arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۵۲۲۶۰
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۲ - ۰۹ خرداد ۱۳۹۹

میراث میرسلیم در ارشاد؛ سانسور عشق و رفیق

بر اساس پژوهش رجب‌زاده در زمان وزارت ارشاد میرسلیم، نه‌ تنها موارد سیاسی که وجوه اعتقادی و اخلاقی نیز با وسواسی شدید توسط ماموران سانسور بررسی می‌شود و سیلی از واژگان و اصطلاحات جایگزین و حذفیات به راه می‌افتد که برخی از آن‌ها به قرار زیرند: * «شراب» تبدیل شود به «نوشیدنی». * «توی کوچه جلوی دختر مردم را گرفت و ماچ کرد» تبدیل ‌شود به «توی کوچه جلوی مردم به دختر ناسزا گفت».
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

فهیمه نظری در تاریخ ایرانی نوشت: نام سید مصطفی میرسلیم، کاندیدای حزب موتلفه اسلامی در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری را نسل سوم و چهارم انقلاب ذیل خبری از حزب متبوعش و یا فدراسیون نجات‌ غریق ایران شنیده‌اند؛ کاندیدایی که در سال‌های نخستین پیروزی انقلاب اما مثل امروز آن‌قدر‌ها هم از صحنه سیاست دور نبود؛ به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمده بود، در دوره جنگ از طرف امام سرپرستی امور جنگ‌زده‌ها را بر عهده داشت و وقتی سرپرست شهربانی و معاون سیاسی وزارت کشور بود از جانب بنی‌صدر به عنوان گزینه نخست‌وزیری به مجلس اول شورای اسلامی معرفی شد. البته مجلس به گزینه رئیس‌جمهور وقت، رای تمایل نداد و ۱۳ سال طول کشید تا میرسلیم از مجلس رای اعتماد بگیرد؛ این‌ بار اما نه به عنوان نخست‌وزیر، بلکه در کسوت وزیر ارشاد دولت سازندگی و با عزمی جزم برای مقابله با تهاجم فرهنگی.

مبارزی که هرگز گیر ساواک نیفتاد

میرسلیم در سال ۱۳۴۹ فوق‌لیسانس خود را از دانشگاه پواتیه فرانسه در رشته مکانیک گرفت و مؤسس و رئیس اولین مرکز تحقیقات موتور ایران و ناظر عالی طراحی و ساخت اولین موتور پایه گازسوز (موتور ملی ایران) است. وی بر پایه پشتوانه تحصیلی‌اش در سال‌های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ سمت مدیریت بهره‌برداری مترو را بر عهده گرفت؛ سمتی که به گفته خودش: «این شد وسیله‌ای برای اینکه بتوانم در ماموریت‌های فنی که به خارج از کشور می‌رفتم، با دوستان مبارزی که در خارج فعالیت می‌کردند در ارتباط باشم.»

مبارزاتی که هرگز تردید ساواک را در مورد وی برنیانگیخت؛ نکته‌ای که در گفت‌و‌گوی وی با برنامه «شناسنامه» برای مجری برنامه نیز پرسش‌برانگیز شد و او تلویحا هوشمندی خود را دلیل آن بیان می‌کند: «محاسبات ما دقیق بود و سعی می‌کردیم بی‌جهت خودمان را لو ندهیم. از طرفی پوششی هم که انتخاب کرده بودیم، پوشش خوبی بود. مثلا اگر سخنرانی سیاسی هم در دانشگاه انجام می‌شد، وجه فنی و علمی آن بر وجه سیاسی غلبه پیدا می‌کرد. وقتی در مورد نفت صحبت می‌کردیم، مسائل فنی مربوط به این حوزه را بیان می‌کردیم اما در ‌‌نهایت مشخص می‌شد که منابع ما در حال چپاول شدن است و این چیزی بود که دانشجویان متوجه می‌شدند.» به ‌هر روی مدیر بهره‌برداری متروی تهران در رژیم پیشین، پس از انقلاب به عضویت حزب جمهوری اسلامی درمی‌آید و در قالبی دیگر به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه می‌دهد.

گزینه بنی‌صدر برای نخست‌وزیری

پرده اول زندگی سیاسی این کاندیدای ریاست‌جمهوری ۹۶ که وی را بر سر زبان‌ها انداخت اما نه سرپرستی وزارت کشور و شهربانی و ریاست امور جنگ‌زده‌ها که پیشنهاد وی از جانب بنی‌صدر به مجلس برای احراز پست نخست‌وزیری بود؛ پیشنهادی که برای تنها یک روز او را تیتر روزنامه‌های آن زمان کرد. بنی‌صدر که در پی اختلافاتش با حزب جمهوری اسلامی به در بسته مخالفت امام با انتخاب سید احمد خمینی برای نخست‌وزیری خورده بود، به سرعت در پنجم مرداد ۵۹ طی نامه‌ای سید مصطفی میرسلیم را به عنوان گزینه پیشنهادی روی میز پارلمان گذاشت تا به نوعی بتواند مجلسی را که اکثریتش با اعضای حزب جمهوری اسلامی بود، در مقابل عمل انجام‌شده قرار دهد. او خطاب به نمایندگان مجلس نوشت: «نمایندگان محترم، به مقتضای جو موجود و برای آنکه استعدادهای کارآمد و مسلمان و مومن به انقلاب اسلامی در راه بیرون کشیدن کشور، از بحران‌های ناشی از سلطه قدرت‌های بیگانه در دوران رژیم پیشین متحد و بسیج شوند، آقای مصطفی میرسلیم را به عنوان نخست‌وزیر پیشنهاد می‌نماید. امیدوارم بتواند تمایل نمایندگان محترم را جلب و بیانگر هماهنگی‌های ضروری بگردد.»

