arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۱۹۷۶
تاریخ انتشار: ۳۰ : ۲۲ - ۲۰ آبان ۱۳۹۸
اسناد ویکی لیکس در «انتخاب»؛ شماره ۸۰ - بخش سوم /

تلگراف سرّی به وزیر خارجه آمریکا در سال ۱۳۷۷: حمایت بن لادن از توهین علنی امام جمعه مدینه به رفسنجانی نشان دهنده تفکر اوست / بن لادن بار‌ها گفته است که با آل سعود به توافق خواهد رسید / خانواده او ارتباط نزدیکی با خانواده سلطنتی دارند

تجدید سازماندهی نهادهای مذهبی در سال 1994 باعث شد وزارت امور اسلامی مسئول تعیین امامان و محتوای سخنرانی ها شود، که توانایی هر مبلغی را در مخالفت با روند عمومی دولت عربستان به شدت محدود کرد. گاها موارد سیاسی مطرح می شوند که توهین آشکار امام جماعت مسجد پیامبر در مدینه به رفسنجانی یکی از آن موارد بود اما امامانی که از متن تعیین شده برای آنها تخطی کنند به ندرت فرصتی دوباره به دست می آورند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

تلگراف سری به وزیر خارجه آمریکا در سال ۱۳۷۷: حمایت بن لادن از توهین علنی امام جمعه مدینه به رفسنجانی نشان دهنده تفکر اوست / بن لادن بار‌ها گفته است با آل سعود به توافق خواهد رسید / خانواده او ارتباط نزدیکی با خانواده سلطنتی دارند

«انتخاب» اسناد ویکی لیکس در رابطه با ایران را که متعلق به سال های ۱۹۷۲ تا ۲۰۰۹ است، را به صورت روزانه و به منظور آگاهی مخاطبان نسبت به تحولات و اتفاقات گذشته، منتشرمی کند

سرویس تاریخ «انتخاب»: سفارت آمریکا در ریاض در گزارشی سری به تاریخ سه شنبه، ۲۱ مهر ۱۳۷۷ به توضیحاتی درباره اسامه بن لادن پرداخته است.

به گزارش «انتخاب»؛ متن این سند که ویکی لیکس آن را منتشر کرده، در زیر آمده است:

طبقه بندی: سری
سه شنبه 8:37 دقیقه 13 اکتبر 1998
از: سفارت آمریکا در ریاض
به: وزیر امورخارجه

