arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۵۵۵۱
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۲۳ - ۱۰ آذر ۱۳۹۸

یادداشت‌های اعتمادالسلطنه، دوشنبه ۱۰ آذر ۱۲۶۹: تراموا سوار شده و به خانه آمدم

جمعی اطبار را دیدم، من‌جمله فخرالاطبا و شیخ‌الاطبا با هم در ترتیب جواهر سورمه گفتگو می‌کردند به جهت چشم امین اقدس [همسر شاه]. می‌خواهند با نور محمود یهودی چشمی را که امام رضا (ع) شفا نداد و اطبای فرنگ معالجه نکردند، با جوهر سورمه خوب کنند! خلاصه شاه زالو انداختند. شب هم بیرون شام میل فرمودند. من تا یک از شب رفته بودم. بعد تراموای سوار شده خانه آمدم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

تراموای سوار شده خانه آمدمپس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

دیروز شاه [در] مراجعت از دوشان‌تپه [به] خانه مخبرالدوله تشریف برده بودند. صنیع‌الدوله کارخانه سرب آب‌کنی ساخته است. برای این‌که سرب‌هایی که از پس قلعه شمیران پیدا شده می‌گویند نقره دارد آب کند [و]نقره و سربش را از هم جدا نماید. می‌گویند قریب بیست هزار تومان مخبرالدوله به جهت پسرش اسباب بخار خواسته و خریده.
خلاصه، من صبح دربخانه [دربار] رفتم. شاه در ساعت چهار و نیم ناهار میل فرمودند که ساعت شش ایلچی خواهد آمد. به من فرمودند: «عصر زالو می‌اندازم، حاضر باش.» خانه آمدم. سه به غروب مانده دربخانه رفتم. شنیدم اول ایلچی [سفیر] روس آمده بود بی‌حضور وزیر خارجه. بعد شارژدافر [کاردار] انگلیس آمده بود باز بی‌حضور وزیر خارجه. جمعی اطبار را دیدم، من‌جمله فخرالاطبا و شیخ‌الاطبا با هم در ترتیب جواهر سورمه گفتگو می‌کردند به جهت چشم امین اقدس [همسر شاه]. می‌خواهند با نور محمود یهودی چشمی را که امام رضا (ع) شفا نداد و اطبای فرنگ معالجه نکردند، با جوهر سورمه خوب کنند! خلاصه شاه زالو انداختند. شب هم بیرون شام میل فرمودند. من تا یک از شب رفته بودم. بعد تراموای سوار شده خانه آمدم.

نظرات بینندگان