اطلاعات در‌‌ همان روز - ۵ مرداد ۱۳۵۹ - در صفحه اول خود در خبری با عنوان «انتخاب وزرای کابینه آغاز شد»، قضیه را تمام‌شده فرض کرد و در‌‌ همان صفحه پرسش و پاسخی با او منتشر کرد که میرسلیم در آن به اختصار برنامه‌هایش را برای انتخاب وزرا و حمایت از مستضعفان جهان و... شرح می‌داد.

یک روز بعد، تیتر یک روزنامه کیهان نشان از اطمینان وی برای احراز پست نخست‌وزیری داشت. کیهان تیتر زد «میرسلیم سیاست دولت جدید را روشن کرد» و وی را «اولین نخست‌وزیر پیشنهادی اولین رئیس‌جمهوری به اولین دوره مجلس شورای اسلامی» دانست و از او درباره برنامه‌هایش در صورت احراز این پست پرسید.

برنامه‌های میرسلیم؛ کابینه‌ای از تمام احزاب

میرسلیم در گفت‌و‌گو با روزنامه «کیهان»، از سیاست‌ها و برنامه‌های دولت جدید در زمینه مسائل گوناگون از جمله جلوگیری تعدد مراکز تصمیم‌گیری خودکامه و حفظ و تضمین آزادی‌های مصرح در قانون اساسی، زمان شروع برنامه‌های دولت جدید و بالاخره چگونگی برخورد دولت با انقلاب آموزشی و دگرگونی نظام اداری و اجتماعی کشور و... سخن گفت. وی در پاسخ به خبرنگار کیهان درباره ترکیب کابینه با بیان اینکه امیدش راضی نگه داشتن همه و به وجود آوردن دولتی همگن از یک حزب یا از احزاب گوناگون است، افزود: «من درصدی را برای اینکه چه افرادی حزبی باشند یا نباشند در نظر نگرفته‌ام. ممکن است هیچ‌ کدام حزبی نباشند یا همه‌شان حزبی باشند. ضابطه‌ای نیست اما خودم بله، خودم عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی هستم.»

این نخست‌وزیر احتمالی که اندکی پیش‌تر، به چشم خویش دیده بود که دخالت‌های گروه‌ها و نهادهای مختلف چگونه نخست‌وزیر پیشین را وادار به استعفا کرده بود؛ با اشاره به در میان گذاشتن این دغدغه با امام به خبرنگار کیهان گفت: «اگر قرار باشد که این قوای مختلف و سازمان‌ها و گروه‌ها به نحوی از انحا از وظایف خودشان عدول کنند و پا فرا‌تر بگذارند و دخالت کنند در اموری که مربوط به آن‌ها نیست، اداره کشور مواجه با اشکالات زیادی خواهد شد و آنچه که اکنون اتفاق افتاده یعنی اشغال بعضی از ادارات و یا دفا‌تر آن‌ها در رابطه با عقیده بی‌شک بی‌مورد انجام گرفته و از مواردی است که در قانون اساسی مشخص شده. امیدوار هستیم که این‌ها را بعد از رای تمایل که صورت می‌گیرد به صورت رای اعتماد به طور سریع و قاطع و روشن با نمایندگان محترم مطرح بکنیم و پس از قبولاندن این تز به همه آن‌ها که در قانون اساسی هست این مسئله را حل کنیم.»

وابستگی به قدرت‌های خارجی را نفی می‌کنیم

میرسلیم در مورد سیاست خارجی ایران نیز به خبرنگار کیهان گفت: «به طور خیلی ساده و روشن می‌توانم بگویم وابستگی به قدرت‌های خارجی را نفی می‌کنیم و در ضمن باید توجه داشته باشیم که جزء قانون اساسی رسیدن و کمک کردن و صدور انقلاب به کشورهای مختلف جهان و تمام مستضعفان جهان ملحوظ است.» و تا بدانجا از احراز این پست اطمینان داشت که تاکید کرد در این زمینه جز در موارد خاص «برنامه‌ریزی تقریبا انجام گرفته است.»

باندبازی برخی رادیو تلویزیون را متشنج کرده

وی به انتقاد از موضع رادیو تلویزیون که رئیس‌جمهور - بنی‌صدر - نیز از آن اظهار نارضایتی کرده بود پرداخت و گفت: «رادیو تلویزیون وضع مطلوبی ندارد و این‌ها یک مقدارش ناشی از کارهایی است که بعضی مسئولان تا به‌ حال انجام داده‌اند. این مقامات و مسئولان هر کدام دارای دار و دسته و باندی بودند که جو را متشنج کنند ولی ما سعی می‌کنیم که رادیو تلویزیون را به صورت وسیله اصلی برای ارتباط با مردم، یک وسیله خوب و مناسب درآوریم.»

گزینه پیشنهادی بنی‌صدر برای نخست‌وزیری، در ‌‌نهایت با تاکید بر لزوم تفاهم و همکاری بین مجلس و دولت در مورد اینکه چقدر شانس برای گرفتن رای تمایل از مجلس برای خود قائل است، گفت: «این را باید از نمایندگان بپرسید ما به عنوان کسی که وظیفه شرعی و مسئولیت برای خویش احساس می‌کند قدم به این میدان گذاشتیم و اگر رای تمایل ندهند خودم خوشحال می‌شوم که این وظیفه شرعی از دوشم برداشته می‌شود و اگر هم رای اعتماد بدهند این بار سنگینی است که باید به دوش بکشم و ان‌شاءالله امیدوارم که با همکاری افراد مومن بتوانیم این وظیفه را به آخر برسانیم.»

