arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۱۸۹۱۳
تاریخ انتشار: ۲۵ : ۲۲ - ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۰
سفرنامه عباس مسعودی به شوروی، «پشت پرده آهنین چه دیدم؟»؛

قسمت ۱۹/ بعید است درهای این کشور به این زودی به روی ملل باز و در واقع پرده آهنین برداشته شود

در این کشور پهناور، هر چه هست و نیست اثر تبلیغ است هر چه می‌شود و هر چه خواهد شد با یک سلسله تبلیغات منظم و یک‌نواخت توام با عمل صورت‌پذیر و عملی می‌گردد... ملت را دستگاهی که تبلیغاتش را به دست گرفته و اداره می‌کند آنی غافل نمی‌گذارد... مردم شوروی از گهواره تا گور تحت تبلیغات منظم و مرتبی که نظیر آن در هیچ کجای عالم یافت نمی‌شود قرار دارند و از آن هرگز منفک نمی‌شوند... به کتابخانه سرمی‌کنید، آن‌چه تالیفات نویسندگان و شعرا و بزرگان شوروی را می‌بیند خارج از تبلیغات کمونیستی نیست، آن‌چه به صورت رمان و افسانه چاپ و منتشر شده از حدود تبلیغات حزبی و مرامی خارج نمی‌باشد... زمام‌داران شوروی کاملا متوجه گردیده و هرگز مجال و فرصت نخواهند داد که تبلیغات جز آن‌چه مصلحت ملت و مملکت می‌دانند در بین مردم نفوذ و شیوع یابد... بعید است درهای این کشور به این زودی به روی ملل باز و در واقع پرده آهنین برداشته شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ تبلیغات در اخلاق و روحیات هر ملت نقش موثری دارد، ملل امروز دنیا به این موضوع که آن را اسلحه سرد نامیده‌اند اهمیت فراوان می‌دهند.

از راه تعلیمات مذهبی و تبلیغات دینی، هم‌چنین هدایت و راهنمایی‌های اخلاقی و بالاخره با نشر کتب و مقالات و بحث در رادیو روح و فکر مردم را پرورش می‌دهند و به خداشناسی، نوع‌پروری، وظیفه‌شناسی و راستی و درستی و صفات پسندیده هدایت می‌کنند.

در مسافرت‌هایی که به نقاط مختلف عالم کرده‌ام، قبل از مسافرت اخیر خود به شوروی هیچ کجا را بیش‌تر از ملت آمریکا تحت تاثیر تبلیغات ندیدم، تبلیغات اعم از مذهبی که به وسیله روسای مذهبی و روحانیون در کلیساها صورت می‌گیرد و هم‌چنین راهنمایی‌های اخلاقی و سیاسی که به وسیله مطبوعات و رادیو انجام می‌شود تاثیر شایانی در مردم می‌بخشد.

در آمریکا تبلیغات به قدری در مردم موثر است که حتی دستور زندگی روزانه را مردم از رادیو و روزنامه‌ها می‌گیرند، چه غذایی بخورند، چه لباسی بپوشند، تعطیلات را در چه نقطه بگذرانند، با چه وسیله و از کدام راه مسافرت کنند، چه وسایلی در مسافرت همراه ببرند چه ورزش کنند و ساعات تفریح را چگونه بگذرانند. همه این دستورات زندگی را با اعتماد و اطمینان غیر قابل تصوری از رادیو و مطبوعات خود می‌گیرند و عمل می‌کنند ولی در مسائل سیاسی و بحث‌ها و تبلیغات حزبی به‌خصوص هنگام انتخابات این‌طور نیست؛ همه اظهار نظر می‌کنند، اختلاف نظر پیدا می‌کنند، یکدیگر را انتقاد و افکار و عقاید عمومی را هر دسته به سوی خود معطوف می‌دارد.

سایر کشورهای متمدن جهان نیز کم و بیش همین‌طور است؛ اما تبلیغات در کشور جماهیر شوروی چیزی نیست که بتوان سطحی از آن گذشت. این موضوع قابل کمال مطالعه است زیرا در این کشور پهناور، هر چه هست و نیست اثر تبلیغ است هر چه می‌شود و هر چه خواهد شد با یک سلسله تبلیغات منظم و یک‌نواخت توام با عمل صورت‌پذیر و عملی می‌گردد.

