خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶، هر شب منتشر میشود. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در سرویس تاریخ «انتخاب» منتشر شده بود.
سرویس تاریخ «انتخاب»: متن کامل خاطرات ۷۱ تا ۷۶ (که به صورت اختصاصی در «انتخاب» منتشر میشود) در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
اعضاى فرهنگستان علوم پزشكى و دانشجويان ممتاز پزشكى آمدند. دكتر [ايرج] فاضل توضيحات داد و من هم برايشان صحبت تشويقآميز نمودم. آقاى دكتر [رضا] ملكزاده، [وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكي] آمد و گزارش مسايل و نيازهاى وزارت را داد.
آقاى [حميد] ميرزاده آمد. گزارش منطقه آزاد كيش، بازسازى، تصميمات پس از سفر به زنجان و همدان و نامههاى مردم را داد. آقاى [سيد منصور] رضوى، [دبيركل سازمان امور اداري و استخدامي] آمد. محورهاى اصلاحات ادارى و برنامه ارزيابى امكانات و توفيقات دستگاهها و تشويق موفقترها را توضيح داد.
قرار بود هفته آينده سفرى به سمنان داشته باشم كه با توجه به عدم آمادگى برنامه، به تأخير انداختم. عصر در جلسه هيأت دولت، مسأله قيمت مرغ و همچنين بازنشستگى معلمان سى سال خدمت و بازسازى [مناطق جنگزده]، بحث و تصميمگيرى شد. مسأله جزيره ابوموسى نيز مورد بررسى قرار گرفت.
تا ساعت هشت شب كار كردم و به خانه آمدم. عفت براى بررسى و كمك به خانواده جانبازى رفته بود كه روزنامهها نوشتهاند از مسكناش اخراج شده است.
سال ۱۳۷۲
تا ساعت نُه ونيم صبح مطابق معمول گزارشها را خواندم و كارهاى دفتر را انجام دادم. آقاى [حسن] غفورى فرد، [رییس سازمان تربیت بدنی] آمد و از انتقاداتي كه نسبت به او رواج دارد، گفت. اظهار آمادگى براى ماندن يا رفتن و اظهار اطاعت براى كار در هر پُستى با طيبخاطر نمود.
هيأت امناى مؤسسه خيريه حمايت از معلولان آمدند. براى توسعه و شركت دولت در بخشى از هزينهها كمك خواستند؛ قبول كردم. مديران سازمان نهضت سوادآموزى آمدند. براى سرعت كار و استخدام رسمى افرادشان استمداد كردند و براى آينده نهضت، نظرخواهى نمودند.
آقاى [علياصغر] سلطانيه آمد. نقاط ضعف كار آقاى [رضا] امراللهى، [رییس سازمان انرژی اتمی] را گفت و پيشنهاد تغيير مديريت داشت. آقاى [بهمن] عبداللهى آمد. گزارش پيگيرى كِيس دلالان و سوءاستفاده در نفت را داد.
عصر تا ساعت پنج كارها را انجام دادم و به خانه آمدم. خانواده شهيد محمد صالح حسينى از لبنان، میهمان عفت بودند. مقدارى از اوضاع لبنان و خسته شدن منطقه از جنگ و نزاع و مسایل فلسطين گفتند.
سال ۱۳۷۳
امروز در خانه بودم. مقدارى بولتن و گزارش براى مطالعه آورده بودم. ظهر بچهها به جز محسن جمع بودند. عفت سرش به در آشپزخانه خورد و زخمى شد؛ زخم سطحى است. محسن براى بررسى برنامه جمعآورى پستهها به نوق رفته است.
عصر بچهها سارا، مونا، عماد، حسن، على و عليرضا، برنامه جالبى به عنوان سالگرد ازدواج من و عفت درست كرده بودند، ما را غافلگير كردند؛ در حياط منزل، صحنهاى برپا كرده بودند و ما را به آنجا كشاندند و سياه بازى و پذيرايى و هنرنمايى و سرانجام با شير آب خيسمان كردند؛ خوش ذوقى بود.
