arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۳۹۴۲۵
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۲ فروردين ۱۳۹۹

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۲ فروردین ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: به منزل حسن روحانی، برای تسلیت فوت فرزندش رفتیم؛ فرزند هیجده ساله‌ای را به وضع مشکوکی از دست داده‌اند؛ تحقیقات تاکنون چیزی را مشخص نکرده، نه قاتل معلوم است و نه انگیزه قتل، تنها در خانه بوده / عبدالله نوری لیستی از افراد ردصلاحیت شده را فرستاد، تقاضا کردند از رهبری بخواهم که دستور دهند بتوانند در انتخابات نامزد شوند؛ محمدی گلپایگانی اطلاع داد ۹ نفر از آنها را پذیرفته اند، گفتم کافی نیست

ياسر خبر داد كه مجمع روحانيون مبارز تصميم گرفته‌اند در انتخابات شركت كنند، تلفنى با رهبرى صحبت كردم؛ گفتند عصر ديروز آقاى كروبى را احضار كرده‌اند و خواسته‌اند در انتخابات شركت كنند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۲ فروردین ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: به منزل حسن روحانی، برای تسلیت فوت فرزندش رفتیم؛ فرزند هیجده ساله‌ای را به وضع مشکوکی از دست داده‌اند؛ تحقیقات تاکنون چیزی را مشخص نکرده، نه قاتل معلوم است و نه انگیزه قتل، تنها در خانه بوده / عبدالله نوری لیستی از افراد ردصلاحیت شده را فرستاد، تقاضا کردند از رهبری بخواهم که دستور دهند بتوانند در انتخابات نامزد شوند؛ محمدی گلپایگانی اطلاع داد ۹ نفر از آنها را پذیرفته اند، گفتم کافی نیستخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.

متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۲ فروردین ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است:

 

سال ۱۳۷۱
سحر نامه‌اى از [آقاي عبدالله نوري]، وزيركشور رسيد؛ ليستى از اسامى بعضى از افراد رد صلاحيت شده در شوراى نگهبان بود كه نهايتاً ساعت دو بامداد به وزارت كشور ابلاغ شده است. تقاضا كردند از رهبرى بخواهم كه دستور بدهند، اينها بر خلاف نظر شوراى نگهبان، بتوانند در انتخابات نامزد باشند. ليست شامل 22 نفر از نمايندگان فعلى مجلس و 11 نفر از كانديداهاى جديد است. اول وقت نامه را براى رهبرى فرستادم.
امروز تلفن‌هاى زيادى از سوى افراد رد صلاحيت شده داشتم كه تقاضاى شفاعت دارند. نزديك ظهر با آيت‌الله خامنه‌اى تلفنى صحبت كردم. ايشان حاضر نيستند در مورد ليست يك‌جا اقدام كنند، اما آمادگى قبول تعدادى از آنها را دارند؛ همين مطلب را به وزير كشور گفتم.
عصر آقاى [غلامحسين]محمدى گلپايگانى، [رييس دفتر رهبر معظم انقلاب] اطلاع داد كه پس از بررسى، پرونده 9 نفر از آنها را پذيرفته‌اند: آقايان [علي‌محمد] سورى و [احمد] كبيرى، نمايندگان فعلى خرم‌آباد و مرودشت و بقيه از نامزدهاى جديد. گفتم اين كافي نيست.
ساعت چهار بعد از ظهر، آقاى [سيدعلي] غيورى، [نماينده ولي فقيه و امام جمعه شهرري] آمد. با هم براى زيارت به شهررى رفتيم. آقاى [محمد محمدي] رى‌شهرى، [توليت آستانه حضرت عبدالعظيم(س)] و اعضاى هيأت امنا در صحن آستانه استقبال كردند. بقعه مباركه حضرت عبدالعظيم(س) و امامزاده حمزه (س) را زيارت كرديم. از رواق‌ها بازديد شد.
از روى ماكت، طرح توسعه و اصلاح ساختار اطراف حرم و صحن‌ها را توضيح دادند. سپس در اجتماع مردم در صحن شركت كرديم. آقاى رى‌شهرى خيرمقدم گفت و نيازهاى شهر را اعلام كرد و من هم صحبت كوتاهى داشتم؛ وعدة اصلاح ساختار شهر را به عنوان اولين «شهر سالم» دادم.
در جلسه‌اي با حضور [آقايان غلامحسين كرباسچي و سراج‌الدين كازروني] شهردار تهران و وزير مسكن و شهرسازي و مسئولان شهررى و آستانه [حضرت عبدالعظيم حسني(س)] توضيحات شنيدم و قرار كمك براى طرح آستانه و مسير فاضلاب و تأسيس مراكز فرهنگى داديم. افطار را با جمعى انبوه از روحانيون و مسئولان صرف كردم و صحبت كوتاهى برايشان نمودم. مصاحبه تلويزيونى داشتم.
ساعت نُه ونيم شب به خانه رسيديم. سريال «تعطيلات نوروزى» را تماشا كردم. نماز خواندم و خوابيدم؛ خسته بودم. ياسر شب با دوستانش جلسه داشت و سحر آمد. خبر داد كه شب مجمع روحانيون مبارز جلسه داشته‌اند و تصميم گرفته‌اند كه در انتخابات شركت كنند. تلفنى با رهبرى صحبت كردم؛ ايشان خبر دادند كه عصر ديروز آقاى [مهدي] كروبى را احضار كرده‌اند و خواسته‌اند كه در انتخابات شركت كنند.