1. اطلاعات زیر درباره اسامه بن لادن، تروریست سابقا سعودی، که اطلاعاتی را هم از کنسولگری های ما در ظهران و جده در خود دارد، به سوالات کلیدی در تلگراف A پاسخ می دهد.
الف. رهبران اسلامی مورد تقدیر اسامه بن لادن
بن لادن در یک خانواده مسلمان وهابی بنیادگرا بزرگ شده است. در جوانی تحت تاثیر محمد بن صالح العثمان، یک مبلغ نوسلفی بنیادگرا قرار داشت که امام مسجد اعظم اونیظه و عضو شورای علمای عالی بود. او در سالهایی که در افغانستان اقامت داشت، با اعضای جهاد اسلامی مصر و جماعت اسلامی ارتباط برقرار کرد، گروه هایی که تحت تاثیر سید قطب، متفکر اخوان المسلمین بودند. بعد از بازگشت از افغانستان، بن لادن تحت تاثیر مبلغان «جنبش روشنگری» سعودی بخصوص سفار الحوالی و سلمان العواد قرار گرفت، هرچند به دلیل زندگی در خارج از عربستان از سال 1991، تماس مستقیم چندانی با آنها نداشت. این مبلغان نیز مانند محمد ابن عبدالوهاب علاقه شدیدی به آموزه های ابن تیمیه، متفکر حنبلی دارند که به دلیل تفسیر لفظی قرآن و مخالفت با نوآوری و نیز به این باور معروف است که مسیحیان و یهودیان کتاب های مقدس خود را تحریف کرده اند. بن لادن معمولا از ابن طیمیمه نقل قول می کند مخصوصا وقتی به توضیح نیزا برای مبارزه با شرک در اسلام می رسد.
در مارس 1997 و در مصاحبه با یک روزنامه نگاه پاکستانی که از کمپ او در افغانستان دیدن کرده بود، بن لادن در پاسخ به این سوال که شخصیت محبوب شما در دنیای امروز کیست، گفته بود «شیخ سلمان الاوحد ایده آل من است». سلمان الاوحد که فعلا زندانی و ظاهرا بیمار است، می گوید که امت اسلامی در حال حاضر در بحران بوده و نیازمند آن است که همه مسلمانان سلاح دست گرفته و برای نجات آن تلاش کنند. او در نواری که در سال 1995 به بیرون از زندان قاچاق شده بود گفت «امروز صراحتا به همه، به دوست و دشمن می گویم ... جهان اسلام در حال تغییر به یک کارخانه است، کارخانه ای شلوغ برای آماده کردن رزمندگان است. کسانی که بر اساس ایمان خواهند جنگید. کسانی که برای بقای خود مجبور به جنگیدن خواهند بود ... این مرگ است که حیات می بخشد، بله، جهان برای الله، سرنوشت محتوم این امت است. در غیر این صورت منسوخ خواهند شد. اگر امت جهاد را کنار گذاشته و آن را نادیده بگیرد، الله با خوار کردن آنها در میان دیگران، آنها را تنبیه خواهند کرد. همانطور که پیامبر گفته بود: اگر جهاد را وابگذارید، و به کشت گیاهان قناعت کنید، آنگاه الله شما را در میان امت ها خوار خواهد کرد و شما نخواهید توانست از آن حالت خارج شوید مگر آنکه به مذهب خود برگشته و خواهان جهاد بخاطر خدا شوید.
اخیرا بن لادن همچنین درباره یک سخنرانی توسط امام سابق مسجد پیامبر در مدینه، شیخ علی عبدالرحمن الحصیف هم به خوبی صحبت کرده است. در فوریه 1998 و هم زمان با سفر رفسنجانی به عربستان، او به شیعیان حمله کرده و اعلام کرده بود که هیچ همکاری میان مسلمانان با یهودیان، مسیحیان و دیگر «مشرکان» وجود نخواهد داشت و از حضور نیروهای آمریکایی در منطقه هم انتقاد کرده بود.

آیا بن لادن خود را یک رهبر دینی می داند؟

هرچند فقط خود بن لادن می تواند به این سوال پاسخ دهد، آما بر اساس سخنانش به نظر می رسد که بن لادن خودش را یک متفکر مذهبی یا امام نمی داند. او خودش را یک مجاهد کاملا مذهبی و معتقد می داند که برای دفاع از امت اسلامی در برابر شرک می جنگد، خطری که به اعتقاد او توسط آمریکا، اسراییل، و دیگر متحدان ایجاد شده است.

مدارج مذهبی

اسامه بن لادن هیچ مدرک اسلامی معمولی ندارد. می توان گفت او مطالعات رسمی اسلامی را در هیچ نهاد مذهبی و یا تحت هیچ متفکر اسلامی مستقلی انجام نداده است. البته او مردی بسیار معتقد است که بیشتر به عمل علاقه دارد تا به تفکر. تا جایی که ما می دانیم (البته نمی توانیم میان پیروانش نظرسنجی کنیم) پیروانش او را نه یک رهبر مذهبی که یک مبارز اسلامی می دانند که جنگ برای دفاع از امت اسلامی را رهبری می کند. حتی بسیاری از سعودی ها که او را گمراه می دانند، پایبندی مذهبی او را قبول دارند، بسیاری که از درخواست او برای خشونت ناراضی هستند، واکنش او به سیاست های آمریکا، مخصوصا حمایت از اسراییل را «غیرقابل تردید می دانند».

آیا اسامه بن لادن خود را رهبر کل و یا تنها رهبر یکی از جنبش های اسلامی جهان می داند؟

بن لادن در سخنانی که برای مخاطب غربی گفته شده، کاملا تاکید دارد که با وجود انزوا در افغانستان، او بخشی از یک جنبش اسلامی بین المللی است.

