arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۷۹۵۶۹
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۱۶ - ۲۲ مهر ۱۳۹۹

کرملین اجازه نداد ترکیه برنده و بازندۀ جنگ قراباغ را معین کند!

رضا کدخدازاده: متاسفانه در نزاع اخیر «الهام علیف» به راحتیِ آب خوردن توسط موجود بیش از حد خطرناک‌شده‌ای به نام «رجب طیب اردوغان» که سودای احیای امپراتوری عثمانی را در سر دارد، بازی خورد و وارد جنگی شد که نتیجه‌اش معلوم بود چیزی جز ریخته شدن خون هم‌تباران ما در «ایران بزرگ فرهنگی» -از هر دو طرف- نخواهد بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

کرملین اجازه نداد ترکیه برنده و بازندۀ جنگ قراباغ را معین کند!

رضا کدخدازاده: درست چهار روز پیش از توافق سه‌جانبۀ مُسکو میان وزرای خارجۀ باکو، ایروان و روسیه -که در بامداد 19 مهر ۱۳۹۹ انجام شد- در تارنمای انتخاب نوشتم (اینجا): «به زودی و با پیچیده‌تر شدن ابعاد جنگ اخیر قراباغ، روس‌ها رشتۀ امور را در دست خواهند گرفت تا به تمام بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای درگیر در این نزاع، مانند مقاطع قبل ثابت کنند در اینجا رئیس کیست!» و «کرملین اجازه نخواهد داد اردوغان در «خارج نزدیک» روسیه همچنان به تُرکتازی خطرناک خود ادامه دهد» و در نهایت نیز، فعلاً این مسکو است که برنده و بازندۀ این جنگ را مشخص می‌کند. حالا نیز دقیقاً همین اتفاق افتاد و عکس نشست وزرای خارجۀ روسیه، باکو و ایروان در دور یک میز، شد آئینۀ تمام‌نمایی پیش روی همۀ آنهایی که احساسی به مساله نگاه می‌کردند. قابل تامل آن‌که متن توافق‌نامه‌ای که از این جلسۀ 10 ساعته بیرون آمده، نه به زبان ارمنی و تُرکی باکو و نه حتی به زبان انگلیسی، بلکه به زبان روسی نوشته شده است. این یعنی روس‌ها برای اینکه حسابِ‌کار دست بازیگران ماجراجو در «خارج نزدیک» خود -مشخصاً اردوغان- بیاید، به همین واضحی و صراحت پیام‌شان را می‌رسانند! البته اردوغان که لجستیک و سرمایۀ قابل توجهی را برای پیروزی در نبرد قراباغ وارد باکو کرده و تا حدودی رشتۀ امور بخش‌هایی از دولت باکو را در اختیار خود گرفته، به سادگی به این توافق تن در نخواهد داد و قطعاً تلاش‌هایی برای نقض آتش‌بس انجام خواهد داد. چه آن‌که «الهام علیف» نشان داده به راحتی توسط همتای خود در آنکارا بازی می‌خورَد.

حال فارغ از هر نتیجه‌ای که در پی این توافق، صورت خواهد پذیرفت، بد نیست که با «نگاه ایرانی» به این موضوع نگاهی بیندازیم. آنهایی که می‌گفتند «قراباغ خاک اسلام است»؛ دور این میز نمایندۀ اسلام می‌بینند؟! آنهایی که می‌گفتند جنگ میان شیعیان و مسیحیان است؛ نمایدۀ شیعیان دور میز می‌بینند؟! آنهایی که می‌گفتند جنگ تُرک‌ها به فرماندهی برادر بزرگ -ترکیه- برای تحقق «توران بزرگ» است؛ نمایندۀ تُرک‌ها را دور میز می‌بییند؟! خیر! دنبال هیچ یک از این‌ها نگردید؛ چه آنکه اهل‌فن حتی نماینده‌ای از باکو و ایروان نیز دور میز نمی‌بینند! واقعیت را اگر بخواهید دور این میز در واقع نمایندۀ مُسکو و دو تن از استانداران آن نشسته‌اند! اگر می‌بینید به صراحت این را عنوان نمی‌کنند، به این خاطر است که در عصرِ خوشبینیِ لیبرالیستیِ مبتنی بر سروریِ سازمان‌های بین‌المللی، ابرقدرت‌ها کمی اهل تعارف و تواضع شده‌اند؛ وگرنه جهان همچنان بر همان پاشنه می‌چرخد! این موضع البته که از سر «روسوفیلی» (روسیه‌دوستی) یا مرعوب روس‌ها و ابرقدرت‌ها شدن نیست. موضعی مبتنی بر واقعیت است که چه خوش‌مان آید و چه بدمان آید، بر بخش اعظم تاریخ بشر فرمان‌روایی کرده است: منطق قدرت.

