arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۴۰۸۹۵
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۹ فروردين ۱۳۹۹

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۹ فروردین ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: عبدالله نورى از شوراى نگهبان گله دارد، حق با اوست / حسن روحانی گفت گروه ناطق نوری از نتايج انتخابات نگران‏‌اند و به فكر چاره‌اند / نامه‌اى از آقاى منتظرى رسيد، خواسته بودند، اگر به سفر مكه رفتم، از حُكام سعودى بخواهم كه اجازه بدهند در گوشه‌اى از منا، جایى براى ذبح قربانى‌هاى شيعه بدهند

تا ساعت نُه شب كارها را تكميل كردم و به خانه آمدم. جمعى از بستگان اينجا بودند. نامه‌اى از آقاى [حسینعلی] منتظرى رسيد كه خواسته بودند، اگر به سفر مكه رفتم، از حُكام سعودى بخواهم كه اجازه بدهند در گوشه‌اى از منا، جایى براى ذبح قربانى‌هاى شيعه بدهند؛ چون به عقيده علماى شيعه، ذبح قربانى بايد در منا باشد و اكنون براساس فتاواى علماى سُنّى، در خارج از منا ذبح مى‌شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۱۹ فروردین ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶: عبدالله نورى از شوراى نگهبان گله دارد، حق با اوست / حسن روحانی گفت گروه  ناطق نوری از نتايج انتخابات نگران‏‌اند و به فكر چاره‌اند / نامه‌اى از آقاى منتظرى رسيد، خواسته بودند، اگر به سفر مكه رفتم، از حُكام سعودى بخواهم كه اجازه بدهند در گوشه‌اى از منا، جایى براى ذبح قربانى‌هاى شيعه بدهندخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر می‌‌شود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود.

متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۹ فروردین ۱۳۷۶ که برای نخستین بار در «انتخاب» منتشر می شود، در زیر آمده است

 

سال ۱۳۷۱
ساعت هشت صبح به دفترم رسيدم. مديران بنياد مسكن انقلاب اسلامي آمدند و گزارش دادند؛ براى آنها صحبت كردم. دكتر [عباس] شيبانى، [نماينده تهران] آمد و براى وام منازل دانشگاهيان استمداد كرد.
آقاى [سيد ابوالحسن] نواب از نمايندگى رهبرى در سپاه آمد. گزارشي از كيفيت پذيرش استعفاي سپاهي‌هايى داد كه مى‌خواسته‌اند در انتخابات شركت كنند. گفت مانع شركت افراد افراطى شده‌اند. خبر داد كه حدود هشت هزار طلبه را در قم بيمه درمان مجانى كرده‌اند و بر خلاف پيش بينى، هزينه معالجه آنها در سه ماهه گذشته كم شده است؛ پيش بينى 45 ميليون تومان مى‌شده اما فقط شش ميليون تومان شده است؛ اين مبلغ را بنياد مستضعفان مى‌پردازد. مى‌خواهند براى طلاب، تعاونى داير كنند. براى اعزام طلاب [به دانشگاه] مك‌گيل استمداد كرد.
آقاى [ناصر] ميناچى، [از اعضاي نهضت آزادي ايران] آمد. از گرفتارى خودش در اثر سوء عملكرد در مسأله گرفتن هشت ميليون دلار از [سعيد] رجايى خراسانى، [نماينده وقت ايران در سازمان ملل] و فرار عباس گفت و مدعى شد كه پول در جايى به‌نام شركت «مونيكو كمپانى» در بانك است و توسط اف.بى.اى[= پليس فدرال آمريكا] مسدود شده است. گفت مى‌خواهد براى پيدا كردن پسرش كه با منافقين همكارى مى‌كند، به خارج برود. گفتم با اطلاع و هماهنگى وزارت اطلاعات برود.
آقاى [مرتضي] الويرى، [نماينده تهران]، تلفنى گفت، آقاى [احمد] على‌بابايى، [فعال ملي‌مذهبي]، توسط مهندس [عزت‌الله]سحابى پيغام داده و زمان خواسته كه به ايران بيايد. آقاى صادق خرازى، [معاون نمايندگي دايم ايران در سازمان ملل] آمد. گزارش شرارت منافقين در دفتر ايران در مقر سازمان ملل را داد. پليس آمريكا خيلى خوب عمل كرده و جمعى را بازداشت نموده و در جريان حضور پليس در دفتر، سگ‌شان مواد منفجره را در كمد كشف كرده كه برده‌اند و دفتر ما گفته كه احتمالاً اين مواد را منافقين آورده‌اند. از فشار آمريكا نگران بود.
آقاى [حميد] ميرزاده، [معاون اجرايي رييس‌جمهور] براى امور بازسازى آمد. عصر آقاى [سيدهادي] طباطبايى آمد و براى مديريت شركت نيشكر خوزستان نظر خواست. آقاى [عبدالله] نورى، [وزير كشور] آمد. گزارش وضع انتخابات را داد. از شوراى نگهبان گله دارد؛ حق با اوست.
تلفنى با رهبرى در مشهد دربارة نشر اسناد رد صلاحيت نامزدها صحبت كرديم. اين خواسته بعضى از آنها و شوراى نگهبان است؛ قرار شد صبر كنيم.