سال ۱۳۷۴
آقاي ميرمحمدي، [دبیرکل سازمان اموراداری و استخدامی کشور] آمد. در مورد قانون جديد گزينش توضيحات داد؛ قانون ناقصي است و با مقاومت شوراي نگهبان، تقريباً همه اختيارات در دست ریيسجمهور است. آقايان فردوسي و دكتر جمالي آمدند. توضيحاتي دربارة اهميت طرح توسعه بُزهايكُركي در رفسنجان دادند و استمداد كردند. آقاي دكتر [هادی] منافي، [رییس سازمان حفاظت محیطزیست] آمد. از شهرداري تهران، به خاطر مزاحمت در مورد ساخت ساختمان در پارك پرديسان شكايت دارد. شوراي عالي استاندارد جلسه داشت، با چند مصوبه براي استاندارد پرچم و نمكطعام و ... .
ظهر آقايان نوربخش، [رییس کل بانک مرکزی] و محمدخان، [وزیر امور اقتصادی و دارایی] و ميرزاده، [رییس سازمان برنامه و بودجه] آمدند. گزارش مذاكره با رهبري در مورد اخذ اجازه براي جابهجايي در بودجه را دادند. عصر عقد دو نفر از كاركنان را بستم.
آقاي [محمد] اسحاق مدني، [مشاور رییس جمهور در امور اهل سُنت] آمد. از فشارهاي امنيتي بر بعضي از علماي اهل سُنت گله داشت. گفتم از روحانيون شيعه هم كم نيستند كه اينجور مشكلات را دارند؛ اغلب به خاطركجرويهاي خودشان است و در مواردي كه قابل غمضعين [= چشم پوشی] باشد، غمضعين خواهد شد.
[آقای علیمحمد بشارتی]، وزيركشور آمد. گزارش كارها را داد و از جناح اكثريت مجلس گله داشت كه او را در برنامههاي آينده در نظر نگرفتهاند. مواردي از تخلفات مأمورين [وزارت] اطلاعات گفت و كلي از خاطرات جنگ من تمجيد كرد. معمولاً ملاقاتيها اين روزها از آن تعريف ميكنند. آقاي [مرتضی] الويري، [مشاور رییس جمهور و دبیر شورایعالی مناطق آزادتجاری] آمد. اجازه گرفت كه در انتخابات مجلس شركت كند؛ بايد از مشاورت[رییس جمهور] استعفا بدهد.
سال ۱۳۷۵
صبح براى عيادت آقاى [محمد] فاضل لنكرانى كه به خاطر سكته خفيف مغزى بسترى شدهاند، از خانه به بيمارستان قلب [شهید رجایی] رفتيم؛ دست و پاى چپ، كمى سست و بىرمق شده. قبلاً عمل جراحى قلب داشته و قند [خون] بسيار بالاست.
براى افتتاح ترمينال غرب، به ميدان آزادي رفتيم. آقاى [غلامحسین] كرباسچى، شهردار تهران هم از خانه همراه من آمده بود. در راه، گزارش سفر به كويت را داد و گفت، كويتىها از ترس صدام، خيلى نگران و مضطرباند و امير كويت تعادلش را از دست داده و از ما هم به خاطر كمكهايى كه [در طول جنگ هشت ساله] به صدام كردهاند، شرمندهاند.
از بخشهاى مختلف ترمينال[غرب] بازديد كردم و گزارش شنيدم؛ خيلى عظيم است. فعلاً فاز اول با ظرفيت پذيرش روزانه بيش از هزار اتوبوس، با غرفههاى تجارى، كتابخانه، نمازخانه، رستوران، سينما و فروشگاه تكميل شده است. برايشان در اهميت ساخت
ترمينالها و پايانه صحبت كردم. دو مركز آتشنشانى هم همزمان افتتاح شد.