دست رد مجلس بر سینه میرسلیم

بر سر زبان افتادن میرسلیم به عنوان گزینه‌ای برای نخست‌وزیری و گفت‌و‌گوهای اختصاصی با روزنامه‌ها با اینکه القاکننده قطعیت نخست‌وزیری وی به مخاطب بود اما دو روز بیشتر دوام نیاورد. روز سوم روزنامه‌ها تیتری متفاوت داشتند و خبر از پس گرفتن پیشنهاد از سوی رئیس‌جمهور ‌دادند. روزنامه اطلاعات در هفتم مرداد ۱۳۵۹ با تیتری با فونت کوچک در صفحه نخست خود نوشت: «بنی‌صدر پیشنهاد نخست‌وزیری میرسلیم را پس گرفت.» و کیهان تیتر یک خود را به این خبر اختصاص داد: «مسائل تازه در راه انتخاب نخست‌وزیر».

این مخالفت، خروجی جلسه‌ غیرعلنی بود که اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس، خبرنگاران را از آن بیرون کرد و ظاهرا آن‌قدر قاطعانه بود که رئیس‌جمهور وقت طی نامه‌ای دیگر که در هفتم مرداد یعنی دو روز بعد از آن در جلسه علنی مجلس قرائت شد، از پیشنهاد خود برگشت و برای نمایندگان نوشت: «رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، بعد از حضور در آن مجلس محترم و پیشنهادی که در جلسه خصوصی به تصویب رسید ناگزیر فعلا اخذ رای تمایل نسبت به نامزدی نخست‌وزیری بی‌وجه به نظر می‌رسد. بنابراین تا اطلاع ثانوی موضوع را مسکوت بگذارید.»

روزنامه اطلاعات درباره جلسه غیرعلنی مجلس و رد گزینه بنی‌صدر در هفتم مرداد ۵۹ نوشت: «مجلس شورای اسلامی دیروز در یک جلسه خصوصی و در پشت درهای بسته به این نتیجه رسید که پیشنهاد نخست‌وزیری مهندس میرسلیم را وتو کند و از رئیس‌جمهوری بخواهد شخص دیگری را برای تصدی پست صدارت عظمی معرفی نماید.»

روزنامه‌ها در مورد اینکه در پشت درهای جلسه خصوصی مجلس اول بین نمایندگان چه گذشت که نتیجه، رد پیشنهاد بنی‌صدر شد، چیز زیادی ننوشتند و تنها به خبر رد پیشنهاد رئیس‌جمهور اکتفا کردند. روزنامه اطلاعات حتی در همین روز با فخرالدین حجازی، نماینده مجلس نیز به گفت‌و‌گو نشست و از او درباره واکنش مجلس به پیشنهاد میرسلیم پرسید؛ اما حجازی هم ظاهرا اطلاعات بیشتری نداد: «واکنش مجلس راجع به آقای میرسلیم منفی بود و در نظر است که فرد دیگری به نخست‌وزیری انتخاب شود.» هرچند که شاید ادامه توضیحات حجازی در مابقی مصاحبه بود که خبرنگار اطلاعات قرار بود در روزهای آتی منتشر کند و ظاهرا این اتفاق دیگر نیفتاد.

در مجموع اینکه عدم رای تمایل مجلس به میرسلیم به خاطر اختلافات بنی‌صدر با حزب جمهوری اسلامی بود و یا دلیل دیگری داشت خیلی مشخص نیست؛ اما علت هرچه بود به رد نخست‌وزیری میرسلیم در این پرده از زندگی سیاسی‌اش انجامید.

میرسلیم؛ گزینه پیشنهادی هاشمی به مجلس

پرده دوم شاخص در زندگی سیاسی میرسلیم زمانی آغاز شد که اکبر هاشمی رفسنجانی در دور دوم ریاست‌جمهوری خود در اسفندماه ۱۳۷۲ او را به عنوان گزینه‌ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به مجلس چهارم پیشنهاد کرد و اکثریت قاطع مجلس به او رای موافق داد. هاشمی رفسنجانی در نطق معرفی میرسلیم تلویحا از نمایندگان خواست که به سرعت به او رای اعتماد بدهند: «ان‌شاء‌الله نتیجه مذاکرات مطلوب باشد و بتوانیم به سرعت کار وزارت ارشاد را آن‌طوری که شروع شده بود و داشت پیش می‌رفت ادامه بدهیم.» و در توضیح پیشینه سیاسی گزینه پیشنهادی خود گفت: «ایشان از انقلابی‌های قدیمی هستند، پیش از انقلاب در دوران دانشجویی تلاش داشتند، هم سیاسی، هم فرهنگی که ما هم از دور ایشان را می‌شناختیم و اولین برخوردهای ما در بعد از انقلاب‌‌ همان روزهای اول در حزب جمهوری اسلامی بود که ایشان جزو شورای مرکزی بودند و طبیعی است که آقایان می‌دانند شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی آن روز ترکیبی داشت از افراد کاملا امتحان‌داده و خالص، خوب آنجا بیشتر آشنا شدیم. بعد من به وزارت کشور رفتم. ایشان از همکاران نزدیک من آنجا بودند، در معاونت سیاسی - اجتماعی، آن موقع خیلی به من کمک کردند، آن موقع مشکل ما یکی مسئله نیروی انتظامی بود که شما در جریان هستید دیگر، تقریبا شرایط نیروهای انتظامی صفر بود و ایشان تلاش زیادی کردند و برای ساماندهی موفق بودند. یک وقتی هم قضیه این‌قدر پیش رفت که خودشان رئیس شهربانی شدند برای اینکه بتوانند از نزدیک کار را زیر نظر بگیرند. انتخابات مشکلی را آن موقع داشتیم، باز ایشان در کار بود و بعد هم کارشان ادامه داشت، خوشبختانه ریاست مجلس [ناطق نوری] هم همین ارتباط را با ایشان داشتند و ایشان را خوب می‌شناسند.»