اهداف اسلامه بن لادن:

اهداف بیان شده بن لادن خارج کردن نیروهای امریکایی از عربستان و تمامی کشورهای مسلمان است. ورای این هدف، در مارس 1997 بن لادن به یک خبرنگار پاکستانی گفته بود که مسلمانان نیاز به رهبری دارند که بتواند آنها را متحد کرده و دولتی را ایجاد کند که حاکمیت خلیفه ای برقرار کند. حاکمیت خلیفه ای از افغانستان آغاز خواهد شد. شامل بانکداری بدون ربا خواهد بود. حاکمیت الله تاسیس خواهد شد. تمرکز ثروت در دست عده ای معدود، اسلامی نیست». او اشاره نمی کند که چه کسی صلاحیت خلیفه شدن را دارد یا چطور این جنبش از افغانستان به بقیه جهان اسلام منتشر خواهد شد. صحبت های علنی بن لادن بیشتر ماهیت توصیه ای دارد تا دستوری. او به عنوان مبارزی صحبت می کند که از حامیانش می خواهد تا علیه آمریکا و دیگر دشمنان اسلام به پا خیزند و یک انقلابی نیست که برای ایجاد یک کشور اسلامی برنامه داشته باشد. مثلا کاملا مشخص نیست که آیا او به دنبال سرنگونی کامل پادشاهی عربستان است یا خیر. او پادشاه و دیگر اعضای آل سعود را به خیانت متهم کرده اما در عین حال می گوید «بسیاری از شاهزادگان در این نگرانی عمومی شریک هستند و بصورت خصوصی این مخالفت را با اتفاقات داخل کشور در زمینه ترور، فساد، و سرکوب بیان می کنند. که می تواند اشاره تلویحی به این باشد که یکی از آنها می تواند صلاحیت حکومت داشته باشد. علاقه بن لادن به اخراج یهودیان، مسیحیان و دیگر کافران از سرزمین های اسلامی نشان می دهد او باور دارد که وقتی آنها بروند، همه مشکلات امت اسلامی از بین خواهد رفت.

ارتباط با اعضای خانواده

اعضای خانواده بن لادن به ما گفته اند که آنها از سال 1996 تماسی با او نداشته اند، زمانی که به برادر ناتنی اش باقر گفته بود که حاضر است به عربستان برگردد اگر خانواده آزادی برخی زندانیان سیاسی را تضمین کنند. خانواده این پیشنهاد را رد کرد. روابط قوی خانواده با پادشاه و دیگر اعضای خانواده سلطنتی، به نظر می رسد ارتباط آنها با اسامه واقعا بسیار کم است. تک تک برادران بصورت جداگانه با اسامه ارتباط گرفته و از او خواسته اند با کنار گذاشتن روش خود، دوباره به عربستان برگردد که موفق نبوده اند. البته اکنون خانواده دیگر تقریبا از او ناامید شده است. همانطور که یکی از برادرانش سال گذشته به یکی از اعضای سفارت گفته بود «تا جایی که به خانواده مربوط می شود، اسامه مرده است، و حتی بهتر است که کشته شود».

البته در عین حال، تاجران بزرگ جده معتقدند که با وجود آنکه خانواده اسامه را کنار گذاشته اما پیوندهای خونی را نمی توان کاملا نادیده گرفت و به ارتباطاتی با مادر و خواهرهایش اشاره می کنند که در جده زندگی می کنند. جمال خاشقچی، یکی از کارشناسان جنبش های اسلامی در روزنامه الحیات، اخیرا به ما گفته است که پسر اسامه، عبدالله در جده زندگی می کند اما هیچ نشانه ای وجود ندارد که به نقش اقوام در فعالیت های تروریستی اسامه، مظنون شویم.

یکی دیگر از برادران بزرگتر اسامه، یحیی بن لادن اخیرا به رابط های کنسولگری جده گفته است که درباره برادر جوانترش، دو اشتباه راهبردی داشته. اول آنکه هیچ سمتی در شرکت خانوادگی به او نداده است، و دوم آنکه چهار سال پیش به سودان نرفته است تا قبل از جدا شدن کامل اسامه، او را راضی به بازگشت به عربستان کند. یکی دیگر از رابط ها، که کارشناس سعودی جنبش های اسلامی است و اسامه را مدتهاست که می شناسد، مدعی است که اسامه اکنون بیش از 50 نفر اطراف خود ندارد.