روح و فکر مردم شوروی هر آن با تبلیغات صیقل می‌خورد و با تبلیغات براق و شفاف و عاری از هرگونه خدشه و خلل می‌گردد.

تفاوت فاحشی که بین تبلیغات در کشور شوروی با سایر کشورها وجود دارد این است که تبلیغات شوروی با هیچ‌گونه عایق و مانعی برخورد نمی‌کند دستجات مخالف و متضادی وجود ندارد که تبلیغات را خنثی و بی‌اثر سازد و به همین جهت تاثیر آن خیلی بیش از سایر ملل و بدون هیچ دغدغه و سفسطه در روح و فکر مردم تاثیر می‌بخشد و در مغزها نفوذ می‌کند و در دل‌ها می‌نشیند به طوری که می‌بینیم قوانین و آئین‌نامه و مرام و مسلک به صورت دین و مذهب و ایمان و عقیده درآمده و هر روز نسبت به روز پیش مردم در اعتقادات خود راسخ‌تر و در انجام وظایف خویش مجهزتر و فعال‌تر می‌گردند.

نکته مهم و جالب توجه این است که ملت را دستگاهی که تبلیغاتش را به دست گرفته و اداره می‌کند آنی غافل نمی‌گذارد. این‌طور نیست که تبلیغات محدود به شیرخوارگاه تا دانشگاه و در جریان تعلیم و تربیت افراد باشد یعنی کودک را از وقتی چشم باز می‌کند و محیط کودکانه را می‌بیند در فکر و مغز او آئین لنین و حب پیشوایان خود را رسوخ دهند و در کودکستان و دبستان و دبیرستان آن را در مراحل مختلف تقویت کنند و به حد پرستش و کمال برسانند و تحویل جامعه بدهند و بعد از او دست بردارند، خیر، وقتی طفل بزرگ شد و از زیردست مربیان بیرون آمد و داخل اجتماع گردید، تازه در مکتب اجتماع درس تبلیغ می‌خواند هر روز و هر ساعت با تبلیغ روبه‌رو می‌شود، با تبلیغ کار می‌کند با تبلیغ زندگی می‌نماید و روی تبلیغ تفریح می‌کند و بالاخره باید دانست که مردم شوروی از گهواره تا گور تحت تبلیغات منظم و مرتبی که نظیر آن در هیچ کجای عالم یافت نمی‌شود قرار دارند و از آن هرگز منفک نمی‌شوند.