 

سال ۱۳۷۲
در راه دفتر، همراه با عفت براى انتخاب مسكن موقت دو سه ماهه، از اقامتگاه‌هاى يك و دو سعدآباد بازديد كرديم؛ بناست براى انجام تعميرات، منزل‌مان را خالى كنيم. اين روزها براى جمع كردن وسايل و كتاب‌هايم، نظم خانه به‌هم ريخته است و عفت بيش از من مشكل خواهد داشت.
مديران بنياد مسكن انقلاب آمدند. آقاى [عباس] آخوندى، [رييس بنياد مسكن] گزارش كار داد و من هم تشويقشان كردم. سپس با آقايان [سيدحسن] رسولى محلاتي، [نماینده ولی‏فقیه در بنیاد مسکن]، [عباس] آخوندى و [محمد] مروّت، [معاون بنیاد مسکن]، براى طرح‌ها و برنامه‌ها مذاكره داشتيم. براى تأسيس صندوق كمك به مسكن روستایيان و تأمين مسكن ارزان قيمت، قول كمك دادم.
آقاى [نعمت الله] ايزدى، سفيرمان در مسكو آمد و گزارش وضع روسيه را داد. معتقد است وضع كنگره از يلتسين مطمئن‌تر است. مى‌گويد عليرغم تورم سنگين، وضع زندگى در آنجا مشكل نيست.
آقايان [سيد منصور] رضوى، [دبيركل سازمان امور اداري و استخدامي كشور]، [اكبر] تركان، [وزیر دفاع] و [محمدجعفر] اكرام جعفرى، [معاون توسعه مدیریت] آمدند. طرحى براى اصلاح ساختار تشكيلات دولت آوردند. بخشى از بحث قابل توجه و بخشى غيرمنطقى به نظرم آمد؛ قرار شد براى اعلان نظر آن را مطالعه كنم.
تا عصر كارها را انجام دادم. دكتر عادلى، [رييس‌كل بانك مركزي] آمد. گزارش سفر به پاكستان و تصويب تأسيس بانك مشترك براى اكو را داد و متن بخشنامه جهت مراجعه دستگاه‌ها براى تأمين نيازهايشان به بانك‌ها را مشخص كرديم. قرار شد اعلان كنند كه بانك‌ها آماده پرداخت نيازهاى آنها هستند.
ديشب و امروز باران خوبى باريده است. عصر به خانه آمدم. خاطرات ديروز و امروز را نوشتم. ديشب آقاجلال دفترچه خاطراتم را همراه كتاب‌ها در كارتن‌گذاشته بود.