به دفترم رفتم. ستاد تنظيم بازار جلسه داشت، با چند مصوبه، منجمله تسهيل تجارت با نخجوان آذربايجان. عصر در جلسه هیأت دولت، چند مصوبه داشتيم. توضيحاتى براى وزرا دربارة اوضاع عراق و افغانستان دادم.
شب میهمان آيتالله خامنهاى بودم. دربارة مصوبات ديشب شوراى عالى امنيت ملی، براي همكارى با دولت افغانستان، جلال طالبانى، مشكل جديد مجمع تشخيص مصلحت نظام، گروه آموزشگاههاى غيرانتفاعى و مسایل انتخابات، مذاكره كرديم. در گزارشها، مسايل حاد شده فلسطين و افغانستان و روسيه و عراق، مورد توجه است.
سال ۱۳۷۶
تا ساعت نُه صـبح، بـراى سـخنرانى فـردا در سـمینار نمـاز مطالعـه کـردم. جمعـى از علمـاىاهل سنت سیستان و بلوچستان - ائمـه جمعـه زاهـدان، چابهـار، ایرانـشهر، سـراوان و خـاش، همراه مولوی [ محمد] اسحاق مدنى - آمدند. از سختگیرىهـاى نماینـده رهبـرى در مـورد تأسیس مدارس و ساخت مسجد و نیـز از عـدم بـه کـارگیرى نیروهـاى اهـل سـنت در امـور مدیریتی کشور شکایت کردند. ضمن قبول تذکر ، به آنها گفتم که مسأله اصلى ایجاد اعتماد است. نباید به گونهاى عمل کنندکه سوء ظن مسئولان کشور را برانگیزند و شبیه این مطالـب در مورد علما و استانهاى شیعه هم به وجود مىآید. سپس نماینده رهبـرى آمـد. بـه ایـشان هم براى جذب آنها تذکر دادم.
عصر آقاى احمد جلالى آمد. براى پذیرش نمایندگى ایران در یونـسکو کـه آقـاى دکتـر [مصطفی] معین، [وزیر فرهنگ و آموزش عالی] خواسـته و نیـز شـیوه عمـل مـشورت کـرد؛ تأیید کردم. از اینکه اوایل انقلاب، به خاطر رفتارش در صداوسیما و وجود اثاث منزلش در خانه [صادق] قطبزاده او را طرد کردهاند، گله کرد.
دکتر [حسن] روحانى، [دبیر شوراي عالی امنیت ملی و رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع] آمد. گزارش مذاکراتش با رهبرى را داد؛ منجمله اطلاع به رهبـرى در مـورد اینکـه وضع به گونهاى شده که جامعه فکر مى کند، ایشان با یـک جریـان هـستند و بـا کـارگزاران مخالفاند کـه ایـشان نپذیرفتـهانـد. در مـورد نحـوه عمـل در مرکـز تحقیقـات اسـتراتژیک مذاکره کردیم.
اخوى محمد، [معاون اجرایی ریـیس جمهـور ] آمـد. خبـر داد کـه آقـاى [محمـد] یـزدی، [رییس قوه قضاییه]، در مذاکره تلفنى با آقاى [عبداالله] نورى، [وزیر کشور]، گفته است کـه بناسـت، دو سـه روزى آقـاى [غلامحـسین] کرباسـچى، [شـهردار تهـران] بـراى بـازجویى بازداشت شود؛ گویا فکر می کرده که طـرف مـذاکره آقـاى [اسـماعیل] شوشـترى، [وزیـر دادگستری] است که این را گفته است. کارگزاران بسیار نگران اند و براى چارهجویى جلـسه دارند و از من استمداد کردند. گفت، آقاى [محسن] نوربخش، [رییس کـل بانـک مرکـزي ] گزارش داده که مردم پولهاى خود را از بانکها بیرون مىآورند و بازار راکد است.