شما به کتابخانه سرمی‌کنید، آن‌چه تالیفات نویسندگان و شعرا و بزرگان شوروی را می‌بیند خارج از تبلیغات کمونیستی نیست، آن‌چه به صورت رمان و افسانه چاپ و منتشر شده از حدود تبلیغات حزبی و مرامی خارج نمی‌باشد. به روزنامه پناه می‌برید همین‌جور است، به مجله سر می‌کنید از حدود تبلیغ خارج نیست. عکس‌های زیبا و قشنگ مجلات را می‌بینید همه نموداری از عظمت و ترقیات کشور شوروی تحت رژیم کمونیست می‌باشد. به خیابان‌ها به گردش می‌روید در هر چند قدم عبور، جلوی هر مغازه، داخل هر موسسه و به هر کوی و برزن می‌رسید عکس‌ها و مجسمه‌ها از پیشوایان و شعارهای مختلف دیدگاه شما را به خود جلب می‌کند، وقتی از همه این‌ها خسته می‌شوید پیچ رادیو را باز می‌کنید، الفاظ و کلمات و نطق‌ها و خطابه‌هایی پیرامون مسائل روز می‌شنوید که هیچ‌یک از زیر نظر دستگاه بزرگ تبلیغات شوروی خارج نبوده است. شب می‌شود به تئاتر پناه می‌برید پیِس خنده‌دار یا درامی را می‌خواهید تماشا کنید که روح خسته خود را نوازش دهید باز در آن‌جا با تلیغات سر و کار دارید. روح شما را به بهترین طرزی نوازش می‌دهند. خستگی روزانه شما را می‌گیرند اما با مهارت کامل در مغز شما یک مشت مسائل تازه از تبلیغات داخل می‌کنند و شما را قوی‌تر از روز پیش روانه خانه می‌سازند. فردا شب به سینما می‌روید، فیلم سینما اثر نویسنده توانایی است که همین درس و تعلیمات را در خلال آن به شما می‌آموزد و خلاصه این‌که مردم در تمام جریان زندگی روزانه خود با تبلیغات سر و کار دارند و آنی از آن غافل نیستند و آن تبلیغات یک‌نواخت که هر ساعت به شکلی به مغز مردم می‌خورد تا جایی موثر شده و به جایی رسیده است که بدون شک دستورات کار و زندگی و مقررات و قوانین به صورت ایمان و اعتقاد مذهبی درآمده و مردم طوری تربیت شده‌اند که همه چیز از دریچه خوش‌بینی نگریسته از زندگی خود راضی، به کار خویش علاقه‌مند و فعال و آئین و مرام کمونیسم و بلشویسم را وجهه ایمانی خود قرار داده و پیشوایان خویش را مانند پیشوایان مذهب می‌پرستند و جز آن اعتقادات دیگری ندارند و هم‌چنان که سابقا گفتیم اگر روزی فرار رسد که محدودیت‌ها و فشارها از بین برداشته شود و مواخذه و مجازات از لحاظ حفظ انتظامات عمومی کم شود، انضباط کنونی که به صورت ایمان درآمده است خود بهترین ضامن نگاهداری ارکان نظم و دیسیپلین این ملت خواهد شد اما به شرطی که تبلیغات را به همین شدت حفظ نمایند و مردم را از دغدغه تبلیغات مخالف مصون نگاهدارند و این معنا و حقیقت را زمام‌داران شوروی کاملا متوجه گردیده و هرگز مجال و فرصت نخواهند داد که تبلیغات جز آن‌چه مصلحت ملت و مملکت می‌دانند در بین مردم نفوذ و شیوع یابد و از همین نظر بعید است درهای این کشور به این زودی به روی ملل باز و در واقع پرده آهنین برداشته شود مگر این‌که فرصت بیش‌تری داده شود که در طی چند سال دیگر بتوانند به موفقیت‌های بزرگ‌تری از هر جهت نائل آیند و پیشرفت‌های زیادتری حاصل کنند تا در نتیجه تبلیغات مخالف در برابر یک ملت مجهز و مکمل خنثی و بی‌اثر گردد و این هدفی است که زمام‌داران شوروی دارند و برای یافتن یک فرصت کافی تلاش می‌نمایند که از جنگ دور باشند.

خواننده‌ای از من سوال کرده است که «در کشور جماهیر شوروی زناشویی با خارجی امکان‌پذیر است یا نه؟»

تحقیقاتی که در این باره نمودم به این نتیجه رسیدم که زنان شوروی می‌توانند با خارجی ازدواج کنند اما هرگز تابعیت آن‌ها از بین نمی‌رود و هم‌چنان تابع شوروی می‌مانند و مجبورند مقررات کشور را رعایت کنند و در این صورت خیلی کم اتفاق می‌افتد که خارجیان به زناشویی با زنان شوروی تن در دهند زیرا زن و بچه آن‌ها تبعه شوروی خواهند ماند.