متاسفانه در نزاع اخیر «الهام علیف» به راحتیِ آب خوردن توسط موجود بیش از حد خطرناک‌شده‌ای به نام «رجب طیب اردوغان» که سودای احیای امپراتوری عثمانی را در سر دارد، بازی خورد و وارد جنگی شد که نتیجه‌اش معلوم بود چیزی جز ریخته شدن خون هم‌تباران ما در «ایران بزرگ فرهنگی» -از هر دو طرف- نخواهد بود. تلخ‌تر اینکه این‌بار با ابتکار این سلطان خودخواندۀ رژیم «نوعثمانی»، تکفیری‌ها نیز به معرکه وارد شدند و مردم بی‌گناه قفقاز، وسیله‌ای برای این جانیان خطرناک شدند که آنها را به وصال حوریان سرخاب‌سفیداب کرده در آن دنیا برساند! می‌دانید که تکفیری‌ها اعتقاد راسخ دارند که اگر ابتدا شیعیان و سپس مسیحیان را بُکُشند یا توسط آنها کُشته شوند، در آن دنیا بهترین حوریان منتظرشان خواهند بود!

این عکس برای برخی در داخل ایران نیز باید درس عبرت شود؛ درس عبرتی که مراقب باشیم تا زمانی که زورمان نمی‌رسد برویم دعوای «کوچه‌بالایی»‌ها را بخوابانیم و هر دو طرفِ دعوا را بدون توجه به قومیت و زبان و مذهب و ...، زیر چتر خود بیاوریم؛ کاری نکنیم که خدایی‌ناکرده دعوای آنها به کوچۀ ما نیز کشیده شود! در این روزها خیلی‌ها جَوگیر شدند و با پروپاگاندای باکو مبنی بر آزاد شدن یک یا چند قریۀ کوچک در فلان منطقۀ اشغال‌شده، به ضرب و زور همین تبلیغات خواستند رگ خود را باد کنند و این «پیروزی‌های دروغین» را از آن خود نیز بدانند و به آن فخر و غرور بورزند! بی‌توجه به اینکه آنها ابتدا ایرانی هستند و اگر هم غروری و افتخاری باید، از منظر ایران و ایرانی بِباید. حالا اما آیا در این «شکست‌های واقعی» و البته مفتضحانه، که به خوبی از دور این میز قابل مشاهده است نیز خود را سهیم می‌دانند؟!

جالب‌ترین مورد که برای خودم اتفاق افتاد، پزشک محترمی بود که برایم نوشت «ما «تورک‌ها» [املای غرض‌دار تُرک] ناموس‌پرست هستیم و در این جنگ که میان اسلام و کفر از یک سو و «تورک» و ارمنی از سوی دیگر است بی‌طرف نمی‌مانیم! ما باید طرف برادران «تورک» و مسلمان خود باشیم!». به ایشان گفتم اولاً در خود باکو نیز هنوز بر سر اینکه هویت خود را تُرک بدانند، یا آذری یا آذربایجانی دعواست! ثانیاً شما به عنوان یک پزشک نباید مانند یک فرد عامی، زبان را عامل ملیت بدانید! خاصّه آنکه به گواه تاریخ شما نه تُرک، که ایرانی و آذری یا آذربایجانی واقعی هستید و اهالی آن‌سوی ارس در طول تاریخ تا پیش از ۱۹۱۸ اگر چه ایرانی بودند اما با نام‌هایی همچون اران و شروان و آلبانیا و قفقازیه خطاب می‌شدند نه آذربایجان که همواره فقط این سوی ارس -در مرزهای امروز ایران سیاسی- قرار داشته است! از این‌ها مهم‌تر این‌که، شما به دلیل تحصیلات‌تان -که زیرشاخۀ علوم تجربی است- باید بیش از هر چیز به امر تجربه و سپس تحقیق توجه کنید. تجربه ثابت کرده جنگ قراباغ، جنگ میان آذری و ارمنی -یا به قول شما «تورک» و ارمنی- و میان اسلام و کفر یا مسیحیت نیست. پس چرا باید این جنگ را در این گفتمان‌ها قرارش دهیم و نسبت ناموسی بودن نیز به آن بدهیم؟! آیا در این مهم مداقه نکرده‌ایم که اگر پای ناموس‌مان را بی‌خود و بی‌جهت پای این دعوایی بکشانیم که می‌دانیم نتیجه‌اش چیست، در واقع خودزنی کرده‌ایم؟!