هاشمی در ‌‌نهایت برای بیمه کردن وزیر پیشنهادی خود او را گزینه مورد تایید رهبری دانست و گفت: «در دورانی که با رهبر معظم انقلاب همکاری می‌کردند خوب باز دیگر همه عمومی‌تر با کار ایشان آشنا بودیم. من در یک کلمه باید عرض کنم که ‌‌نهایت رضایت را مقام معظم رهبری از کار ایشان داشتند، وقتی که من به ریاست‌جمهوری رفتم، با ایشان (مقام معظم رهبری) مشورت می‌کردم برای همکارانم، ایشان کاملا نظر مساعد داشتند که با آقای میرسلیم ما کار کنیم...»

هاشمی در خلال سخنان خود به دغدغه‌اش درباره بحث داغ تهاجم فرهنگی نیز اشاره کرد: «در دورانی که همه‌ ما قبول داریم مورد تهاجم فرهنگی هستیم، اینجا پایگاه محکمی است»، تا تلویحا به نمایندگان نشان داده باشد که میرسلیم را برای رفع این دغدغه به میدان آورده است. او در تاکید سخن خود و در پاسخ به نمایندگانی که ظاهرا در سابقه کار فرهنگی میرسلیم تردید کرده بودند، گفت: «من شنیدم تردیدهایی در مجلس بوده که ممکن است ایشان کار فرهنگی کم کرده باشند. این تردید واقعا بجا نیست، در تمام این دوران کار ایشان مخلوطی بوده از کارهای فرهنگی و اجرایی و علمی و تحقیقی. حتما این نصاب کافی است برای کار کردن.»

او با هدف مرتفع کردن دغدغه خود و نمایندگان درباره تهاجم فرهنگی، میرسلیم را مورد اعتماد رهبری و هم‌سلیقگی او با جریان حاکم را امتیازی برای اعتماد به وی دانست: «به خصوص که ایشان مورد اعتماد رهبر انقلاب هستند و در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اگر انسان مورد اعتماد رهبری نباشد مشکل پیدا می‌کند، خب شما می‌بینید دیگر جناح‌های مختلف سلیقه‌های مختلفی دارند و فشار می‌آورند روی وزارت ارشاد، در مطبوعات، در فیلم‌ها، در برنامه‌های فرهنگی دیگر، در جهانگردی، در خبرگزاری‌، همه اینجا‌ها، همه سلیقه‌ها با هم تصادم می‌کند، لااقل باید یک پایگاه محکم اعتمادی وجود داشته باشد که انسان بتواند تصمیمات مورد قبول نظام را بگیرد و از آن دفاع بکند.»

اخذ رای اعتماد از مجلس

پس از سخنرانی هاشمی رفسنجانی، علی‌اکبر ناطق نوری، رئیس مجلس اعلام کرد که هیچ نماینده‌ای در مخالفت با میرسلیم برای نطق ثبت‌نام نکرده، بنابراین تنها سه تن از نمایندگان در موافقت با او سخن گفتند و سریع‌تر تریبون را به خود وی سپردند. پس از نطق موافق نمایندگان، نوبت به میرسلیم و ارائه برنامه‌هایش به مجلس رسید. او در نطق خود پس از ارائه آمار مطولی از گستردگی فعالیت‌های فرهنگی در جهان بر ضد انقلاب ایران گفت: «پشتیبانی از رسانه‌ها و مطبوعات باید منتهی به رفع جهل مرکب در این زمینه و منجر به رشد آگاهی انتقادی نسبت به استقلال و استغنای فرهنگی شود و نه فقط تسهیل‌کننده نفوذ تفاله‌های فرهنگ بیگانه باشد...» و در ادامه حمایت از حقوق نویسندگان و هنرمندان و سازماندهی پژوهشی و فرهنگی را از برنامه‌های خود خواند.

گزینه پیشنهادی هاشمی رفسنجانی در نهایت با ۱۷۸ رای موافق، ۲۷ رای مخالف و ۱۹ رای ممتنع مورد اعتماد نمایندگان مجلس قرار گرفت تا به مدت ۴ سال لگام وزارتخانه‌ای را به دست بگیرد که ارتباط چندانی هم با پیشینه تحصیلی و سیاسی‌اش نداشت.

دغدغه‌های فرهنگی میرسلیم

میرسلیم که در نطق دفاعیه خود در مجلس، تلویحا به بزرگترین دغدغه‌اش یعنی تهاجم فرهنگی و لزوم مقابله با آن پرداخته بود، چهار روز پیش از اخذ رای اعتماد، در سی‌ام بهمن‌، شرح مفصل دیدگاه‌های فرهنگی خود را با خبرنگار روزنامه رسالت در میان گذاشته بود؛ دیدگاه‌هایی که فصل مشترک همه آن‌ها مقابله با تهاجم فرهنگی بود که به اعتقاد وی با هدف «تحت‌الشعاع قرار دادن ارزش‌های فرهنگی» صورت می‌گرفت و اعتقادش به برنامه‌ریزی قدرت‌های جهانی برای کشف نقاط قابل نفوذ در جمهوری اسلامی ایران بود.