 

سال ۱۳۷۲
پيش از ظهر براى افتتاح چاپخانه روزنامه جمهورى اسلامى رفتم؛ چاپخانه مهمى است كه با بودجه‌اي در حدود پانزده ميليون مارك[آلمان] ساخته شده و مى‌تواند ساعتى تا 60 هزار نسخه چهاررنگ چاپ كند. براى حضار سخنرانى كردم و بعد از مصاحبه‌اى به خانه آمدم.
پيش از ظهر خانواده امام آمده بودند. بعد از ظهر هم بستگان و همچنين خانواده شهيد مطهرى آمدند. شب بيشتر پاى تلويزيون گذشت. بخشى از مصاحبه‌ام را گوش دادم.

 

سال ۱۳۷۳

ساعت نه صبح با محافظان به سد لتیان رفتیم. یاسر هم بعداً رسید. مهدی و فائزه و همشیره فاطمه و [فرزندش] مسعود و محمد اخوی‌زاده و علیرضا توکلی با خانواده‌ها هم ظهر آمدند. هوا معتدل بود. نم نم باران هم در عصر و شب داشتیم. بیشتر به استراحت و قدم زدن در ساحل سد گذشت.

 آب سد رو به فزونی است که معمولاً تا خردادماه، حالت صعودی و سپس تا بهمن‌ماه، حالت نزولی دارد. به خاطر بارانی شدن هوا و عدم امکان استفاده از دریاچه، بچه‌ها هم بیشتر در داخل ساختمان، به انجام مسابقه‌های گوناگون و بازی‌ها می‌پرداختند.

 

سال ۱۳۷۴

[امروز تعطیل بود.] در منزل بودم. فاطى و بچه‌هاى محسن از رفسنجان برگشته‌اند. ظهر به اينجا آمدند و از سلامتى والده و بستگان خبر دادند. شب در خانه تنها بودم. به پاسداران گفتم، اگر مى‌توانند آماده شوند كه فردا به [سد] لتيان برويم؛ معلوم شد به مرخصى رفته‌اند و جمعى هم به عنوان پيشرو سفرم، به خوزستان مى‌روند.

 

سال ۱۳۷۵
تا عصر در منزل بودم. مهدی و فرشته و فؤاد هم بودند. ظهر حمید لاهوتی، [همسر فائزه] هم آمد. بیشتر بستگان در سفرند و خیلی اطراف‌مان خلوت است. آقاجلال برای ناهار با آبگوشت دیزی و نان خانگی که خودش در منزل درست کرده بود، میهمانمان کرد. عصر آقای ورزدار آمد. برای انتقال از سپاه به شهرداری و جبران دو میلیون تومان که دادگاه از او خواسته، درخواست کرد.

