arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۷۲۲۴
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۰۰ - ۲۰ آذر ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۹ آذر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: سلطان مراکش تقاضا کرده بود، ولو برای یک جلسه، در کنفرانس سران اسلامی در مراکش شرکت کنم؛ مصحلت ندیدم

شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. اخوی محمد، پیغام مجدد سلطان مراکش را که توسط سفیرشان ارسال کرده بودند، آورد. تقاضا کرده بود که ولو برای یک جلسه هم شده، در کنفرانس سران اسلامی در مراکش شرکت کنم؛ مصحلت ندیدم. دربارة تندی‌های اخیر آمریکایی‌ها در اظهارات و سرانجامِ خوب دادگاه قاتلان بختیار در فرانسه و امتیازات افراطی بسیجیان گردان‌های عاشورا و حل مشکل حضور بیگانگان زیاد در شهر قم، بحث و تصمیم‌گیری شد. شب به خاطر سردی خانه با قطع گاز در دفترم ماندم. عفت و یاسر هم بودند.  
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۹ آذر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: سلطان مراکش تقاضا کرده بود، ولو برای یک جلسه هم شده، در کنفرانس سران اسلامی در مراکش شرکت کنم؛ مصحلت ندیدمخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود

به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۹ آذر 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

آقای [عطاءالله] مهاجرانی، [معاون حقوقی و پارلمانی رییس‌جمهور] آمد. دربارة ضرورت کنترل تبلیغات مطبوعات و [تعیین] سخنگوی دولت مذاکره شد. آقای [عبدالحسین] هراتی، معاونت پژوهشی آموزش و پرورش آمد. برای تقویت عقاید و فرهنگ و اخلاق دانش‌آموزان پیشنهادهایی داشت.

آقای [سید فاتح] قریشی، امام جمعه عنبران اردبیل آمد. مقداری از اشعارش را که درباره من گفته است، خواند و از امام جمعه اردبیل شکایت کرد. برای به‌کار گرفتن

جوانان اهل سنت توصیه کرد. یک قرآن و سی هزار تومان به ایشان دادم. معاون ضدجاسوسی وزارت اطلاعات آمد. گزارشی از شیوه برخورد و وضع جاسوسان شرقی داد. مدیرکل ضد جاسوسی شرق، موارد خاصی را توضیح داد.

تا ساعت چهار بعد از ظهرکارها را انجام دادم. برای ملاقات اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با آیت‌الله خامنه‌ای، به دفتر رهبری رفتم؛ جلسه خوبی بود. من گزارشی دادم و ایشان توصیه‌هایی داشت. قبل از جلسه، ایشان در مذاکره خصوصی گفت که امروز دست راست‌شان که در ترور آسیب دیده است، به شدت درد گرفته و ناراحت بوده‌اند.

مغرب به خانه رسیدم. در گزارش‌ها مسائل افغانستان، دوشنبه، سارایوو، سومالی و مسجد بابری در رأس است و مایه تأسف.

 

سال ۱۳۷۲

ساعت ده‌ونیم برای بدرقه خانم بوتو به فرودگاه رفتیم. مصاحبه کردیم.[1] بدرقه رسمی با لباس شبیه وضع هنگام ورود بود. خیلی از پذیرایی‌های ما راضی بودند. ازکارهای فائزه و فاطی هم در مصاحبه‌اش تعریف کرد.
از آنجا برای مراسم تشییع جنازه آیت ‌الله گلپایگانی به بیمارستان قلب رفتیم. به بازماندگان تسلیت گفتم. جمعی از علما و شخصیت‌ها جمع بودند. قرار بود آیت ‌الله خامنه‌ای هم بیایند، ولی ساعت یک بعد از ظهر که وقت اعلان شده شروع تشییع بود، خبر شدیم که هنوز از فرودگاه ساری پرواز نکرده‌اند؛ ناچار جنازه را حرکت دادیم. قرار شد که اگر آمدند، در میدان راه‌آهن در مراسم شرکت کنند. مقداری با فرزندان مرحوم، دربارة ادامه کارهای نیمه تمام ایشان صحبت کردیم.
عصر محسن آمد. گزارشی از وضع متروی تهران داد و اظهار نظر کرد که باید به تدریج راه‌اندازی شود و شیوه کار آقای [اصغر] ابراهیمی، [مدیرعامل شرکت مترو] را باید اصلاح کرد. گفتم پیگیری کنند؛ هم صرفه‌جویی دارد و هم با امکانات‌مان سازگارتر است و هم زودتر کار شروع خواهد شد.
شب هم بستگان آمدند. مهندس هادی طباطبایی، نظراتی انتقادی دربارة شیوه کار شرکت نیشکر خوزستان ارائه داد؛ قبلاً عضو هیأت مدیره آنجا بود. امروز مقداری از وقتم، صرف اصلاح پیش نویس نطق برای ارائه برنامه پنج‌ساله دوم به مجلس شد.
 