 

سال ۱۳۷۳

امروز در منزل بودم. بیشتر وقتم به مطالعه تاریخ فلسفه گذشت. ظهر بستگان میهمانمان بودند. شب هم آقای ناصر کمره‌ای و عباس صفریان آمدند. آقای کمره‌ای، گزارشی از وضع برنامه آموزش معارف دینی در دانشگاه‌ها داد و آقای صفریان، گزارش سفر به نیویورک، برای کارشناسی تهیه معیارهای همکاری دول عضو در روابط خاص اقتصادی و جلسه نوروزی ایرانیان آنجا به دعوت نماینده ایران و قرائت پیام من و تأثیر آن را داد.

یاسر برای شرکت در مسابقات پرش با اسب رفته بود که در میان بیش از شصت نفر، شانزدهم شده بود. آخر شب، خسته آمد.

 

سال ۱۳۷۴

قبل از اذان صبح بیدار شدم و دیگر نخوابیدم. تلفنی از عفت احوال‏پرسی کردم. به سوی شادگان حرکت کردیم؛ قرار نبود که به شادگان و ماهشهر برویم، چون در سفرهای گذشته رفته بودم. با اصرار پذیرفتم و این برنامه امروز را خیلی فشرده و سخت کرد. به خلبان گفتم، گشتی روی جزیره مینو و اروند بزند. ساحل عراق را دیدم؛ اصلاً بازسازی نکرده‏اند. اکثر نخل‌ها خشکیده و نخلستان‌ها علفزار شده است. در شادگان توقف کوتاهی داشتیم. با شنیدن سرود و خیرمقدم خوب [آقای عیسی مقدمی‏زاد]، نماینده‌اش و گزارش خدمات برنامه اول و طرح خواسته‌ها، من هم صحبت دلگرم‏کننده‏ای داشتم.

برای افتتاح واحد پی.وی.سی، به پتروشیمی بندر امام پرواز کردیم. آقای [احمد] رهگذر، [مدیرعامل صنایع پتروشیمی] و آقای [غلامحسین] نجابت، [مدیرعامل شرکت مدیریت توسعه صنایع پتروشیمی]، گزارش دادند و از اهمیت طرح و تولید ۱۷۵ هزارتُن محصول گفتند که امروز قیمت هر تُن آن، هزار و صد دلار است. از واحد بازدید کردیم و توضیح شنیدیم. سپس از طرح بزرگ آروماتیک، بازدید عبوری داشتیم. این دو واحد، در طرح ژاپنی‌‌ها نبوده است؛ به خاطر ارزش افزوده فراوان، خواسته بودند مواد اولیه به ژاپن برود و در آنجا ساخته شود.

گشتی در کارخانه زدیم. از بلندی همه جا را دیدیم. در سالن بزرگی، آقای [غلامرضا] آقازاده، [وزیر نفت]، گزارش و توضیح داد. نشان درجه دو سازندگی را به مهندس رهگذر، مدیرعامل پتروشیمی دادم. صحبت دلگرم‏کننده‌ای از دستاورد‌های صنعت پتروشیمی داشتم.

به ماهشهر پرواز کردیم. اجتماع عظیمی داشتند. بعد از خیرمقدم، سخنرانی کوتاهی کردم و بلافاصله به بهبهان پرواز کردیم. استقبال مردم بهبهان در خیابان‌ها و در اجتماع و ورزشگاه، خیلی بیش از حد بود. بعد از سرود و خیرمقدم [آقای لطف‏الله زارعی قنواتی]، نماینده و [آقای محمدحسین مجتهدی]، امام‏جمعه و طرح خواسته‌ها، صحبت‌های تمجیدآمیزی کردم. تعجب است که در این شهر دارالمؤمنین و با مردمی مقدس، برنامه موسیقی و سرود بسیار شادی داشتند. تا چند ماه پیش، این‏گونه مراسم، به سختی مورد انتقاد و مخالفت مقدسین و حزب‌اللهی‌ها بود. با تکرار چند صحنه و پخش از صداوسیما، این گونه مراسم عادی شده و تقریباً در همه شهرهای خوزستان با تفاوت‌هایی اجرا می‌شد. علما هم تأیید می‌کردند.