روابط با دیگر گروه های اسلامی و مخالفان شیعه

هرچند بن لادن مدتها تلاش کرده است خود را یکی از اعضای اتحاد جهانی سازمان های اسلامی نشان دهد، نگاهی به سازمان های همکاری کننده با او نشان می دهد که شبکه او احتمالا آنقدر که او تلاش دارد به ما القا کند، گسترده نیست. او از همان ابتدای ورود به افغانستان، با اعضای جماعت اسلامی مصر ارتباط داشته است (ریفا احمد طاها، امیر گروه، و محمد شقاوی الاسلامبولی و مصطفی حمزه یا ابوحظیم، که گفته می شود به همراه بن لادن در افغانستان زندگی می کنند) و همینطور 

با اعضای جهاد اسلامی (ایمان الزواهری، امیر جهان مصر که گفته می شود نزدیکترین همکار اوست). بن لادن در زمان جنگ افغانستان همکاری نزدیکی با عبدالله عظام، اسلامگرای مرحوم فلسطینی برای ایجاد مهمانخانه «جهاد و آزادی» در پیشاور برای استقبال از داوطلبان مجاهد در مسیر رسیدن به افغانستان داشت. گفته می شود بن لادن در این دوره علاوه بر تامین مالی، آموزش و حمایت از داوطلبان عرب، از گروه هایی مانند حماس و جهاد اسلامی یمن به رهبری شیخ زیدانی نیز حمایت کرده است. بن لادن در زمان زندگی در سودان، مهمان حسن طربانی بود و گفته می شود که با جبهه آزادیبخش اسلامی در الجزایر هم ارتباط برقرار کرده است. او از آن زمان، یکی از حامیان گروه های شبه نظامی اسلامی در پاکستان، تاجیکستان، بوسنی و اردن بوده است. نقش او در اغلب این گروه ها ظاهرا محدود به تامین و حمایت مالی بوده است و به نظر نمی رسد اتحادی جهانی میان این گروه های پراکنده ایجاد کرده باشد. فتوای معروف «کشتن آمریکایی ها در هر جایی» که در فوریه 1998 صادر شده بود توسط ایمن الزواهری عضو جهاد مصر، رفیعه احمد طاها، از جماعت اسلامیه، شیخ میر حمزه، دبیر جماعیت علمای پاکستان، و فضل الرحمن، امیر جنبش جهاد در بنگلادش امضا شده بود. اعضای دیگر جماعت علمای اسلامی پاکستان بعدها ارتباط با بن لادن را قطع کردند. همچنین گزارش هایی وجود دارد که جماعت اسلامیه خودشان را از بن لادن دور کرده اند.

هیچ مدرکی وجود ندارد که بن لادن با مخالفان در عربستان ارتباط داشته باشد، و ما مشکوک هستیم که با توجه به تفاوت ایدئولوژیکی میان سنی های افراطی سعودی و شیعیان، بن لادن تمایلی به اشتراک هدف با آنها ندارد. حمایت بن لادن از توهین علنی امام سابق مدینه، الحصیفی، به رفسنجانی، رییس جمهور سابق ایران، احتمالا به خوبی نشان دهنده تفکر او در ارتباط با شیعیان در عربستان و ایران است. شیعیان استان شرقی نیز بن لادن و ایدئولوژی او را ضدشیعه می دانند.

تماس با غیرمسلمانان از جمله گروه های سکولار مخالف آمریکا و غرب

ما هیچ نشانه ای مبنی بر هیچگونه تماسی نداریم و با توجه به افراطگرایی و عدم تحمل بن لادن درباره غیرمسلمانان، شک داریم که او علاقه ای به ایجاد هدف مشترک با غیرمسلمانان داشته باشد.

