سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح یک ساعت به دسته [۶] مانده از خواب برخاستم. دیشب فرنگی بله شده بود، رفتم حمام. رخت پوشیده سوار اسب کهر یمینالدوله شده، از کنار راه راندیم. با عینالملک، معیر، امینالدوله و غیره صحبتکنان رفتم. قدری که راه رفتم به مزرعه خوبی – باغ هم داشت – رسیدیم. اسمش شیرآور بود، مال ملّا بابای مازندرانی. بعد از آن دیگر الی سرخه آبادی نیست. از لاسجرد الی سرخه سه فرسنگ است. حالت ارضی امروز طرف دست چپ جلگه است، قدری کبیر [کویر] است. به سبب باران باتلاق کمی بود، الی نیم فرسنگ مسافت. بعضی جا بیشتر، بعضی کمتر. منتهی باتلاق کمی بود، الی نیم فرسنگ مسافت. بعضی جا بیشتر، بعضی کمتر. منتهی میشود به کوههای کوچک بدترکیب. عقب کوههای کوچک کوههای بزرگ هست؛ از آن جمله کوهی بود سیاهرنگ؛ مشهور است به کوه قالیباف. قالیباف دهی است از جزء فیروزکوه. بعد از آن کوه برفدار خوبی پیدا شد، مشهور است به کوه نیزهوا [نیزوا]. سنگسر و شهمیرزاد سمت آن کوه هستند. طرف دست راست الی ماشاءالله صحرا و کبیر است – سمت جندق و بیابانک که یکی از بلوکات سمنان است – از سمنان به آنجا میگویند هشتاد فرسنگ است.
خلاصه رسیدیم به سرخه. ده بسیار بسیار معتبر خوبی است؛ باغات زیاد دارد، جمعیت زیادی دارد. از سرخه الی شهر سمنان هم سه فرسنگ میشود. نیم فرسنگ که از سرخه گذشتم، سوار اسب شده، طرف دست چپ راندم برای آسیابهای سرخه. نیم فرسنگی رفته، زیر درخت و نهر آب و سایه به ناهار افتادیم. قطار آسیاب دارد، به قدر سه سنگ آب میآمد، اما گلآلود بود. درخت سنجد و بید و غیره داشت. درختهای سنجدش خیلی قوی و تازه گُل کرده بود، بسیار معطر بود. گل سرخ تازه در سمنان باز میشود.
ناهار خورده، طولوزون روزنامه خواند. همه پیشخدمتها و غیره بودند. خیلی هوا سرد بود. بعد از ناهار سوار کالسکه شده راندیم. یک مزرعه طرف دست چپ زیر کوه پیدا شد، طرف دست راست مزارع و ده پیدا نبود. خلاصه، سرداری الماس در کالسکه پوشیده، شمشیر نظامی حمایل کرده، به شهر رسیدیم. استقبالچی از سادات و ملا و غیره آمدند. جمعیت زیادی دارد شهر. اهل شهر میانه مازندرانی و خراسانی و عراقی معطل و سرگردان هستند. فوج سمنان [و] دامغان دمِ شهر ایستاده بود، ملاحظه شد.
امروز آهو گرفته بودند، آوردند. یکی زنده بود. باغات زیاد شهر دارد. از دُور شهر آمدیم که از دروازه ارک داخل شویم به ارک. بیرون ارک دو کاروانسرای خوب تازه ساخته بودند، از اهالی و معارف سمنانی. امامزادهای بیرون شهر نزدیک ارک بود. داخل ارک شدیم. دیوار قلعه خوبی دارد، عیب هم نکرده است. میگویند خاک سمنان محکم است عیب نمیکند و این ارک و عمارت را بهاءالدوله مرحوم [بهمنمیرزا پسر فتحعلیشاه] ساخته است. ارک محوطهای است بایر، جای عملهجات و غلامان بهاءالدوله بوده است، حالا خراب است.
داخل خلوت کوچکی شده که بیرونی ما قرار داده بودند. حاکم سمنان [و] دامغان حسینخان پسر سپهسالار است. حرم هنوز نیامده بود. رفتیم اندرون را گشتیم. اندرون بزرگ معتبری است اما تعمیر نکردهاند، حالتی نداشت. دو تالار رو به شمال و جنوب دارد، باقی اتاق و بالاخانه، شبیه است به اندرون قصر قاجار، اما حوض بزرگ ندارد، حوض کوچکی داشت. طولانی، تو در تو و دالانها و خرابه زیاد داشت.
باغی هم آن طرف اندرون، در بیرون داشت، اما از حالت باغیت افتاده است. سمت اندرون حمام بزرگ دایر دارد. زورخانه دارد. تکیه در جنب بیرونی ما هست، مردم منزل کرده، اسب بسته بودند؛ دادم بیرون کردند. پوش هم زده بودند برای تعزیه. عصری روضهخوانها آمده قدری خواندند.
کاهوی بسیار بسیار خوبی دارد سمنان. حرم همه آمد، رفتم اندرون گردش کردم. گربههای فقیری و سرسیاه گم شده رفته بودند. شیرازی کوچکه دید در پشتبام توی شیروانی هستند؛ شوهری، ماچکی [و] میرزا عبدالله رفتند آوردند. شب را در همان خلوت بیرونی منزل کرده خوابیدم. شال سفیدی که انداخته بودند، نصف به شیرازی کوچکه، نصف به عایشه داده شد. وصاف امروز صبح در لاسجرد ملاحظه شد، از طهران آمده بود؛ پنجاه تومان به او دادم امروز.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه، از ربیعالاول ۱۲۸۳ تا جمادیالثانی ۱۲۸۴ به انضمام سفرنامه اول خراسان، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم، ۱۳۹۷، صص ۱۵۳-۱۵۵.