امر ازدواج با زنان شوروی در مورد سه خبرنگا خارجی تحقق یافته است: یک آمریکایی مخبر یونایتدپرس که برای امر خبرنگاری به مسکو آمده پس از چندی اقامت در مسکو با یک خانم روس ازدواج نموده و اکنون از او فرزند دارد و این شخص هرگز نمی‌تواند از روسیه خارج شود زیرا خانم و فرزندان او هم‌چنان تبعه شوروی می‌باشند که اجازه خروج از کشور را ندارند و مخبر مزبور هم نمی‌تواند دست از زن و فرزند کشد، به این جهت مقیم شوروی شده و به این ترتیب وظیفه خبرنگاری خود را برای آژانس آمریکایی یونایتدپرس انجام می‌دهد. تشکیل کنفرانس اقتصادی مسکو و آمدن نمایندگانی از کشورهای مختلف فرصت مناسبی به دست مخبر یونایدتپرس داده بود که تلافی مافات کند، کمی محدودیت مطلب را به وسیله مصاحبه با نمایندگان ملل جبران نماید و در واقع میدانی برای فعالیت پیدا کرده بود که تصادفا دو بار به سراغ من آمد تا مصاحبه‌ای بنماید و اخباری به‌خصوص درباره نفت ایران که یک مسئله بین‌المللی شده کسب و مخابره کند و من چون می‌دانستم که قصد او این است مطالب جالبی از من تحصیل کند و به دنیا پخش نماید و چه بسا از آن مطالب اثر سوئی مترتب شود زیرا وضع به کار افتادن نفت در مملکت ما روشن نبوده و نیست از این جهت از ملاقات و مصاحبه با وی احتراز نمودم هم‌چنان که از رفیق فرانسوی او که مخبر آژانس فرانسه بود ملاقات نکردم. این مخبر فرانسوی هم سرنوشت مخبر آمریکایی را داشت، او هم زن روسی گرفته بود و فرزند داشت و مقیم مسکو شده بود. مخبر انگلیسی را ملاقات نکردم ولی شنیدم که او نیز وضع رفقای خود را دارا می‌باشد و من نتوانستم سر این کار را بیابم زیرا با علم به این‌که زنان شوروی پس از ازدواج نمی‌توانند ترک تابعیت کنند چگونه آن آمریکایی و آن انگلیسی و آن فرانسوی در مسکو زناشویی کرده‌اند! شاید منظورشان اقامت دائم در روسیه بوده که این پیش‌آمد بهترین وسیله و سهل‌ترین راه برای کسب موفقیت آن‌ها در کار خود بوده است.

خواننده دیگری به نام پارسانژاد پرسیده است: «در صورتی که مسافرت هیأت‌های اقتصادی جنبه سیاسی و تبلیغاتی نداشته چگونه خانم راهنمای موزه لنین پس از شرح زندگی لنین و توضیح متد و مرام او به شماها اظهار نموده این قانونی است که باید سرمشق ملل جهان گردد؟!»

لازم است خاطر ایشان را آگاه سازم که مدار چرخ امور و زندگی در شوروی هم‌چنان که در این مقاله توضیح داده شد بر روی تبلیغات است و یکی از وسایل موثر تبلیغ موزه‌هایی‌ست که در تمام نقاط شوروی به وجود آمده و پیوسته بر آن اضافه می‌شود. هرکس داخل موزه‌ها شود راهنمایانی برای آن‌ها توضیحات می‌دهند. این راهنمایان برای همین کار تبیت شده‌اند، حتی به زبان‌های مختلف آشنا می‌باشند. توضیحات آن‌ها هرگز خارج از حدود تبلیغات و آن‌چه آموخته‌اند نیست و برای آن‌ها فرق نمی‌کند که بینندگان آثار موزه خارجی هستند، یا داخلی؛ برای همه عبارات متحدالشکل بیان می‌دارند و از این جهت بود که در پایان توضیحات خود عبارات بالا را گفت که منظورم از نقل آن جمله توجه دادن خوانندگان به معانی بسیار آن بود.

حالا اگر می‌بینید که در موزه ایران باستان خودمان در تهران هیچ ذی‌روحی دیده نمی‌شود و جز مجسمه‌های سنگی، شکل و قیافه‌ای از آدم در جریان روز پیدا نمی‌شود و آثار عظمت و جلال ایران که در این موزه به معرض تماشا گذارده شده از چشم مردم پوشیده و مستور است و مطمئن هستم که از صد نفر مردم تهران پنج نفر این موزه تاریخی و مهم را ندیده‌اند، باید عیب و نقص را در طرز تشکیلات تبلیغاتی کشور تجسس کرد.

این مدرسه عالی و بزرگ (موزه ایران باستان) که روح شهامت و میهن‌پرستی و فداکاری و کار و فعالیت را در مردم پرورش می‌دهد و نظایر این موزه‌ها و آثار علمی و ادبی که از آن‌ها بسیار داریم با کمال تاسف هم‌چنان در کناری بی‌استفاده افتاده است.

در این‌جا خاطرات مسافرت من به مسکو تمام می‌شود و از فردا با انتشار چند مقاله دیگر درباره بازگشت مبادرت می‌ورزم و خاطراتی را از شهر تفلیس در دسترس مطالعه خوانندگان محترم می‌گذارم و به این بحث پایان می‌دهم.

 

منبع: اطلاعات؛ یک‌شنبه ۲۸ اردی‌بهشت ۱۳۳۱، صص ۱ و ۷.

نظرات بینندگان