بیشتر بخوانید:

وی در مورد فیلمسازان و هنرمندان نیز گفته بود: «فیلمسازان و هنرمندان ما باید در صحنه تولید فیلم الگوی خود را از میان بزرگان همین ملت انتخاب کنند و هنرمندان ما باید لکه‌های ناخوشایندی را که در یک قرن گذشته بر اثر واردات مبتذل فرهنگ غرب در زندگی ما پدید آمده پاک سازند.»

هرچند که درصد قابل توجهی از دیدگاه‌های فرهنگی میرسلیم در گفت‌و‌گو با روزنامه رسالت به باید‌ها و نبایدهای حوزه فرهنگ و هنر می‌پرداخت اما در میان نظرات او نقاط روشنی نیز به چشم می‌خورد: «ما هیچ نگرانی از ترجمه آثار دیگران نداریم زیرا خود از فرهنگی غنی و زنده برخورداریم. ما بر مبنای فرهنگ غنی خود قدرت تحلیل داریم و سره را از ناسره تشخیص می‌دهیم و ما نمی‌خواهیم خود را از رشد فکری و فرهنگی که در سایر نقاط جهان صورت می‌گیرد محروم کنیم.» و یا نظراتش مبنی بر ایجاد کتابخانه‌های عمومی: «ایجاد کتابخانه به معنای بسیج فکری است و باید همان‌گونه که در مساجد بسیج نظامی ایجاد شد کتابخانه نیز دایر شود و در هر محله‌ای نیز امکان بروز خلاقیت‌های هنری که‌‌ همان بسیج هنری است فراهم آوریم و ما این مسئله را که تسهیلات لازم هنری و فرهنگی در هر محله‌ای و در کنار هر مسجد و مدرسه‌ای دایر شود مورد تشویق و حمایت قرار می‌دهیم.»

از دیگر نقاط روشن در دیدگاه‌های میرسلیم در گفت‌و‌گو با روزنامه رسالت نظر وی در رابطه با ماهواره بود: «عدم دسترسی به ماهواره یکی از نقص‌های ماست و ما نباید فقط متاثر از ماهواره‌ باشیم بلکه در دنیا جایگاهی مهم داریم و باید از طریق ماهواره مطالبمان را به تمام دنیا برسانیم زیرا غیبت در این صحنه موجب افت و یک تاخیر و از دست رفتن یک سنگر می‌شود.»

ممیزی کتاب از دوره میرسلیم باب شد

پرده سوم زندگی سیاسی میرسلیم تصدی‌اش بر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود؛ دورانی که به وی مجال می‌داد تا دیدگاه‌های فرهنگی‌اش را در آن مصداق بخشد و به گونه‌ای عملی به مقابله با تهاجم فرهنگی که دغدغه اصلی او و بسیاری دیگر از مسئولان وقت بود، برخیزد. شیوه مدیریت او که بیشتر مبتنی بر مقابله با تهاجم فرهنگی بود، اما به مذاق بسیاری از اهالی فرهنگ خوش نیامد، چراکه با این روش جدید بسیاری از کتاب‌ها مجوز نگرفته آرشیو شدند و آن دسته هم که مجوز گرفتند از سرند ادیت ارشاد گذشتند.

احمد بیگدلی، نویسنده برگزیده جایزه کتاب سال ایران - سال ۸۵ - آغاز سانسور کتاب را از دوره میرسلیم می‌داند: «این روز‌ها زیاد می‌شنویم که همه به وزیر ارشاد انتقاد دارند اما من پس از حضورم در تهران و برنامه داستان‌خوانی برج میلاد به این نتیجه رسیدم که باید کمی هم به او حق داد. اول اینکه جریان‌های موجود در نشر کشور به ویژه ماجرای ممیزی را آقای علی جنتی به راه نینداخته و از دوران آقای میرسلیم بود که این رویداد‌ها رخ داد. آن بذری که آن موقع کاشته شد امروز درخت تناوری شده است.»(۱)

رئوف عاشوری نیز در آبان‌ماه ۹۵ در مجله «روبه‌رو» در این‌ باره نوشت: «در دوران وزارت میرسلیم فشار بر مولفان و ناشران افزایش می‌یابد و دامنه سانسور و ممیزی حتی تا کتاب‌های پزشکی و پرستاری و حوزه تخصصی علوم را هم در برمی‌گیرد. فشارهای امنیتی و بازجویی‌ها از ناشران و نویسندگان بالا می‌گیرد و پای بسیاریشان هم به دادگاه و محاکمه کشیده می‌شود. آمار نشان می‌دهد تعداد کتاب‌های چاپ‌ شده در این دوران در سال از ۱۵ هزار جلد فرا‌تر نمی‌رود؛ در حالی که به محض سپردن کابینه به محمد خاتمی در دوران اصلاحات این شمار به حدود ۴۰ هزار نسخه در سال می‌رسد.»