ناموس آذری‌‌ها مثل تمام ایرانیان دیگر، تنها و تنها ایران و ایرانی است. همو که وقتی ارتش تا بُن دندان مسلح بعثی با پشتوانۀ بخش عمدۀ جهان عرب و بلوک‌های غرب و شرق رودروری ما قرار گرفت، نوجوان آذری را از روستاهای دورافتاده در شمالغرب کشور راهی مرزهای جنوبی و غربی کشور کرد. ناموس‌بودن خاک کشور یعنی کشوری که چند ماه از یک انقلاب بزرگ در آن نگذشته و تشکیلات دیوانی و نظامی هنوز سر و سامان چندانی پیدا نکرده، اما چنان جلوی ارتش قدرتمند آن روزگار عراق سینه سپر کرد که دشمن را نیز به تحسین واداشت. اگر دعوای قراباغ واقعاً دعوای ناموسی بود، جوان آذری مگر دفاع از ناموسش را به تغییر عکس پروفایلش به پرچم باکو یا نهایتاً سر دادن فلان شعار قومیتگرایانه در خیابان محدود می‌کرد؟! اتفاقاً همین امر نیز نشان می‌دهد که این مناقشه حتی برای این طیف از آذری‌های ایران نیز فراتر از یک بازی نیست؛ چراکه اگر بود، چیزی که امروزه امکانش فراهم‌تر از هر زمان دیگری است، خروج قانونی و غیرقانونی از مملکت است! خیلی راحت می‌رفتند و در دل معرکه حاضر می‌شدند.

در آخر به ایشان تاکید کردم که گره زدنِ مناقشۀ کنونی قراباغ به ناموس و این‌گونه مفاهیم، می‌تواند گُل به خودی خطرناکی نیز باشد. چرا که شوربختانه در دوران کنونی، ما در شرایطی نیستیم که به عنوان اصلی‌ترین بازیگری که در منطقۀ مورد نزاع حق آب و گل دارد، غائله را به نفع خود و به نفع تمامی اهالی «ایرانزمین» ختم به خیر کنیم. پس بهتراست نخبگان سیاسی و رسانه‌ای کشور، از تحریک جوان‌ترها با این‌گونه ادبیات پرهیز کنند. بدینسان در حال حاضر چنان‌چه پیشتر هم نوشتم، بازنده و برندۀ این جنگِ برادرکُشی را روسیه مشخص خواهد کرد و در این میان تُرک‌ها در آنکارا و صهیونیست‌ها در تلاویو، هر بار با دَمیدنِ آتش بیشتر در این جنگ، با دُم خود گردو می‌شکنند که می‌توانند سلاح‌های بیشتری بفروشند و این یعنی...! بگذریم؛ سامانِ سخن گفتن بیش از این نیست! عبرت بگیریم و در این روزگارِ پرتلاطم و آشوب جهان -که به قول عطاملک جوینی «باد بی‌نیازی خداوندست که می‌وزد؛ سامان سخن گفتن نیست»- جز به منافع ملی ایران، مَیَندیشیم...

کرملین اجازه نداد ترکیه برنده و بازندۀ جنگ قراباغ را معین کند!

رضا کدخدازاده: کارشناس ارشد مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز

نظرات بینندگان