همراهی با بن لادن در نهادهای سعودی

سفارت نمی تواند نظرسنجی برای تعیین سطح همراهی با بن لادن در برخی از نهادهای سعودی داشته باشد. البته بر اساس تماس های ما با سعودیهای داخل این نهادها، سفارت می تواند ارزیابی زیر را از همراهی احتمالی با بن لادن ارایه کند:

ارتش: پایین

گارد ملی: پایین

وزارت کشور: پایین

علما: در برخی مناطق بالا، مثلا در میان غیرسلفی ها، اما در میان گروه اصلی امام ها خیر

دربار سلطنتی: پایین. بسیار تردید داریم که خدمتکاران اعضای خانواده سلطنتی، بخواهند دستهایی را که به آنها کمک می کنند، گاز بگیرند

مجلس شورا: پایین، هرچند برخی از اعضای مذهبی محافظه کار با درخواست برای جنبش بیداری و اجرای شدیدتر قوانین شریعت همدل بودند

دانشگاه: متوسط، همراهی، با وجود عدم توافق با روشهای، بن لادن در میان اساتید اسلامی محافظه کار در نهادهایی مانند دانشگاه اما محمد بن سعود بیشتر است که اعضای آن در جنبش بیداری و دیگر فعالیت های اپوزیسیونی دخیل بوده اند. هیات علمی دانشگاه همچنین شامل لیبرال های درس خوانده در غرب می شود که همراهی آنها پایین است.

مهاجران عرب: پایین. هرچند احتمالا میان یمنی ها و سودانی ها بیشتر است.

تجار: متغیر. با حدی از همراهی. بصورت کلی، خانواده های تاجر جده، که بسیاری از آنها اسامه را از جوانی می شناسند، به ما تاکید می کنند که رسانه های آمریکایی اسامه را بزرگ کرده و به او قدرتی داده اند که به روشی دیگر نمی توانست کسب کند. تعدادی از آنها هم می گویند که بیانیه روند صلح، و آنچه حمایت بی حد و حصر از اسراییل و اقداماتش انگاشته می شود، باعث شده تا سعودی ها بیشتر درباره اسامه مسامحه داشته باشند.

زنان: بسیار پایین. بن لادن و روحانیون مورد تایید او با حقوق زنان مخالف هستند و لذا به نظر می رسد جنبش بیداری در میان زنان همراهان بسیار کمی پیدا کرده باشد.

جامعه عربستان بصورت کلی: دعوت بن لادن به خشونت چندان در میان سعودی ها مقبول نبود. آموزه های اسلامی علیه هرگونه اقدامی که منجر به فتنه (هرج و مرج اجتماعی) شود در این جامعه بسیار ریشه دار است. جالب آنکه در سال گذشته، بحث های مذهبی درباره قوانین اسلامی مجاز کننده حذف رهبران اسلامی نیز بصورت علنی برگزار شده است که نشان دهنده واکنش به اتهاماتی است که بن لادن و اعضای اپوزیسیون مطرح می کنند که شاه و آل سعود اقدامات شرک آلودی داشته و باید از قدرت کنار گذاشته شوند. در یک مصاحبه طولانی، رییس مجلس شورا و استاد اعظم شیخ بن جبیر اعلام 

کردند که برکنار کردن یک حاکم تنها تحت شرایط بسیار محدودی ممکن است و مفتی اعظم، شیخ بن باز هم فتوایی صادر کرده و به مسلمانان گوشزد کرد که در اغلب موارد، چنین کاری حرام است. ما معتقدیم که عربستانی ها هم احتمالا موافقند.

البته صحبت های بن لادن نشان دهنده حس ناامیدی است که بسیاری از طبقه متوسط عربستان درباره شرایط اقتصادی شان دارند. ناامیدی که با کمتر شدن درآمد سرانه بیشتر هم خواهد شد. بن لادن در مصاحبه ای در 1996 به درستی گفته بود که عربستانی ها می گویند «آیا واقعا کشور ما بزرگترین کشور صادرکننده نفت جهان است؟» علاوه بر این اغلب عربستانی ها در رد سیاست حمایت از اسراییل توسط آمریکا، با او همراه هستند. به بن لادن به عنوان مردی با انگیزه های مذهبی تا حدی احترام می گذارند و هرچند اغلب عربستانی ها از او پیروی نمی کنند اما بسیاری از آنها در این ناامیدی ها با او همراه هستند. مثلا سردبیر هفته نامه مذهبی المسلمون، که اسامه را می شناسد، به ما گفته است که بخاطر دستاوردهایش در جنگ علیه شوروی به او احترام می گذارد و اشاره کرده که توانست تونل های مفیدی را در کوه های افغانستان ایجاد کند. بعد از بمب گذاری در سفارتخانه ها در نایروبی و دارالسلام، سفیر از بسیاری از رابط های عربستانی شنیده بود که این حملات را محکوم می کنند اما در عین حال احساس می کنند با توجه به حمایت بی قیدوشرط آمریکا از اسراییل، این حملات قابل توجیه است.

