arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۱۸۵۲
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۲۳ - ۰۵ اسفند ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۵ اسفند ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: از عدم تمایل کارگزاران برای حمایت از خاتمی در انتخابات تا جلسه با کروبی و توسلی در مورد یک کاندیدا

شب آقایان [مهدی] کروبی، [دبیرکل مجمع روحانیون مبارز] و [محمدرضا] توسلی آمدند و جریان کارهایی را که منجر به نامزدشدن آقای [سیدمحمد] خاتمی شد، توضیح دادند. از عدم همکاری کارگزاران با آنها، نگران‌اند؛ گرچه گفتند که با توجه به عضویت من در [جامعه] روحانیت مبارز، توقع ندارند که من به آنها کمک‌کنم، ولی به نحوی خواستند که مشکل [حزب] کارگزاران [سازندگی] را برای ائتلاف با آنها حل‌کنم. خیال می‌کنند مانع، محمد اخوی است. گفتم، گویا کارگزاران نگران‌اند، با حمایت از جریان چپ، فلسفه حضور اولیه را از دست بدهند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۵ اسفند ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: از عدم تمایل کارگزاران برای حمایت از خاتمی در انتخابات تا جلسه با کروبی و توسلی در مورد یک کاندیداخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
 
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۵ اسفند 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱

فراموش کرده بودم که زنگ ساعت را برای سحر تنظیم کنم. دیر بیدار شدیم و با عجله سحری خوردیم. یاسر هم بعد از سحری، از سفر ایتالیا رسیده بود. ساعت نُه صبح، [آقای مک گینون]، وزیرامور خارجه زلاندنو آمد. مذاکرات بیشتر دربارة بوسنی هرزگوین بود؛ چون زلاندنو عضو شورای امنیت است.

دکتر ولایتی گزارش سفر به برزیل، مکزیک و کوبا را داد که مطلب تازه‌ای هم نداشت. آقای [عباسعلی] وکیلی برای امور ستاد آزادگان آمد. شورای عالی اداری جلسه داشت. اصلاحات در تشریفات انحصار وراثت، برای سرعت بیشتر انجام شد. بحث جایگاه سازمان میراث فرهنگی خیلی طول کشید و ناتمام ماند. پیشنهاد شده است که این سازمان از وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل شود.

عصر محسن آمد. اظهارات فرماندار قم و رئیس بانک را گفت. در جلسه هیأت دولت مصوبات داشتیم. افطار را در همان‌جا خوردیم. تا ساعت هشت و نیم شب کارها را در دفترم انجام دادم و به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۲

اساتید و دانشجویان دانشگاه استراتژیک آمدند. تیمسار [علی] شهبازی گزارش داد. تشویقشان کردم. آقای کیاوش آمد. حرف مهمی نداشت. گفت رفته در مسجد قلهک، پشت سر آقای [محمدرضا] توسلی نماز خوانده و او خیال کرده نیازمند است، صدتومان کمک به او داده که پس داده است.

 مقداری با [آقای سیدحسین مرعشی]، رئیس جدید دفتر [رییس‏جمهور]، دربارة امور دفتر صحبت کردیم. آقای [ابوالفضل] توکلی‌بینا آمد. دربارة اصناف صحبت شد. آقای دکتر [سیف‏الرضا] شهابی از بابل آمد. قبل از انقلاب با هم در زندان بودیم. برای تأسیس جراحی قلب در استان مازندران کمک خواست. گفت مردم هم کمک می‏کنند. تا عصر کارها را انجام دادم و به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۳

در منزل بودم. پیش از ظهر برای خطبه‌ها مطالعه کردم. برای اقامه جمعه به دانشگاه تهران رفتم. راهپیمایی روز قدس هم بود. عفت هم شرکت کرد. خطبه‌ای راجع به فلسطین ایراد کردم.[۱]

عصر هم تا مغرب، کارهای مانده را انجام دادم و خیلی خسته شدم. امروز و دیشب کمی بارندگی داشتیم.

