arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۶۶۱۳۰
تاریخ انتشار: ۵۸ : ۲۳ - ۱۳ مرداد ۱۳۹۹

یادداشت‌های محمدعلی فروغی سه‌شنبه ۱۳ مرداد ۱۲۹۸؛ حقیقتا در این مسئله معلمین ما سرگردان شده‌ایم که به چه سازی برقصیم!

کاغذی از وزارت خارجه به ممتازالسلطنه رسیده و نوشته‌اند برای معلمین لیسانسه پانزده هزار و اگرژه و دکترها هیجده هزار قرار بدهید و فرانک را دو قران حساب کنید. حقیقتا در این مسئله معلمین ما سرگردان شده‌ایم که به چه سازی برقصیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

صبح ممتاز‌السلطنه [وزیرمختار ایران در فرانسه] به من تلفون کرد که تلگراف از میزرا ابوالحسن‌خان رسیده مشعر بر این‌که کاغذ من به توسط عبدالله‌خان به او رسیده است. از این بابت خوش‌وقت شدم. کاغذی از وزارت خارجه به ممتازالسلطنه رسیده و نوشته‌اند برای معلمین لیسانسه پانزده هزار و اگرژه [پروفسور] و دکترها هیجده هزار قرار بدهید و فرانک را دو قران حساب کنید. حقیقتا در این مسئله معلمین ما سرگردان شده‌ایم که به چه سازی برقصیم. معلم ریاضی آمده بود. میرزا حسین‌خان با او مذاکره کرده به چهارده هزار فرانک دو قرانی راضی‌اش کرد. یک خانم دکتر هم مسیو پول بوایه فرستاده بود. بر حسب تصویب مشاور [وزیر امور خارج] من با او شانزده هزار فرانک دو قرانی مذاکره کردم. رفت که فکر کند و جواب بدهد. مسیو پرنی هم در این میانه بر می‌جهد و نمی‌دانم چه خرابکاری‌ها می‌کند. از قراری که امروز مشاور می‌گفت در حرکت باید تعجیل کنیم. چون می‌گفت بیش از چهل هزار فرانک پول برای ما نمانده. بنا شد صبح با مسیو پرنی در این باب مذاکره کنیم و ببینیم بالاخره خیال او چیست.

بعدازظهر به اداره مسیو ناشه برای میکروسکپ رفتم و یک میکروسکوپ با بعضی لوازم آن قریب نهصد فرانک خریدم.

ممتازالسلطنه پیغام داد و به توسط تلفون هم گفت که شب با هم شام خورده به تئاتر خواهیم رفت. ناچار قبول کردم و می‌خواهم سعی کنم که روابط او را با مشاور و میرزا حسین‌خان اصلاح کنم که با حال قهر و کدورت مصلحت ما نیست به سر بریم.

رفتم و خیلی صحبت کردیم. وقتی که حال کدورت حضرات را به او گفتم به فکر رفت و اظهار بی‌اعتنایی کرد و گفت من هم به ییلاق می‌روم. بعد با هم باز خیلی حرف زدیم. انصافا میل داشت که میانه شود. ضمنا نسبت به میرزا حسین‌خان و مشاور بعضی انصاف‌ها هم می‌داد. خلاصه بالاخره گفتم من در عالم دوستی نمی‌خواهم این حال بماند و شما را خودم به ناهار و یا شام دعوت می‌کنم، بیایید و کدورت‌ها را می‌ریزیم. قدری اشکال کرد. بالاخره گفت چون مابین من و مشاور امری واقع نشده از آمدن آن‌جا حرفی ندارم، اما به واسطه آن‌چه با میرزا حسین‌خان واقع شده باید توضیحاتی بشود. من شما و او را به بوا دوبولن به چای دعوت می‌کنم، گله‌گذاری‌های خودمان را می‌کنیم و شما هم صحبت کنید، بعد از آن‌که صفا شد هرچه بگویید اطاعت می‌کنم. در باب رفتن خودم هم مذاکره کردم، مصلحت نمی‌دانست و پیزرها به من تحویل داد. تا ببینیم چه می‌شود. قدری مطلب این است که از آمدن نصرت‌الدوله [وزیرخارجه جدید] نگران است.

 

منبع: یادداشت‌های روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۱۸۶-۱۸۷.

نظرات بینندگان