به گفته جمال خاشقچی، کارشناس جنبش های اسلامی در الحیات می گوید،تعداد کمی از مردم در جده اسامه را دوست ندارند، و برخی همچنان به دلیل ناراحتی از حضور و سیاست های آمریکا در منطقه از او حمایت می کنند. خاشقچی می گوید که بسیاری از مردم اسامه بن لادن را چگوارای عرب می دانند. او می گوید برخی امیدوارند بن لادن در جنگ کشته شود تا مردم شاهد خفت مشاهده او با دستبند و انتقال به آمریکا نباشند.

آیا بن لادن را یک تروریست می دانند یا یک ایدئولوگ اسلامی؟
به بخش بالا مراجعه کنید، واکنش ها متفاوت است.

پیام بن لادن چطور منتشر می شود؟
در اینترنت، نشریات بین المللی عربی و برنامه های تلویزیون های ماهواره ای پیام های بن لادن را منتشر می کنند. تمرکز شدید رسانه های بین المللی روی بن لادن بعد از بمب گذاری های سفارتخانه های نایروبی و دارالسلام باعث جذاب شدن بن لادن برای حتی دور افتاده ترین مردم عربستان شده است. نشریات عربی بین المللی مانند الحیات، الشرق الاوسط، و القدس العربی بصورت گسترده در اینجا مطالعه می شوند.

بن لادن چه ارتباطی با جامعه بین المللی دارد؟
به بخش بالا مراجعه کنید.

تامین مالی عمومی یا خصوصی بن لادن؟

دولت عربستان بصورت مستقیم یا غیرمستقیم بن لادن یا هواداران او را از طریق هیچ سازمانی تامین مالی نمی کند. دولت عربستان روی کمک های خصوصی به خیریه های خصوصی نظارت دارد، اما این احتمال وجود دارد که بخشی از پول به سازمان هایی در ارتباط با بن لادن برسند. مثلا به نوشته خاشقچی، جهاد یکی از کاربردهای مجاز برای ذکات است. شیخ بن باز، مفتی اعظم عربستان فتوایی صادر کرده است که می گوید ذکات را می توان برای جهاد در برخی کشورها هزینه کرد که جدیدترین آنها در حمایت از جهاد در کشمیر بود. بن لادن دارای ارتباط با برخی گروه ها در کشمیر است.

این شایعه گسترده در جامعه تجار و بانکهای ریاض وجود دارد که منبع اصلی پول های اسامه، یک سپرده 300 میلیون دلاری بود که زمان خرید سهمش از گروه بن لادن، به او رسید.

شرایط خانواده بن لادن بعد از بمب گذاری ها:
موقعیت خانواده بن لادن تغییری نکرده است. آنها بصورت علنی خود را از اسامه دور کرده اند و ارتباط نزدیکی با خانواده سلطنتی داشته و در چرخه های تجاری دارای احترام بالایی هستند.

توافق با آل سعود

بن لادن بارها گفته است با آل سعود به توافق خواهد رسید اگر آنها شرایط وی برای اخراج نیروهای آمریکایی از عربستان و اجرای اصلاحات اجتماعی و اسلامی مورد تقاضای مبلغان بیداری اسلامی را اجرا کنند.

ارتباط/همپوشانی میان پیام بن لادن و علمای اصلی عربستان:

هیچ همپوشانی قابل توجهی میان بن لادن به عنوان یک فعال رادیکال و علمای اصلی عربستان وجود ندارد که کارشان مشروع سازی حکومت آل سعود است، بجز در مسئله اسراییل که ناامیدی گسترده از عدم پیشرفت در روند صلح منجر شده است تا بسیاری از اعضای علما نظرشان را درباره ممکن بودن توافق با اسراییل تغییر دهند.