 

سال ۱۳۷۴

از ساعت هفت و ربع صبح که از فرودگاه رامسر به پرواز درآمدیم. تا ساعت هفت و ربع  شب که در فرودگاه مهرآباد فرود آمدیم، یکسره کار کردم؛ یا در پرواز و یا در بازدید از طرح‌ها. از رامسر تا فرودگاه‏کلاله، یک ساعت و ده دقیقه در پرواز بودیم. با استقبال مسئولان و علما، با هلی‌کوپترها به محل سد گرکز  روی رودخانه گرگانرود- در جوار روستای «عرب سورنک»- در ساحل شهر گنبد رفتیم.[۱]

از نمایشگاه جالب برنامه‌های سدسازی و انتقال آب مازندران بازدید کردیم. در مراسم، آقای زنگنه، [وزیر نیرو] گزارش سد را داد؛ دو سد مخزنی و یک سد انحرافی و کانال‌ها و شبکه‌ها با اعتبار نود میلیارد ریال، برای مدت دو سال ساخته می‏شود که تأثیر عمده بر کشاورزی منطقه دارد. من هم در اهمیت برنامه‌های مهارآب‌ها حرف‏زدم و اینکه اعتبارات استان مازندران از سال ۱۳۶۴ تاکنون، ۱۷۰ برابر شده و اشاره به طرح مهم انتقال یک میلیارد مترمکعب آب از غرب و مرکز مازندران، به منطقه شرق استان نمودم.[۲]

به سوی بندرگز پرواز کردیم. [آقای علی‏اصغر گرانمایه‌پور]، استاندار [مازندران] در مسیر توضیحات می‌داد، ولی اطلاعاتش وسیع و کامل نیست. هوای مه‏آلود شدید منطقه بندر، باعث شد که بیرون شهر پرواز کردیم. در آنجا پس از جواب به احساسات روستاییان که جمع شده بودند، با ماشین به شهر آمدیم.  یکسره برای افتتاح به محل بندر جدیدالاحداث رفتیم. دو سال پیش که به این شهر آمدم، مردم تقاضا داشتند که بندرشان را بسازیم و باور نمی‌کردند، به این سرعت ساخته شود. پس از جنگ جهانی اول و تشکیل شوروی، این بندر تعطیل و منهدم شده بود.

نمایشگاهی از برنامه‌های بندرسازی هم داشتند که دیدیم. کمی هم دور قایق‌های مستقر در بندر گشتیم. تشریح و تقاضا کردند که کانال خزینی را هم لایروبی کنیم که راهشان نزدیک شود. به مهندس‏تُرکان، [وزیر راه و ترابری]، گفتم که اقدام کنند. در مراسم، گزارش آقای تُرکان را شنیدیم و نشان [درجه سه] خدمت را به مهندس [عبدالله] محمدهاشم، [معاون وزیر راه و ترابری] دادم و در اهمیت بنادر در خزر و بخش جنوب‏شرقی کشور، صحبت کردم[۳].

به‌سوی‌کارخانه‌کشتی‏سازی در کنار نیروگاه نکا پروازکردیم. در مسیر از خلیج میانکاله و شبه‏جزیره آن بازدید نمودیم؛ فکری به‏وجود آمد که دهانه خلیج را ببندیم و آن را تبدیل‏به مخزن‏عظیم آب‏شیرین کنیم. از فضا، بندرامیرآباد - در دست‏ساختمان- و راه‏آهن را دیدیم. پس از فرود، یدک‏کشی که در آنجا ساخته شده است، به آب انداخته شد.

ناهار را میهمان وزارت نفت بودیم. پس از نماز به سوی سکوی ایران‏خزر پروازکردیم. دکل حفاری عظیمی است. در شرکت ایران‏صدرا و با همکاری فنلاند، با هزینه ۷۳ میلیون دلار ساخته شده است؛ به‏دست‏آوردن این تکنولوژی، باارزش است. دکل دوم را با مبلغ ۵۵ میلیون دلار، خود شرکت نفت می‌خواهد بسازد. هلی‌کوپتر بر فراز سکو فرود آمد. ما را پیاده کرد و برای آوردن دیگران رفت. از بخش‌های مختلف بازدیدکردیم و در سالن اجتماعات مراسم شرکت کردیم؛ مستقیم از شبکه سراسری سیما پخش می‌شد. بعد از گزارش [آقای غلامرضا آقازاده]، وزیرنفت و آقای [حجت‏الله]غنیمی‏فرد، [معاون وزیر نفت]، من در اهمیت ساخت این دکل و شرکت کشتی‏سازی، بعد از سال‌ها محرومیت از این صنعت و ضرر آن و اهمیت اکتشاف منابع نفت و گاز در اینجا، صحبت کردم.[۴]