رضا امیرخانی، نویسنده و منتقد ادبی نیز همچون بیگدلی آغاز حضور جدی ممیزان کتاب را از دوره میرسلیم می‌داند: «در دوره جدید ارشاد با توجه به حضور جدی ممیزان دوره وزارت آقای میرسلیم در معاونت فرهنگی، نگاه جدیدی به عرصه ممیزی پدیدار شد. این نگاه بر این باور است که کتب مجوز گرفته در ادوار قبل باید مجددا ممیزی شوند. این به این معناست که به عوض ۱۵ هزار کتاب چاپ اول در یک سال، اداره کتاب باید ۵۰ هزار نسخه کتاب را بررسی کند؛ با ریاضی دوره دبستان می‌شود محاسبه کرد که این یعنی ۳ برابر شدن حجم کار. برای عقب نیفتادن کار واجب است ممیزها، ۳ برابر شوند و بودجه اداره کتاب نیز افزایش پیدا کند، در غیر این صورت هر درصدی از عقب‌افتادگی باعث می‌شود تا با بهره مضاعف، ماه به ماه به صف ممیزی افزوده شود؛ یعنی اگر در هر ماه آن‌چنان که امروز مسئولان می‌گویند، تنها یک درصد از کتب وارده در صف ممیزی معطل بشود، ماه دوم صف ۲ درصدی تشکیل خواهد شد، سال اول ۱۲ درصد و در سال‌های بعد این رقم افزایش صعودی می‌یابد. اگر مدیر دولتی ما پیش‌تر یک کار ساده غیردولتی در دست داشت، شاید می‌فهمید که چنین ضربه‌ای چگونه پیکره یک صنعت را متلاشی خواهد کرد. ممیزی پیش از چاپ یا پس از آن یا ممیزی کتاب چاپ اول و تجدید چاپ، هیچ ‌کدام منع عقلی ندارد؛ گرفتاری در نحوه مدیریت فرهنگی است.»(۲)

دستور تجدید مجوز در دوره میرسلیم، شامل کتاب‌هایی که برای بار دوم یا چندم تجدید چاپ می‌شدند نیز می‌شد. مثلا دیوان وحشی بافقی در چاپ ششم خود ممنوع‌الانتشار شد چون گویا بررسی‌کننده وزارت ارشاد تشخیص داده بود بخشی از اشعار آن بیش از حد عاشقانه است و ممکن است خدای نکرده احساسات جنسی بعضی از خوانندگان را تحریک کند! همچنین کتاب «فرمانروایان شاخ زرین» که تاریخ امپراتوری عثمانی است، در هفتمین چاپ خود مواجه با چنین اشکالی شد. نزدیک بود که حتی تجدید چاپ دیوان حافظ، کلیات سعدی، مثنوی مولوی و دواوین دیگر نیز به همین سرنوشت دچار شوند؛ چون اصل برای بازبینان وزارت ارشاد رد کردن کتاب بود نه بررسی آن! آن‌ها هر چیزی را که نمی‌فهمیدند یا خلاف تصور می‌دیدند رد می‌کردند و چون به همه کتاب‌ها با عینک بدبینی می‌نگریستند، بسیاری از مطالب عادی را خلاف تصور می‌کردند و روی آن خط قرمز می‌کشیدند.(۳)

محمدجواد مظفر مدیر انتشارات کویر منتقد دیگر نحوه مدیریت میرسلیم است: «ما در ۳ سال قبل از دوم خرداد و زمانی که شخص آقای میرسلیم مسئولیت اداره کتاب را به عهده داشت با دوران سیاهی در حوزه نشر مواجه بودیم.»(۴)

نویسنده دیگری که از دوران تصدی‌گری میرسلیم بر وزارت ارشاد دل پری دارد و او را وزیر «بی‌سبیل» و «قیچی‌دار» خطاب می‌کند، فرامرز سه‌دهی از اعضای کانون نویسندگان است که نخستین کتابش را در دهه هفتاد به نام «امسال هم نیامده رفتی» منتشر کرد: «کتاب اولم در دوران وزارت وزیر بی‌سبیل، میرسلیم قیچی‌دار که وزیر قتل‌عام کلمات بود منتشر شد. او قاتل بوسه و بستر بود، قاتل تمام گل‌های سرخ...»

بعضی از ناشران در برابر اوامر ارشاد ایستادگی و از چاپ کتاب طبق دستور بازبینان خودداری می‌کردند؛ ولی بعضی دیگر تسلیم می‌شدند. از دیوان فلان شاعر چند قصیده یا غزل معروف حذف می‌شد یا بخشی از تاریخ فلان کشور ناگفته می‌ماند. گفت‌و‌گوی حساسی میان قهرمانان یک داستان ناپدید می‌شد و خواننده گیج و مبهوت می‌ماند که این‌ها چه شدند. گاهی نتیجه این بازبینی‌ها شکل خیلی مضحکی به خود می‌گرفت، مثلا در تجدید چاپ یک کتاب آموزش زبان که اصل آن در انگلستان منتشر شده است آقایی در برابر بانویی کرنش کرده و با او دست می‌دهد. بانو را به کلی پاک کرده‌اند؛ جوان زانو به زمین زده و دستش را دراز کرده است اما در هوا و معلوم نیست برای کی!!(۵)

«عاشق» تبدیل شود به «علاقه‌مند»

شاید بهترین اثری که بتواند ما را با نحوه ممیزی کتاب در دوران تصدی میرسلیم بر وزارت ارشاد آشنا کند «ممیزی کتاب» اثر احمد رجب‌زاده باشد؛ کتابی که در آن رجب‌زاده با استناد به ۱۴۰۰ سند، ممیزی کتاب در سال ۱۳۷۵ (دوران دوم ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی و وزارت میرسلیم در ارشاد) را از جنبه‌های گوناگون مورد بررسی قرار داده است. رجب‌زاده در این کتاب از سطح دانش مامورین سانسور در این دوره و تفاوت فاحش محتوای کتاب‌ها با نسخه اصلی‌شان پس از سانسور سخن می‌گوید. بر اساس آماری که رجب‌زاده ارائه می‌دهد، تعداد بررسی‌کنندگان در مجموع ۲۸ نفر بوده و این عده در کلیه حوزه‌های فرهنگ مکتوب کشور تصمیم‌گیری می‌کردند. بر اساس آمار وی تنها ممیزان وزارت ارشاد نزدیک به ۲۴ درصد از کتاب‌های ارائه‌شده برای کسب مجوز انتشار را در این سال غیرمجاز و حدود ۷۰ درصد را مشروط اعلام می‌کنند.

