خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۳ آذر 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
بعد از نماز مقداری کنار دریا قدم زدم. مقداری وقت صرف کار کردم. مطالعه بولتنهای هفته گذشته، قسمت اعظم وقت امروز را گرفت. به خاطر سفر یزد عقب بودم. بعد از صبحانه به دریا رفتم. مقدار زیادی وقت با جت اسکی و شنا در دریا مشغول بودم. هوا مناسب و آب بسیار تمیز و شفاف است.
عصر رفتم و از ساختمان در دست ساخت دانشگاه و بیمارستان و آب شیرینکنها بازدید کردم. مهندسان خودمان توانستهاند آب شیرینکن شبیه واحدهای وارداتی بسازند که از کیفیت خوبی برخوردار است. تشویقشان کردم؛ کار مهمی است.
سپس رفتیم سوار کشتی شدیم و ساعتی در دریا گشتیم. کشتی متعلق به نیروی دریایی است. شرکتی بنام سفینهالنجات تأسیس کردهاند و تعدادی از واحدهای دریایی را که در زمان جنگ برای پشتیبانی جنگی خریده بودیم، در حمل و نقل بهکار گرفتهاند. مدیر عامل شرکت توضیحات داد. راضی بودند، ولی از عدم همکاری سازمان بنادر و گمرک گله داشتند. نیاز به اسکله در خارک برای حمل و نقل کیش دارند که قرار است به کمک [سازمان منطقه آزاد] کیش انجام شود.
سرشب چند نفر از مدیران بخش خصوصی فعال در کیش آمدند. پیشنهادهایی برای فعالتر شدن کیش داشتند؛ منجمله لغو مقررات کارتفروشی و به جای آن وضع عوارض بر کالاهای وارداتی به کیش و عدم رقابت سازمان عمران کیش با بخش خصوصی و اجازه شنا کردن که چند ماهی است ممنوع شده و جلوگیری از قاچاق کالا در قشم و فروش زمین به مردم.
شام را در کیش خوردیم. ساعت هشت شب به سوی تهران پرواز کردیم. باند فرودگاه، چراغ برای پرواز شب ندارد. چراغ دستی گذاشته بودند. ساعت یازده شب به خانه رسیدیم. دیروز باران باریده و سقف بالای تخت اتاقخواب چکه کرده و تخت خیس شده است.
سال ۱۳۷۲
[آقای سیدشهاب بن طارق]، فرمانده نیروی دریایی عمان، همراه دریادار [علی] شمخانی، با هیأتی از افسران نیرو آمدند. قیافههایشان مثل افسران سپاهی خودمان، حزب اللهی با محاسن است. اظهار داشت، برای استفاده از تجارت و تخصص نداجا [=نیروی دریایی ارتش]، با توجه به همکاری و کمک نظامی ایران در گذشته، امید به این سفر بستهاند. من هم وعده کمک آموزشی و فنی دادم؛ تاکنون به شدت به انگلستان وابستهاند.
آقای [احمد] جلالی آمد. راجع به پیشنهادهای دکتر [علی] جوان، در خصوص تکنولوژی لیزری پیگیری کرد. به وزارت علوم گفتم، سریعاً تکلیف کار را مشخص کنند.
مهندس [عباس] آخوندی، [وزیر مسکن و شهرسازی] آمد. برای سیاست مسکن و تسهیلات بانکی مذاکره شد. خواستار تحویل بانک مسکن و مسکنسازی مناطق جنگی و مسکنسازی مناطق آسیبدیده به وزارت مسکن شد. از اینکه در گذشته، درآمد بعضی از شهرکها، صرف بعضی شهرهای جدید، مثل مجلسی و بهارستان شده و خود شهرکها نیاز دارند، برای رفع نیاز، تسهیلات بانکی ارزان استمداد نمود.
عصر جلسه هیأت دولت را در میهمانسرای سعدآباد تشکیل دادیم. جمعبندی برنامه دوم، با توجه به تنزل قیمت جهانی نفت، در دو سناریو انجام شد. گفتم از مجلس، در خصوص ارسال برنامه یا تأخیر آن برای سال بعد سئوال شود. شام را هم همانجا ماندیم.
سال ۱۳۷۳
دیشب رعد و برق و باران داشتیم. ساعت نُه و نیم صبح، مدیران شرکتهای بیمه آمدند. آقای [عبدالناصر] همتی، [رییسکل بیمه مرکزی] گزارش داد. من هم در مورد تصویب بیمه و توسعه آن صحبت کردم.[۱]
دکتر [محمدرضا] عارف آمد؛ نامزد ریاست دانشگاه تهران است. دکتر [غلامعلی] افروز استعفا داده است. میخواست بداند که من موافق هستم و حمایت خواهم داشت یا نه و گفت به چپ و راست گرایش ندارد و مستقل است و با هر دو جناح کار میکند. قول حمایت دادم و بر سیاست تقویت دانش و دانشمند و حفظ موفقیت علمی دانشگاه تهران تأکید کردم. ستاد تنظیم بازار جلسه داشت. گزارش عملکرد و پیشرفت کار داده شد که موفقیتآمیز است. اساسنامه فروشگاههای زنجیرهای رفاه را تصویب کردیم.
