arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۲۷۳۸
تاریخ انتشار: ۴۹ : ۲۳ - ۲۴ آبان ۱۳۹۸

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، سه‌شنبه ۲۴ آبان ۱۲۶۰: شاه از مرگ سپهسالار چندان متألم نبودند

پسر امین‌السلطان، را دیدم که با نهایت شعف به من برخورد. گفت: «مژده مرا بده، سپهسالار [میرزا حسین خان] در خراسان فوت شده.»/ خلاصه شاه بیرون آمدند. اگرچه ما شنیده بودیم، اما خود را به ناشنوایی زدیم تا خودشان با کمال استعجاب فرمودند، اظهار تاسف ظاهری کردند. در باطن چندان متألم نبودند، زیر که می‌فرمودند: «این مرد به حالتی رسیده بود که جز مرگ برای او چاره نبود و ما را همیشه در زحمت داشت، بلکه یک نوع حالت مدحت‌ پاشا۱ را داشت.» مقصود خیانت به ولی‌نعمت بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

شاه از مرگ سپهسالار چندان متألم نبودند

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

لااله الی‌الله، فاعتبروا یا اولی‌الابصار. امروز صبح شنیدم شاه سوار نمی‌شوند و ناهار منزل میل می‌فرمایند. به درخانه [دربار] رفتم. شاه اندرون بودند. در بیرونی صاحب‌جمع، پسر امین‌السلطان، را دیدم که با نهایت شعف به من برخورد. گفت: «مژده مرا بده، سپهسالار [میرزا حسین خان] در خراسان فوت شده.» حرف این جوان طوری به من اثر کرد که زیاده از حد پریشان شدم. صاحب‌جمع که انتظار فرح زیاد داشت، حالت پریشانی مرا که دید متعجب شد. راست است، سپهسالار مرحوم به من صدمه زیاد زده بود. [اما] به دو جهت راضی به مرگ او نبودم: اولا به قاعده کلیه که هیچ ذی‌نفسی را بی‌نفس نمی‌خواهم دید.

ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری/ شادی مکن که بر تو همین ماجرا بود

ثانیا این شخص با جمیع صفات ذمیمه که داشت خیلی عاقل و دانا بود و [از] پولتیک و اصول فرنگ مطلع بود. اگر پادشاه او را به واسطه ترقیات زیاد دیوانه نکرده بود، بهترین خدمتکار دولت می‌شد، اما در ظرف یک سال وزیر عدلیه، بعد وزیر جنگ، بعد صدراعظم، آن هم به آن استقلال که فی‌الواقع تفویض سلطنت به او بود، به این جهت دیوانه شده بود و مغرور. طوری که امروز شاه می‌فرمود: «نسبت به من جسارت زیاد می‌کرد.» خلاصه شاه بیرون آمدند. اگرچه ما شنیده بودیم، اما خود را به ناشنوایی زدیم تا خودشان با کمال استعجاب فرمودند، اظهار تاسف ظاهری کردند. در باطن چندان متألم نبودند، زیرا که می‌فرمودند: «این مرد به حالتی رسیده بود که جز مرگ برای او چاره نبود و ما را همیشه در زحمت داشت، بلکه یک نوع حالت مدحت‌ پاشا۱ را داشت.» مقصود خیانت به ولی‌نعمت بود. خلاصه جمعی را دیدم بسیار مشعوف بودند و جمعی بی‌دماغ بودند. از خوشحال‌ها به‌خصوص پسر علاءالدوله و غیره. الی عصر درخانه [دربار] بودم. از قرارِ تلگراف‌ها سپهسالار دیشب یک ساعت از شب گذشته مرحوم شده است. عصر از درخانه [به] چادر حسام‌السلطنه رفتم، نبود. منزل معتمدالدوله بود. آن‌جا رفتم آن‌ها هم از مردن سپهسالار خوشحال بودند. منزل آمدیم. از شهر نوشته بودند که جناب ناظم‌العلما هم مرحوم شده است.

پی‌نوشت:

۱- مدحت پاشاه در سال ۱۸۷۲ م، حدود ۹ سال پیش از مرگ سپهسالار، توسط عبدالعزیز، امپراتور عثمانی، به عنوان قائم‌مقام امپراتوری منصوب شد. اما اولین دوره تصدی‌اش به دلیل درگیری‌های او با عبدالعزیز در مورد مسائل مالی و اقتصادی خیلی زود به پایان رسید. دلیل شهرت او رهبری جنبش مشروطه عثمانی در سال ۱۸۷۶ م، او همچنین یکی از عوامل پیشرو در اصلاحات در ادارات آموزشی و استانی امپراتور عثمانی بود.

نظرات بینندگان