arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۶۴۹۷۸۳
تاریخ انتشار: ۰۸ : ۰۰ - ۰۹ آذر ۱۴۰۰
خاطرات عمیدی نوری، مدیر روزنامه‌ی «داد» از سانسور مطبوعات؛

قسمت ۴ (آخر) / ماجرای تعطیلی همیشگی روزنامه‌ی «داد»

... جریانات پشت پرده‌ی توقیف روزنامه و رفع آن را طبق معمول نگارش خودم در ستون «پشت پرده‌ي سیاست» و یادداشت روز انتشار دادم که بر خشم دستگاه افزوده شده چند روز بعد بود که با خشونت اداره‌ی روزنامه‌ چاپخانه‌ی «داد» تعطیل، و تحت نظر قوای انتظامی قرار گرفت حتی کارکنان را تهدید به بازداشت در صورت انتشار مطالب روزنامه ولو به اسامی دیگر نمودند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»؛ و اما داستان تعطیل روزنامه‌ی «داد» چنین بود که در اواخر سال ۱۳۳۹ اخطارهای مکرر از سازمان امنیت به من می‌شد که «چرا اخبار رسوایی انتخابات زمستانی دوره‌ی بیستم مجلس را می‌نویسید؟»، «چرا از رویه‌ی دولت انتقاد می‌کنید؟» من جواب می‌دادم: «دستگاه شما حق دخالت در مطبوعات را ندارد، هرکس از من شکایت مطبوعاتی دارد مرجع رسیدگی به آن دادسرای شهرستان تهران است.» آن‌ها پس از چند ماه صبر و حوصله که مجاز در توقیف روزنامه‌ام شدند جلوی انتشار «داد» را گرفتند تا این‌که با پرسش‌های متعدد آقای اللهیار صالح و مرحوم ارسلان خلعتبری در مجلس شورا و فشار سناتورهایی از قبیل آقای وارسته، نخست‌وزیر وقت [منوچهر اقبال] ناچار گردید با مساعد نمودن زمینه‌ي رفع توقیف مرا خواسته، اندرزهایی دهد و رفع توقیف کند.

آن روزی که او با من در این باره سخن می‌گفت صریحا اظهار داشت: «من روزنامه‌ی شما را توقیف نکردم، بلکه عدم رضایت از شما باعث این کار شد. گله از شما شده است که چرا اخبار جبهه‌ی ملی را در امتحانات تهران چاپ کرده‌اید؟ چرا در مسجد آیت‌الله کاشانی رفته‌اید؟ چرا با دکتر بقایی و مکی در محل نظارت در انتخابات مذاکره داشتید؟» من گفتم:

«اتفاقا گله‌ی متقابل دارم زیرا همه می‌دانند اساس تشکیل جبهه‌ی ملی با فعالیت چند روزنامه‌نویس یعنی آقایان عباس خلیلی مدیر اقدام، احمد ملکی مدیر ستاره، حسین فاطمی مدیر باختر امروز و من به وجود آمد که در اوایل سال ۱۳۲۸ نزد دکتر مصدق رفتند او را که از شکست در انتخابات دوره‌ي مجلس پانزدهم در تهران افسرده و گوشه‌گیر شده بود وارد میدان مبارزه نموده به او گفتیم این چهار روزنامه‌ی روزانه در اختیار شماست برای آزادی مطبوعات و تامین امکانات آزاد مجلس شانزدهم که همه‌گونه هم‌کاری با شما داریم. او نیز از پیشنهاد ما استقبال نمود تا تشکیل جلساتی و افزودن افرادی مانند آقایان حائری‌زاده، ملکی، دکتر بقایی، عبدالقدیر آزاد. سپس آقایان امیرعلائی، نریمان، ارسلان خلعتبری، دکتر شایگان و بعدا آقایان دکتر سنجابی، زیرک‌زاده و آیت‌الله غروی مذاکراتی داشتیم و اعلامیه‌هایی می‌دادیم که جلب افکار عمومی به سوی این جلسات گردید تا در آخرین جلسه تصمیم به تحصن در کاخ اعلیحضرت که گرفتیم. چند نفر دیگر از قبیل آقایان حسن صدر و جلالی نائینی و یکی دو نفر دیگر که نام‌شان در خاطرم نیست ۲۰ نفر شدیم و نام جبهه‌ی ملی بر این اجتماع گذاردیم. هدف ما مبارزه برای آزادی مطبوعات و تامین انتخابات آزاد بود و در این راه کوشش زیاد نمودیم و اثر آن را هم در موفقیت در انتخابات درجه ‌اول اولین دوره‌ی سنا در تهران و انتخابات دفعه‌ی دوم دوره‌ی شانزدهم مجلس شورا در تهران دیدیم؛ بنابراین عضو موثر جبهه‌ی ملی بودم و از هدف آزادی مطبوعات و تامین انتخابات آزاد و اجرای قانون اساسی هرگز دور نخواهم بود منتها چون رهبر ما سیاستی بر خلاف هدف جبهه‌ی ملی به کار برد در درجه‌ی اول عبدالقدیر آزاد و من و عباس خلیلی و بعدها حائری‌زاده و ملکی و بقایی در راه حفظ آزادی مطبوعات راه خود را از او جدا نمودیم اینک که باز هم‌ صحبت اختناق مطبوعات و مبارزه با آزادی به میان آمده است باز هم من همان راه خود را ادامه می‌دهم و با رفقای خود هم‌کاری دارم و تعجب می‌کنم که چرا سازمان امنیت در کار مطبوعات دخالت می‌کند؟ من خیال می‌کنم ادامه‌ی این رویه برای مملکت عاقبت وخیمی در پیش خواهد داشت بنابراین وظیفه‌ی شماست که نخست‌وزیر مملکت هستید توجه به این عرایضم کنید تا رویه‌ی فعلی تغییر یابد.»

نخست‌وزیر وقتی حرف‌های مرا شنید به من توصیه کرد: «من الان چون دستور رفع توقیف روزنامه‌ی داد را می‌دهم، انتظار دارم رعایت سیاست را نموده نگذارید سازمان امنیت از شما ناراضی باشد.» من گفتم: «محال است تا روزنامه‌ دارم از کسی دستوری در کار روزنامه‌نویسی‌ام بگیرم.» سپس از نزدش خارج شدم و به انتشار روزنامه‌ام پرداختم و جریانات پشت پرده‌ی توقیف روزنامه و رفع آن را طبق معمول نگارش خودم در ستون «پشت پرده‌ي سیاست» و یادداشت روز انتشار دادم که بر خشم دستگاه افزوده شده چند روز بعد بود که با خشونت اداره‌ی روزنامه‌ چاپخانه‌ی «داد» تعطیل، و تحت نظر قوای انتظامی قرار گرفت حتی کارکنان را تهدید به بازداشت در صورت انتشار مطالب روزنامه ولو به اسامی دیگر نمودند.

پایان

منبع: سپید وسیاه، شماره‌ی ۱۰۸۹، چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۵۷.

نظرات بینندگان