ناهار را در بیرون شهر، در میهمانسرای وزارت نیرو که برای کار سدسازی و... ساخته‌اند، خوردیم. بعد از کمی استراحت، با ماشین به محل سد مارون رفتیم. در راه و آنجا، [آقای لطیف‏التجار]، مجری سد و آقای زنگنه، [وزیر نیرو]، توضیحات دادند: سد خاکی با صدوپنجاه متر ارتفاع و یک میلیارد و سیصد میلیون مترمکعب ظرفیت دریاچه. جهادسازندگی آن را اجرا می‌کند و بناست آبگیری شود. با ۱۷۵ مگاوات برق آبی، ۵۵ هزار هکتار را هم آبیاری می‌کنند که با دو کشت، صدهزار هکتار می‌شود. هزینه ارزی کمی داشته است.                                  

به محل اجرای شبکه‌های آبیاری در دشت بهبهان رفتیم. بهره‌برداری از طرح پنج هزار هکتاری که کانال‌های بعد از سد را جهادسازندگی و  وزارت کشاورزی اجرا کرده‌اند، افتتاح کردیم. بعد از پرده‌برداری از لوح و باز کردن شیرآبیاری، از نمایشگاه  محصولات و ابزار کشاورزی ساخت استان بازدید کردیم.

به سوی رامهرمز پرواز نمودیم. چون تأخیر داشتیم، دلم می‌جوشید. معمولاً هر روز همین وضع است؛ برنامه‌ها فشرده است و مواردی هم اضافه می‌شود. در رامهرمز شاهد اجتماعی بسیار پُرشکوه و دور از انتظار بودیم. [آقای سیدعبدالنبی موسوی‏فر]، امام جمعه، متواضعانه از من تجلیل کرد و [آقای محمدرضا بهمئی]، نماینده هم مقداری. اجتماعات باشکوه و علاقه و شور مردم بالاست، برای همین، نمایندگان که معمولاً روی کمبودها تکیه  می‌کنند و نیز بعضی از ائمه جمعه، فضا را برای حرف منفی مناسب نمی‌بینند و بیشتر در وصف می‌گویند. من هم سخنرانی گرم و امیدوارکننده‌ای داشتم.

به سوی باغملک رفتیم. به غروب نزدیک می‌شدیم. هلی‌کوپترها پیشنهاد داشتند در مراجعت در رامهرمز بمانند تا با ماشین برویم؛ نپذیرفتم. با توجه به کوچکی شهر، جمعیت در باغملک بهت‌انگیز بود. با ایذه مسابقه دارند و نمی‌خواهند از ایذه عقب باشند. امام‏جمعه ندارند و نماینده هم قبلاً در ایذه صحبت کرده بود. با اجرای سرود و شعار و صحبت فرماندار، ابراز محبت کردند. صحبت من هم کوتاه بود. قرار بود کارخانه آجر شهر را افتتاح کنم. آقای میرزاده را  فرستادم، لذا عقب ماند.

با عجله به سوی اهواز پرواز کردیم. وقتی که به اهواز رسیدیم، هوا تاریک بود. خلبان‌ها خیلی دلهره داشتند؛ چون پرواز پس از سان‌ست[= غروب آفتاب]، برخلاف مقررات است. در فرودگاه اهواز، نماز مغرب و عشا را خواندیم.

برای کلنگ‏زنی دانشکده الهیات و افتتاح دانشکده دامپزشکی و بخش آنژیوگرافی به دانشگاه اهواز رفتیم. در اجتماع دانشگاهیان و فرهنگیان استان، در سالن بزرگ ورزشی شرکت کردیم. آقای دکتر [نصرت‏الله] ضرغام، رییس دانشگاه اهواز و نیز مدیرکل آموزش و پرورش استان خیرمقدم گفتند و گزارش پیشرفت و توسعه را دادند. سرود خوبی اجرا  شد. من هم با ذکر مثال‌های روشن، دربارة رشد علم و فناوری صحبت کردم. خواستم که دانشگاهیان برای بهبود سرعت رشد کشور، بیشتر به تحقیق بپردازند. چهل ودو هزار نفر دانشجو دارند که بیش از نیمی از آنها در دانشگاه آزاد اسلامی تحصیل می‏کنند. با خستگی زیاد به مقر رسیدیم. پس از استحمام و ملاحظه گزارش‏ها، بعد از ساعت دوازده شب خوابیدم.