عصر دکتر ولایتی آمد. از سفر به قم، همراه با آقای [علی] لاریجانی و ملاقات با اعضای جامعه مدرسین [حوزه علمیه قم] و باعث شدن اینکه اسم آیتالله خامنهای را در لیست ذیصلاحان مرجعیت بگذارند، گزارش داد و برای تقویت بودجه سال ۱۳۷۴ کمک خواست. در جلسه هیأت دولت، بحث تبصرهها تکمیل شد و آییننامه نحوه تأمین مسکن کارکنان دولت به تصویب رسید.
سال ۱۳۷۴
از خانه به مرکز چشمپزشکی جهادسازندگی رفتیم. عفت هم آمد. معاینه کردند و گفتند،
آمادگی دارند که آبمروارید چشمم را با تکنولوژی جدید- که احتیاج به بستریشدن ندارد- بردارند، ولی من تغییری در وضع چشم نمیبینم که احتیاج به عمل باشد؛ بنا شد بیشتر بررسی کنیم.
به دفترم رفتم. مدیران صنعت بیمه آمده بودند. آقای [عبدالناصر] همتی، [رئیس کل بیمه مرکزی] گزارش داد و گفت، مردم استقبال خوبی از بیمه دارند و امسال ۷۱ درصد رشد داشتهایم. من هم صحبت کردم و تأکید بر اهتمام بیشتر به بیمه و لزوم باز کردن راه برای بخش خصوصی نمودم.[۱]
از اخوی محمد، حال والده را پرسیدم. نمایندگان ماهنشان و سراوان و ورامین آمدند و هر یک، ضمن قدردانی از کمکها و خدماتم، برای عمران حوزه انتخابیه خود استمداد کردند. عصر شورای عالی مناطق آزاد، جلسه با چند مصوبه داشت.
شب برای عیادت والده، به مشهد رفتیم. عفت، فاطی، مهدی، مریم، حسین، علی و محمود همراه بودند. یکسره به بیمارستان رفتیم. حال والده خیلی بهتر است، ولی صبر و حوصلهشان از لحاظ بیمارستان تمام شده بود و مرتباً برای مرخصشدن، از من استمداد کردند. دکترها نظرشان این بود که تا فردا شب بمانند؛ بالاخره تسلیم اصرار ایشان شدیم و قرار شد به منزل منتقل شوند، ولی وسایل کنترل قلب را به منزل بردند. ایشان مرخص شدند و ما به حرم رفتیم. زیارتی کردیم و سپس تا نزدیک ضریح رفتم. مردم متوجه حضورم شدند. برای اظهار احساسات، هجوم عظیمی آوردند که به کمک محافظان، نجات یافتیم.
با آقای طبسی، دیدار کوتاهی داشتیم.گلهمند بودند که چرا خبرشان نکردهایم. اجازه خواستند که از سوی من، یک ماه شهریه به طلاب بدهند؛ پذیرفتم. به سوی فرودگاه رفتم. از اول تا آخر، استاندار در اتومبیل با من بود و راجع به وضع مشهد و استان و معاملات با آسیای میانه و افغانستان و امدادهای سوختی و مهماتی برای کابل گزارش داد. از لحظه ورود تا هنگام خروجمان، باران میباریدکه باعث خوشحالی مردم مشهد است، زیرا تاکنون دچار خشکسالی هستیم. در جنوب و شمال و شمال غرب هم بارندگی داشتیم. ساعت نیم بامداد به خانه رسیدیم.
سال ۱۳۷۵
دکتر [عباس] شیبانی و دکتر [سیفالله] وحید [دستجردی] آمدند. برای مسأله نظام پزشکی توصیه داشتند. اخوی محمد، [معاون اجرایی رئیسجمهور] برای امور تنظیم بازار و کمکهای سفر به یاسوج آمد. عصر در جلسه هیئت دولت، دکتر ولایتی، [وزیر امور خارجه]، گزارش سفر سوریه را داد. لایحه فقرزدایی را با چند مصوبه دیگر تکمیل کردیم.
شب برای تسلیت فوت آمیرزاحمد، به منزل همشیره فاطمه رفتم. به خاطر مرگ مشکوک یکی از ائمه جماعت جوانرود، امروز در چند شهر کردنشین کرمانشاه، سنیها شلوغ کردهاند و چند نفر کشته شدهاند. در گزارشها، مسأله اضافه شدن چند نفر به شورای عالی انقلاب فرهنگی از سوی رهبری، مورد توجه است.