جذابیت جنبش «بیداری» اسلامی

جذابیت جنبش بیداری از نخبگان مذهبی و بیکاران هم فراتر می رود. نگاهی به کسانی که «توصیه نامه به پادشاه» را در سال 1992 امضا کرده بودند، نشان دهنده جمعی از روحانیون، دانشگاهیان (روشنفکران تحصیلکرده در غرب و دانشمندان) و روشنفکران مذهبی و حقوقی عربستان است. شورش ها در برایدا بعد از اولین دستگیری سلمان العوده نشان دهنده محبوبیت گسترده او در منطقه قاسم بود. جنبش بیداری از بسیاری جهات واکنشی به تغییرات گسترده اجتماعی، اقتصادی و جمعیت شناختی – و جابجایی های عمدی – است که عربستان در سی ساله گذشته با آنها روبرو بوده. در عین حال نتیجه ناکامی های سیاست اقتصادی دولت، ناکافی بودن توان نظامی مشهود در جنگ خلیج فارس و سیستم آموزشی مبتنی بر مذهب بود که نتوانسته جوانان عربستانی را برای فعالیت در اقتصاد مدرن آماده کند. در مواجه با کاهش استانداردهای زندگی، افزایش بیکاری و پیچیدگی های ناشی از مدرنیزاسیون، تجویز بازگشت به ارزش های ناب اسلامی توسط جنبش بیداری و افزایش محبوبیت آن با وجود تلاش های گسترده دولت برای سرکوب این جنبش بوده است. این جنبش از نظر گستردگی و عمق، جذابیتی فراتر از القاعده بن لادن دارد.

ارتباط العوده و الحوالی، مبلغان زندانی شده با دنیای بیرون:

تا جایی که ما می دانیم ارتباط این مبلغان با دنیای بیرون اخیرا بسیار محدود بوده است. مثلا هیچ مدرکی نداریم که آنها توانسته باشند نامه یا پیام ضبط شده ای را به بیرون از زندان قاچاق کرده و به حامیان خود در این چند سال اخیر رسانده باشند. در حالیکه در ابتدای دستگیری، گزارش هایی از چنین پیام هایی دیده می شد.

انتظارات در میان حامیان العوده و الحوالی که این مبلغان باورهای خود را کنار نخواهند گذاشت و به زودی آزاد خواهند شد:

ظاهرا هیچ انتظاری وجود ندارد که العوده یا الحوالی باورهای خود را بخاطر آزادی کنار بگذارند. البته با توجه به آنکه یک مبلغ تند دیگر، شیخ آیده القرنی به همراه تعداد دیگری از مبلغان جنبش بیداری و حامیان آنها در رمضان گذشته آزاد شدند ،این احتمال وجود دارد که نوعی توافق بتواند شرایط آزادی را فراهم کند. ظاهرا هردوی آنها در شرایط جسمی نامناسبی هستند و این احتمال هم هست که بخاطر بیماری آزاد شوند.

دیدگاه معمول عربستانی ها درباره مسیحیان/یهودی ها

به باور وهابی های تند که در عربستان وجود دارد، همه غیرمسلمانان را کافر می دانند. اساتید برجسته توضیح داده اند که این بدان معنی است که غیرمسلمانان به پیام حضرت محمد کافر هستند اما مسیحیان و یهودیان «اهل کتاب» هستند و باید ملاحظات خاصی درباره آنها لحاظ شود زیرا آنها همان خدا را می پرستند و از همان پیامبران پیروی می کنند. اما عربستانی های ساده تر تمامی غیرمسلمانان را بدون هیچ تفکیکی کافر می دانند. عربستانی های تحصیلکرده که به غرب رفته اند، مشکلی با این مسئله ندارند اما برخی عربستانی های محافظه کار مذهبی آنقدر نگران مراوده با غیرمسلمانان هستند که گاهی تردید می کنند استفاده از احوالپرسی معمولی اسلامی «سلام علیکم» درباره غیرمسلمانان درست نباشد. ناامیدی فزاینده از روند صلح و حضور نظامی آمریکا و صدمه به جامعه عراق در نتیجه هشت سال تحریم های سازمان ملل نیز دیدگاه آنها درباره مسیحیان و یهودیان را پیچیده تر کرده است. یک باور عمده این است که ناتوانی آمریکا در قانع کردن اسراییل به مصالحه در روند صلح با برداشتن صدام حسین از قدرت در واقع عمدی بوده و از خصومت ذاتی آنها با مسلمانان ناشی می شوند. این باور بصورت ماهرانه ای توسط افرادی مانند بن لادن مورد سواستفاده قرار می گیرد.