به منزل دکتر [حسن] روحانی، برای تسلیت فوت فرزندش رفتیم. مهدی تذکر داد؛ خودش دیشب رفته بود. خیلی ناراحت‌اند. حقشان هم هست. فرزند هیجده ساله‌ای را به وضع مشکوکی از دست داده‌اند و تحقیقات هم تاکنون چیزی را مشخص نکرده. نه قاتل معلوم است و نه انگیزه قتل. گلوله از شقیقه راست وارد شده و از آن طرف بیرون رفته، تنها در خانه بوده، برادرش که نیمه شب رسیده، هنوز جان داشته و دامادشان را که دکتر است، فوراً خبر کرده‌اند و هنوز نبض داشته و قبل از رسیدن آمبولانس، تمام کرده است. آقای روحانی با تفصیل، حادثه را توضیح داد. تمام اعضای خانواده و خواهران و والدین و اخوان جمع بودند؛ دعوتشان کردم که برای رفع وضع گرفته از عزاداری، فردا به سد لتیان بیایند.

با مهدی به لتیان آمدیم. شب بخشی از خانواده مرحوم اخوی هم ملحق شدند. گزارش‌هایی از وزارت امور خارجه آوردند. دوباره شرایط و روابط‌مان با آلمان، بعد از صدور حکم بازداشت آقای [علی] فلاحیان، [وزیر اطلاعات]، رو به تیرگی می‌رود و تحلیل این است که روابط، احتمالاً در جهت سیاست آمریکا، با اروپا بد می‌شود و پیشنهادهایی داده‌اند. گزارشی هم از ناراحتی کشور ایرلند به خاطر قطع ورود گوشت‌شان به ایران، به خاطر مسأله [شیوع بیماری] جنون گاوی بریتانیا، خواندم.

 

سال ۱۳۷۶
تا ساعت یازده در خانه مطالعه مى‌كردم. در منزل، گزارش‌ها را كه روى كامپيوتر مى‌آيد، خواندم؛ كامپيوتر منزل به مركز اطلاعات دفتر وصل است. روزهاى تعطيل و شب‌ها كه در خانه هستم، از اين طريق در جريان اخبار و گزارش‌ها قرار مى‌گيرم.
ساعت دوازده به محل سد لتيان آمديم. عفت و بچه‌ها هم ظهر رسيده بودند. آنها براى احوال‏پرسى همسر ياسر، به بيمارستان دى رفته بودند. با على، فرزند فاطى، شوخى كرده بودند و دختر تازه رسيده ياسر را نامزدش كرده بودند و على قهر كرده بود و سر ميز ناهار حاضر نمى‌شد. بالاخره قولى داديم كه او را نامزد بچه‌هاى ديگر كنيم تا قهرش را بشكند، ولى شوخى ادامه‏ دارى خواهد بود!
تا عصر وقت به استراحت و مطالعه و قدم زدن در سواحل درياچه سد گذشت. امسال به خاطر خشكسالى، سطح آب سد خيلى پايين رفته و به تازگى با نصب تلمبه در ساحل درياچه سد لار، ثانيه‌اى پنج مترمكعب آب را پمپاژ مى‌كنند و به سوى لتيان مى‌فرستند و در مسير از نيروگاه آبي مى‌گذرد و برق توليد مى‌كند؛ اين آب معمولاً از درياچه سد لار فرار مى‌كند و به درياى خزر مى‌رود و هنوز هم نتوانسته‌ايم اين عيب سد لار را برطرف كنيم. پيمانكار و مشاور سد در قبل از انقلاب مسئولند. اكنون با اين اقدام، قبل از آن كه سطح آب به نقطه‌هایى برسد كه فرار مى‌كند، با پمپاژ به اين طرف آورده مى‌شود.
در گزارش‌ها، مصوبات اتحاديه عرب در قاهره در مورد اسرایيل قابل توجه است.

نظرات بینندگان