پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح رفتم به هوتل موریس و بعد از ناهار رفتیم به حضور شاه. کار عمده امروز رمز کردن تلگراف راجع به کمیسیون مالیه مجمع ملل بود که، چون کسی نبود این کار را صورت دهد و سایرین همه مشغول بودند و تلگراف امروز نمیرسید ناچار خودم این کار را کردم و رسانیدم.
عصر به گار [ایستگاه راهآهن] دو لیون برای مشایعت شاه رفتیم. اکثر ایرانیها بودند. نواب و اعظمالسلطنه هم که امروز از برلن وارد شدند آمده بودند. ممتازالسلطنه در هوتل به حضور شاه رفته بود، اما به گار نیامد.
خلاصه راهآهن ساعت هشت و ربع به راه افتاد. شاه خداحافظ کرد و رفت. نصرتالدوله [وزیر خارجه]با امانالله میرزا با همان ترن که مخصوص شاه بود رفت مارسیل. من و انتظامالملک و نواب و اعظمالسلطنه به اتفاق رفتیم به براسری شام خوردیم و آمدیم در هوتل خودمان صحبت کردیم. نواب باز داستان مطالبات خود را پیش کشید و تا نیمساعت بعد از نصف شب ور زد و هفتصد مرتبه یک مطلب را تکرار کرد. ما را خفه کرد؛ به طوریکه اعظمالسلطنه هم او را دست انداخته وقت رفتن میگفت: «خوب است در آخر مجلس یک خلاصهای از مطالب تکرار کنید».
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: بنیاد موقوفات دکتر افشار و سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۳۷۰ و ۳۷۱.