رجب‌زاده در مقایسه آماری دقیقی نشان می‌دهد که بیش از ۵۰ درصد از حساسیت‌ها و در نتیجه اعمال سانسور در حوزه‌ ادبیات داستانی اتفاق می‌افتاد. بر اساس پژوهش او، نه‌ تنها موارد سیاسی که وجوه اعتقادی و اخلاقی نیز با وسواسی شدید توسط ماموران سانسور بررسی می‌شود و سیلی از واژگان و اصطلاحات جایگزین و حذفیات به راه می‌افتد که برخی از آن‌ها به قرار زیرند:

* «شراب» تبدیل شود به «نوشیدنی».

* «توی کوچه جلوی دختر مردم را گرفت و ماچ کرد» تبدیل ‌شود به «توی کوچه جلوی مردم به دختر ناسزا گفت».

* در جمله‌ای مانند «زانوی او را به نشانه ادب و اخلاص بوسید» بوسیدن باید حذف شود.

* عنوان کتاب «فریب‌خوردگان عشق» به «عاقبت غفلت» تغییر پیدا می‌کند.

* «گوشت خوک» تبدیل شود به «گوشت گاو».

* عکس ماهاتما گاندی به دلیل «نیمه ‌عریان» بودن حذف می‌شود.

* داستان «شغال و عرب» کافکا از کتاب «دیوار» حذف می‌شود با این استدلال که «کنار هم گذاشتن این دو واژه موهن است».

* «آرایش و زیبایی» تغییر یابد به «مراقبت از پوست».

* عنوان کتاب «عشق صدراعظم» تغییر یابد به «صدراعظم».

* جمله «گاه‌گاهی آرایش کنید» تبدیل شود به «گاه‌گاهی به ظاهر خود برسید».

* «بستر زناشویی» تبدیل شود به «زندگی زناشویی».

*جمله «زن! من تو را می‌توانم خوشبخت کنم» تبدیل شود به «خواهرم! من تو را می‌توانم خوشبخت کنم».

* «عاشق» تبدیل شود به «علاقه‌مند و دوستدار».

* «وطن‌پرستی» تبدیل شود به «وطن‌دوستی».

* «رفیق» تبدیل شود به چیز دیگری چون مارکسیست‌ها آن را به کار می‌بردند.

مثال‌هایی که رجب‌زاده در این کتاب می‌آورد گویای آن است که این ممیزی‌ها نه‌ تنها در حوزه ادبیات که حوزه‌های علمی را نیز در بر می‌گرفته برای مثال «فرهنگ لغت آلمانی - فارسی قائم‌مقامی، ۱۷۶ مورد و فرهنگ لغت ترکی استانبولی به فارسی، ۱۶۴ مورد اصلاحی دارد.»

نکته دیگری که در بحث ممیزی در این دوره از چشم رجب‌زاده پنهان نمی‌ماند، تفاوت نگاه بررس‌ها به کتاب‌های تاریخی است؛ طوری که دست بردن آن‌ها در کتاب‌های تاریخی و حذف واژگان به تعبیرشان غیراخلاقی تا بدانجا پیش می‌رود که در پایان از حاکمی ستمکار، زن‌باره و شراب‌خوار، چهره فردی عاری از این‌گونه صفات ارائه می‌دهد و وقتی به کتاب‌های تاریخی مربوط به دوران پهلوی می‌رسد، با اغماض بسیار زیادی از آن می‌گذرد. برای مثال رجب‌زاده درباره کتاب «تا سیاهی... در دام شاه» نوشته‌ پروین غفاری می‌نویسد: «در این کتاب صحنه‌هایی ترسیم می‌شود که هر کدام از آن‌ها برای غیرمجاز شدن یک کتاب با برچسب غیراخلاقی کفایت می‌کرد، اما اجازه نشر می‌یابد و ممیزان بدون دغدغه از بدآموزی آن (عبارتی که برای بسیاری از کتاب‌ها به کار رفته است)، آن را مخالف اخلاق عمومی تشخیص نمی‌دهند.»

بر اساس اسناد اداره کتاب، در این دوره کتاب‌های مشهوری چون «جنگ و صلح» به دلیل ضد جنگ بودن، «خاطرات اعتمادالسلطنه» به خاطر به کار بردن کلمه شاه و رمان ده‌ جلدی «کلیدر»، نوشته محمود دولت‌آبادی نیز اجازه چاپ نمی‌گیرند.

خروجی سیاست‌های میرسلیم در بحث کتاب در ‌‌نهایت این شد که طبق آمار هنگامی که هاشمی رفسنجانی کرسی ریاست‌جمهوری را به محمد خاتمی تحویل داد، ۱۴۳۸۶ عنوان کتاب در سال تولید شده بود و زمانی که محمد خاتمی دولت را به محمود احمدی‌نژاد سپرد سالانه ۳۸۹۹۱ عنوان کتاب تولید شده بود.