 

سال ۱۳۷۳

دیشب گاز نداشتیم و مشعل شوفاژ خاموش بود. بخشی از خانه را با فن‌کوئل‌های دوکاره - سرد و گرم- گرم نگه داشتیم. ساعت هشت صبح به دفترم رسیدم. ساعت نُه‌ونیم برای مراسم شروع هفته‌کتاب، به تالار وحدت رفتم. آقای [احمد] مسجدجامعی، [معاون وزیر ارشاد] گزارش داد. آقای [مصطفی] میرسلیم، [وزیر ارشاد] خیرمقدم گفت و من صحبت کوتاهی در اهمیت کتاب و مطالعه کردم.[۱]

ساعت یازده، برای ملاقات اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، به مناسبت سالگرد شورا به دفتر آقای خامنه‌ای رفتم. قبل از جلسه با آیت‌الله خامنه‌ای مذاکرات خصوصی کوتاهی داشتم. از مسئولیت جدید مرجعیت که اخیراً در تریبون‌ها برای ایشان تبلیغ شده، نگرانند. در ملاقات، من صحبت کوتاهی نمودم و ایشان هم صحبت‌های دلگرم‌کننده‌ای داشتند. بعضی‌ها انتظار داشتند که من در صحبت‌هایم، از مرجعیت ایشان هم بگویم، ولی برایم معلوم نبود که ایشان راضی باشند و نگفتم.[۲]

به خاطر سردی خانه، عفت و یاسر هم ناهار به دفترم آمده بودند. عصر مدیران و اساتید و فارغ‌التحصیلان دوره اول دانشگاه شاهد آمدند. با گزارش دکتر [احمدعلی] نوربالا، [رییس دانشگاه شاهد] و آقای [محمدحسن] رحیمیان، [رییس بنیاد شهید] و صحبت‌های دلگرم‌کننده من، دربارة اهمیت دانشگاه شاهد و تحصیلات عالیه

فرزندان شهدا و ایثارگران گذشت[۳] و جوایز رتبه‌های اول را دادم.

شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. اخوی محمد، پیغام مجدد سلطان مراکش را که توسط سفیرشان ارسال کرده بودند، آورد. تقاضا کرده بود که ولو برای یک جلسه هم شده، در کنفرانس سران اسلامی در مراکش شرکت کنم؛ مصحلت ندیدم.

دربارة تندی‌های اخیر آمریکایی‌ها در اظهارات و سرانجامِ خوب دادگاه قاتلان بختیار در فرانسه و امتیازات افراطی بسیجیان گردان‌های عاشورا و حل مشکل حضور بیگانگان زیاد در شهر قم، بحث و تصمیم‌گیری شد. شب به خاطر سردی خانه با قطع گاز در دفترم ماندم. عفت و یاسر هم بودند.

 

سال ۱۳۷۴

ستاد تنظیم بازار، جلسه با چند مصوبه داشت؛ منجمله آیین‏نامه برای واردات موقت جهت تولید و صادرات. عصر در جلسه هیأت دولت، چند مصوبه داشتیم؛ منجمله لایحه استان شدن قم. شب به دیدار والده رفتم. حال‏شان بهتر است. خوشحال شدند.

برای اولین بار، والده از من تقاضایی کردند. خواستند که یک اتومبیل برایشان خریده شود و تأکید داشتند که روی پول خودشان باشد. چون در اثر شدت ضعف و پیری، پیاده‏روی نمی‌توانند بکنند و مزاحم دیگران هم نمی‌خواهند باشند؛ از این تقاضا خوشحال شدم.

 

سال ۱۳۷۵

[آقای علی‌اصغر احمدی]، نماینده و فرماندار و امام‌جمعه شاهرود آمدند. تقاضا داشتند که برای افتتاح کارخانه سیمان و فرودگاه و بیمارستان، به شاهرود بروم. گفتند، صحبت‌های جدایی از سمنان را دیگر پیگیری نمی‌کنند و تقاضاهایی برای عمران داشتند. [آقای عزت‌الله نوری]، نماینده و امام‌جمعه قروه آمدند. از استاندار شاکی بودند و تقاضاهای زیادی برای توسعه شهرستان داشتند.

آقای [حسین] انصاری، نماینده نیشابور آمد. چند تقاضا برای عمران و کمک به مدارس و اظهار آمادگی برای همکاری بیشتر با من داشت و گفت تحقیق بدیعی در مورد حاکمیت دینی دارد.

با توجه به ترکیب جدید، با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، به دیدار رهبری رفتیم. من صحبت کوتاهی کردم[۱] و ایشان هم صحبت مفصلی درباره خدمات گذشته شورا و برنامه آینده نمودند و تأکید بر توجه بیشتر به فرهنگ عمومی داشتند.[۲]

عصر کارهای دفتر را انجام دادم و اسناد خاطراتم را خواندم. شب شورای عالی انقلاب فرهنگی جلسه داشت. مقداری بحث شد، در نحوه کار با ترکیب جدید و قرار شد، گروهی بررسی کنند و پیشنهاد اصلاح ساختار و محتوا بیاورند. رؤسای دو دانشگاه را تصویب کردیم و اجازه دادیم دانشگاه علوم رضوی مشهد، کنکور اختصاصی داشته باشد.

 

نظرات بینندگان