برده شده. پولیس ابلیسصفت میگوید: «علی خان برادر شما که به الواطی مشهور است بدهید تا مال مسروقه شما را پیدا کنم.» این دو بدبخت برادر جوان خودشان را به اداره میدهند. اداره علی خان را به قدری شکنجه میکنند، همینکه نزدیک به هلاکت میشود از حبس بیرون میآورند علی خان از صدمه شکنجه مرد. اقوام او به عضدالملک که ایلخانی قاجار است عارض میشوند. عضدالملک هم بعد از دو روز به شاه عریضه مینویسد. دستخطی صادر شده بود که دیدم. این بود: «منبعد کنت دومنت دوفرت، رئیسپلیس، نباید قاجاریه را بدون اطلاع ایلخانی آنجا که عضدالملک است حبس نماید.» پس قربان وجود مبارکت شوم، علی خان مرده حکمش چه شد؟ پولیس معرکه میکند. واشریعتا وااسلاما!