به سوی محل سد پاشاکلا [= سد البرز][۵] پروازکردیم. در لفور  پیاده شدیم. در جمع مردمی که بناست روستاهایشان در دریاچه سد غرق شود و طرحی برای اسکان آنها و تعویض اراضی آنها اجرا خواهد شد، برای آرامش‏خاطرشان شرکت کردم و توضیح دادم[۶].کلنگ طرح‌شان را زدم. به محل سد رفتیم. آقای زنگنه، [وزیر نیرو]، گزارش داد و من صحبت کوتاهی کردم[۷]. هزینه سد و کانال‌ها، حدود ۲۵ میلیارد تومان است.کار با دو انفجار شروع شد. بعد از سان‌ست [= غروب]، به سوی ساری پروازکردیم و از فرودگاه ساری به سوی تهران رفتیم.

 

سال ۱۳۷۵

شرکت‌کنندگان در دومین اجلاس شوراهای فرهنگ عمومی، مُرکب از استانداران و ائمه‌جمعه استان‌ها و مدیران ذی‌ربط آمدند. آقایان [مصطفی] میرسلیم، [وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی] و [احمد] مسجدجامعی، [رئیس شورای فرهنگ عمومی] گزارش دادند و من دربارة ضرورت مشخص‌شدن موارد فرهنگ عمومی، با استفاده از علم اخلاق و تدوین حدود وظایف اجرایی و جلوگیری از تداخل با دولت و ارگان‌ها، صحبت کردم.[۱]

[آقای خداداد قبادی]، نماینده، امام جمعه، فرماندار و شهردار اقلید و آباده آمدند و برای نیاز شهرستان‌ها استمدادکردند. [آقای بهمن محمدیاری]، نماینده تالش، برای همین منظور آمد؛ از پرسنل وزارت اطلاعات بوده که استعفا داده و رأی آورده است. گفت، چهار نفر دیگر از نمایندگان مجلس، مثل اویند.

خانم [مرضیه] دباغ، [نماینده همدان] آمد. خواستار اجرای وعده‌های سفرم به همدان و نیز خواستار برکناری استاندار شد. با توجه به اینکه از جناح خودش است، اظهار تعجب کردم. [آقای محمد شاهی عربلو]، نماینده و فرماندار هشترود آمدند و تقاضاهای زیادی، برای عمران منطقه داشتند.

عصر شورای اقتصاد، جلسه با چندین مصوبه داشت. شب آقایان [مهدی] کروبی، [دبیرکل مجمع روحانیون مبارز] و [محمدرضا] توسلی آمدند و جریان کارهایی را که منجر به نامزدشدن آقای [سیدمحمد] خاتمی شد، توضیح دادند. از عدم همکاری کارگزاران با آنها، نگران‌اند؛ گرچه گفتند که با توجه به عضویت من در [جامعه] روحانیت مبارز، توقع ندارند که من به آنها کمک‌کنم، ولی به نحوی خواستند که مشکل [حزب] کارگزاران [سازندگی] را برای ائتلاف با آنها حل‌کنم. خیال می‌کنند مانع، محمد اخوی است. گفتم، گویا کارگزاران نگران‌اند، با حمایت از جریان چپ، فلسفه حضور اولیه را از دست بدهند. آقای خاتمی هم در شروع کار با آنها هماهنگ نکرده است. از آقای [محمدرضا] مهدوی‌کنی نیز انتقاد و جواب‌های نشریه «عصر ما»[۲] را نقل کردند که در جواب اظهارات ایشان، سوابق حمایت از بنی‌صدر و عدم اطاعت ایشان از امام را نوشته است.

 

 

نظرات بینندگان