 

سال ۱۳۷۵
تا ساعت ده و نیم صبح کارها را انجام دادم. جلسه تنظیم بازار داشتیم. قیمت مس را مشخص و تصویب کردیم که یک سوم ارز حاصل از صادرات را برای واردات کالاهای مجاز به صادرکننده بدهیم و زمان برگرداندن ارز را دو ماه اضافه کردیم. در مورد فولاد و آلومینیوم نیز بحث شد. عصر در جلسه هیئت دولت، چند مصوبه داشتیم.

شب میهمان رهبری بودم. دربارة سفرهای عیدمان و انتخابات و ... صحبت کردیم. به شورای نگهبان که اصرار بر ابطال انتخابات شیراز دارد، گفته‌اند که مصلحت نمی‌دانند. دو فیلم ممنوع شده حوزه هنری [= «آدم‌برفی» و «دیدار»] را دیده‌اند و پسندیده‌اند. دربارة خطر قرارداد جدید ترکیه و اسراییل صحبت شد. قرار شد مخالفت‌کنیم. ایشان از خطر توسعه جریان ضد روحانیت اظهار ناراحتی کردند. دربارة گرانی‌های ایام عید و راه‌های علاج نیز صحبت کردیم. دیروقت به خانه آمدم.

 

سال ۱۳۷۶
تا ساعت یازده صبح، كارهاى مانده از ديروز را انجام دادم. به دفتر رهبرى رفتيم؛ به خواست خود ايشان، اولين جلسه مجمع تشخيص مصلحت نظام جديد را در حضور رهبرى تشكيل داديم. من صحبت كوتاهى كردم. سپس رهبرى صحبت مفصلى داشت و در مورد علت اقدام جديد و انتظاراتى كه از ما دارند، توضيح دادند. سپس مقدارى سئوال و جواب بود.
به دفترم برگشتم. دكتر [حسن] روحانى آمد. راجع به انتخابات [ریاست‏جمهوری] صحبت شد، گفت گروه آقاى [علی‏اکبر] ناطق [نوری] از نتايج انتخابات نگران‏اند و به فكر چاره‌اند و دربارة محل مجمع صحبت كرديم.
عصر مصاحبه‌اى با صداوسيما براى سفر تبريز و مجمع تشخيص مصلحت نظام داشتم. سپس فيلم كوتاه تبليغى را ديديم كه حوزه هنرى سازمان تبليغات اسلامی دربارة سازندگى تهيه كرده كه در ميان‏پرده‌هاى سينماها پخش مى‌شود. قرار است تعدادى از اينها بسازند. آقاى [محمدعلی] زم، [رییس حوزه هنری] توضيحات داد؛ خوب است.
دكتر [حسن] حبيبى آمد. راجع به دبيرخانه مجمع تشخيص مصلحت نظام صحبت و قرار شد سمت دبيرى مجمع را داشته باشند؛ قبلاً با آیت‏الله خامنه‌اى توافق كرده بودم. پيشنهاد تأسيس مركز ايران‌شناسى و آیين‌نامه مجمع را آورده است. قرار شد محل مجمع در كاخ مرمر باشد. آقاى [سیدمحمود] دعایى، [سرپرست مؤسسه اطلاعات] آمد و براى [روزنامه] اطلاعات بين‌الملل كمك گرفت.
تا ساعت نُه شب كارها را تكميل كردم و به خانه آمدم. جمعى از بستگان اينجا بودند. نامه‌اى از آقاى [حسینعلی] منتظرى رسيد كه خواسته بودند، اگر به سفر مكه رفتم، از حُكام سعودى بخواهم كه اجازه بدهند در گوشه‌اى از منا، جایى براى ذبح قربانى‌هاى شيعه بدهند؛ چون به عقيده علماى شيعه، ذبح قربانى بايد در منا باشد و اكنون براساس فتاواى علماى سُنّى، در خارج از منا ذبح مى‌شود.

نظرات بینندگان