arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۴۸۷۲۱
تاریخ انتشار: ۲۷ : ۲۰ - ۰۳ آذر ۱۴۰۰
خاطرات مدیر روزنامه‌ی «داد» از سانسور مطبوعات؛

قسمت ۱ / فرخی از من خواست بنویسم: «ای مردم... حرف شما را که زدم لبم را دوختند...»

یک روز مرحوم فرخی از من خواست در سرمقاله بنویسم نمایندگی مجلس او عاری از اصالت است. او گفت بنویسم: «ای مردم این همه به درگاه شما رو آوردم حرف شما را که زدم لبم را دوختند. برای شما که سینه زدم حبس و تبعید شدم و توقیف روزنامه و خسارت دیدم حال که دوره‌ی دوساله را به نام نماینده‌ی مجلس می‌گذرانم اعتراف می‌کنم وکیل شما نیستم در این صورت از من چه توقع دارید».
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ آن‌چه در پی می‌خوانید گوشه‌ای از خاطرات ابوالحسن عمیدی نوری وکیل دادگستری و مدیر روزنامه‌ی داد [۱] از ۵۰ سال روزنامه‌نگاری‌اش است که در مجله‌ی سپید و سیاه به تاریخ یکم آذر ۱۳۵۷ منتشر شد:

[...] من از ۱۳۰۲ به سمت‌های کمک‌مصحح و مصحح و مخبر و نویسنده‌ی روزنامه‌های «ستاره ایران»، «وطن»، «کار» دخالت در مطبوعات داشتم و می‌دیدیم چه بلاهایی به سر قلم‌های آزاد آورده می‌شد در حالی که قلم‌های اجیر از مصونیت و امتیازات بهره‌مند بودند.

یک روز خبر می‌رسید مرحوم حسین صبا مدیر روزنامه‌ی «ستاره ایران» را در حضور جمعی به چوب بسته او را به قدر دل‌خواه زدند. روز دیگر مرحوم لطف‌الله ترقی که تازه در روزنامه‌ی «ستاره» گاهی مطلبی می‌نوشت در یکی از روز‌های دوشنبه‌ پذیرایی مقام مقتدر وقت در همان گارد خانه‌اش حبس شد. یک روز خبر رسید مرحوم میرزاده عشقی مدیر روزنامه‌ی «قرن بیستم» و شاعر انقلابی ترور گردید.

من هم‌چنین شاهد روح آزاد مرحوم فرخی یزدی بودم که وقتی او را وکیل مجلس نمودند ساکت نشد بلکه وقتی از من خواست سرمقالاتش را بنویسم همیشه سوژه‌های آزادی‌خواهی می‌داد، خودش هم طبق معمول یک رباعی قریب به مضمون آن سرمقاله می‌سرود که در سرستون سوم صحفه‌ی اول روزنامه چاپ می‌شد. من هم که علاه بر تمایل او چون روزنامه‌اش به مناسبت مقام نمایندگی مجلس او سانسور نمی‌شد، موضوعات سرمقالات را صریح و آزاد می‌نوشتم که مورد قبول مرحوم فرخی واقع می‌شد.

یک روز مرحوم فرخی از من خواست در سرمقاله بنویسم نمایندگی مجلس او عاری از اصالت است. او گفت بنویسم: «ای مردم این همه به درگاه شما رو آوردم حرف شما را که زدم لبم را دوختند. برای شما که سینه زدم حبس و تبعید شدم و توقیف روزنامه و خسارت دیدم حال که دوره‌ی دوساله را به نام نماینده‌ی مجلس می‌گذرانم اعتراف می‌کنم وکیل شما نیستم در این صورت از من چه توقع دارید».

این مقاله طوفانی از خشم در تیمورتاش، وزیر مقتدر دربار، تولید نمود که به سرتیپ محمدخان درگاهی دستور توقیف روزنامه را داد، اما پس از چندی که روزنامه‌ی «طوفان» از توقیف درآمد مقاله‌ی دیگری به تقاضای او نوشتم درباره‌ی رویه‌ی طوفان که «چون می‌خواهد حقیقت بنویسد باکی از توقیف و خسارت ندارد. طوفان نمی‌خواهد پاداش سکوت را با آگهی و پول و مقام انتشار مرتب به دست‌ آورد بلکه ترجیح می‌دهد در توقیف و زجر و زندان باشد تا زبان ملت و منادی حقیقت گردد.»

باز هم چند روز بعد روزنامه توقیف گردید تا این‌که یکی دو ماه دیگر که مدت نمایندگی مجلس پایان یافت یک‌سره به زندان افتاد و در آن‌جا ماند تا امر قتل او به مباشرت پزشک‌احمدی به مرحله‌ی عمل درآمد.

ادامه دارد...

 

پی‌نوشت:

۱- داد: روزنامة سياسي، اجتماعي و خبري به صاحب امتيازي و مديرمسئولي ابوالحسن عميد نوري (۱۲۸۲-۱۳۵۹ ش)، نخستین شمارة آن در 22 آبان ۱۳۲۱ منتشر شد. نوری در روزنامه‌اش مقالات تندی علیه رضا شاه ‌می‌نوشت و برای همین هم خوانندگان زیادی پیدا کرد.

نظرات بینندگان