رد پای میرسلیم در سینما

علاوه بر حوزه کتاب، حضور میرسلیم در وزارت ارشاد در حوزه سینما نیز بی‌تاثیر نبود. هرچند در این دوره فیلم‌های ماندگاری چون «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «لیلی با من است» کمال تبریزی، «خواهران غریب» کیومرث پوراحمد، «لیلا»ی داریوش مهرجویی ساخته و اکران شد؛ اما تعداد فیلم‌هایی که با در بسته مجوز اکران وزارت ارشاد روبه‌رو می‌شدند کم نبود؛ از آن جمله فیلم پرمخاطب «آدم‌برفی» ساخته داود میرباقری که در این دوره - سال ۷۳ - ساخته شد اما تا سال ۷۶ مجوز اکران عمومی نگرفت.

در این دوره، به اراده میرسلیم، سید محمد بهشتی شیرازی مدیر و به نوعی بنیانگذار بنیاد سینمایی فارابی نیز جای خود را به دیگری داد تا برای جاری شدن خواسته‌های وزارت ارشاد در نوع و محتوای فیلم‌های سینمایی مانعی در کار نباشد. بهشتی، در مصاحبه‌ای در تیرماه سال ۹۲ با مجله «اندیشه پویا» درباره این تصمیم میرسلیم می‌گوید: «تیم ما در فارابی تیمی سیاسی نبود. تیمی فرهنگی بودیم. به آن نشان که وقتی آقای خاتمی از وزارت ارشاد استعفا داد، ما یک سال دیگر هم در فارابی ماندیم و اگر دستور مصطفی میرسلیم مبنی بر برکناری‌ام نبود، همچنان در فارابی می‌ماندم. در جلسه هیات‌امنای فارابی عنوان شده بود که بهشتی باید برود. برخی از اعضا گفته بودند که چرا باید بهشتی فارابی را ترک کند؟ جلسه بعدی من را دعوت کردند. رفتم. برخی از دوستان سوال می‌کردند اشکال بهشتی چیست؟ چه کرده که باید برکنار شود؟ سر ما ۱۱ سال کلاه گذاشته؟ کسانی که به میرسلیم نزدیک بودند، مثل آقایان بادامچیان یا عبداللهی، طفره می‌رفتند و می‌گفتند کاری است که شده، کوتاه بیایید و خوب نیست این موضوع باز شود. آقایان لاریجانی، مهاجرانی و کرباسچی می‌گفتند خب بگویید قضیه چیست؟ مجبور شدم دخالت کنم. گفتم این یک تصمیم کاملا نسنجیده‌ای است که وزیر ارشاد گرفته. این به نفع مملکت نیست که چنین تصمیم اشتباهی را گرفته.»

بهشتی درباره دخالت‌های بی‌رویه‌ وزارت ارشاد در بنیاد فارابی می‌گوید: «بعد از اینکه مشخص شد بعد از من قرار است آقای حقیقی مدیر فارابی شود، بادامچیان گفت باید سیاستگذاری کنیم، جلسه بگذاریم و... آقای مهاجرانی در جوابش گفت طبق اساسنامه، ۳ ماه دیگر می‌توانیم جلسه بگذاریم. بادامچیان گفت: عجله داریم و می‌خواهیم سیاستگذاری کنیم. گفتم من که دیگر کاره‌ای نیستم اما به عنوان یک شهروند ایرانی می‌خواهم نکته‌ای بگویم چون مطلعم. گفتم: شما چه سیاستگذاری می‌خواهید انجام دهید؟ هیات‌امنای فارابی تنها می‌تواند راجع به مسائل داخلی فارابی سیاستگذاری بکند. راجع به حقوق کارمندان، مرخصی‌ها، اضافه‌کاری‌ها، نحوه استخدام افراد و... از این دست مسائل. یکی از آقایان گفت: پس چه کسی تصمیم می‌گیرد چه سناریویی ساخته بشود یا نشود؟ گفتم: وزارت ارشاد. گفت: چه فیلمی اکران بشود یا نشود؟ گفتم: وزارت ارشاد. گفت: کارتان پس اینجا چیست؟ گفتم: کار ما یک سری اسراری دارد. کار ما اجرای سیاست‌های وزارت ارشاد است. یکی دیگر از آقایان گفت: پس ما اصلا اشتباه آمدیم. ما فکر می‌کردیم اینجا سیاستگذاری می‌کنند. گفتم: نه بابا! وزارت ارشاد.»

حالا ۲۰ سال از پایان تصدی‌گری میرسلیم از وزارت ارشاد می‌گذرد و گرچه ردپایش هنوز در ممیزی کتاب و شاید تا حدی سینما باقی مانده، اما خیلی چیزها تغییر کرده است. او که اکنون رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه و یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است با نزدیک شدن به دور دوازدهم انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۹۶، قصد دارد پرده چهارمی از حضور برجسته خود در عرصه سیاست را نیز تجربه کند. او اکنون نامزد رسمی حزب موتلفه برای انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری است و مدتی است که نامش دوباره بر سر زبان‌ها افتاده؛ اما اینکه این پرده آخر به کدام پرده زندگی سیاسی او شباهت خواهد داشت، شاید هنوز برای قضاوت خیلی زود باشد.

پی‌نوشت‌ها:

۱. خبرگزاری مهر، ۱۳ دی ۹۲

۲. روزنامه همشهری، ۱۶ دی ۹۵

۳. ایرانی‌های خودی و ایرانی‌های نخودی، انور خامه‌ای، نشریه گزارش، شماره ۹۸-۹۷

۴. خبرگزاری فارس، ۲۹ آبان ۹۲

۵. انور خامه‌ای، نشریه گزارش

نظرات بینندگان