متفکران سعودی درباره تماس با غیرمسلمانان بحث دارند، مثلا اینکه آیا مسلمانان باید به کشورهای غیرمسلمان بروند و یا اینکه آیا مسیحیان و یهودیان امروز را می توان اهل کتاب دانست. در اصل این مباحث دو گفته منسوب به حضرت محمد وجود دارد «اول، من مسیحیان و یهودیان را از شبه جزیره عربستان بیرون کرده و تنها مسلمانان را در آن باقی خواهم گذاشت» و دوم «در عربستان نمی تواند دو مذهب وجود داشته باشد». گفته اول که اصالت آن کاملا مستند و مورد پذیرش اغلب متفکران مسلمان است، اما گفته دوم مشکوک بوده و برخی از مستندات لازم برای اصالت کامل را ندارد. اسامه بن لادن و جنبش بیداری به اولین گفته به عنوان مبنای مخالفت خود با حضور نیروهای غیرمسلمان در عربستان اشاره می کنند. برخی روحانیون تندرو می گویند این بدان معنی است که یهودیان و مسیحیان کتاب های مقدس خود را تحریف کرده و دیگر نمی توان آنها را اهل کتاب قلمداد کرد که مستحق برخوردی خاص باشند و لذا باید از عربستان بروند. برخی متفکران مانند شیخ الحوصیف، امام سابق مدینه از همین گفته به این نتیجه می رسند که هیچ مصالحه ای میان مسلمانان و یهودیان و مسیحیان نمی تواند وجود داشته باشد. متفکران مسامحه گرتر می گویند که این فتنه باید در متن آن مدنظر قرار گیرد، که پیامبر به رزمندگان یهودیان و مسیحیان اشاره می کرد و منظورش همه یهودیان و مسیحیان نبود. گفته دوم همان چیزی است که متفکران محافظه کار مبنای خود برای مخالفت با عبادت های آشکار غیرمسلمانان در عربستان قرار می دهند.

آیا مسامحه دولت عربستان با عبادتگاه های خصوصی غیرمسلمانان می تواند احساسات ضدمسیحی و ضدآمریکایی را تشدید کند؟
سیاست مسامحه گرانه تر دولت عربستان در واقع عمر زیادی نداشته و خیلی علنی نشده است، لذا شاید زود باشد که بتوان درباره بازخورد منفی آن صحبت کرد. اما تا کنون سفارت هیچ نشانه ای از افزایش احساسات ضدمسیحی و ضدآمریکایی در برابر این مسامحه با عبادتگاه های خصوصی غیرمسلمانان مشاهده نکرده است.

تغییر در محتوای سخنرانی نماز جمعه در پنج سال گذشته
از زمان سرکوب جنبش بیداری توسط دولت عربستان که در سال 1994 آغاز شد، سخنرانی های نماز جمعه تا حد زیادی غیرسیاسی شده اند. تجدید سازماندهی نهادهای مذهبی در سال 1994 باعث شد وزارت امور اسلامی مسئول تعیین امامان و محتوای سخنرانی ها شود، که توانایی هر مبلغی را در مخالفت با روند عمومی دولت عربستان به شدت محدود کرد. گاها موارد سیاسی مطرح می شوند که توهین آشکار امام جماعت مسجد پیامبر در مدینه به رفسنجانی یکی از آن موارد بود اما امامانی که از متن تعیین شده برای آنها تخطی کنند به ندرت فرصتی دوباره به دست می آورند. البته در جبهه اجتماعی، امامان آزادی بسیار بیشتری پیدا کرده و موضوعاتی مانند نقش زنان، برخورد با مستخدمان، رفتار مناسب در ماه رمضان، سفرهای خارجی، تماس میان زنان و مردان و غیره بصورت گسترده در سخنرانی های سراسر کشور مطرح می شوند.

فولر

نظرات بینندگان