arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۱۲۳۹۵۶
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۹ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۲

قتل داماد شيشه‌يي انتهاي سناريوي نصيحت كردن بود

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
تنها مظنون كارآگاهان در پرونده قتل مرد معتادي كه جسدش در بياباني حوالي بلوار قدس شهر ري پيدا شد بعد از گذشت يك سال از وقوع جنايت به ارتكاب قتل اعتراف كرد.

يوسف 40 ساله در حالي به قتل شوهر خواهرش ميكاييل اعتراف كرد كه پيش از اين ماموران پليس آثاري از ارتكاب جنايت توسط او در خودرو‌اش پيدا كرده بودند با اين حال يوسف در هر بار بازجويي مدعي بيگناهي خود مي‌شد.

يوسف در آخرين بازجويي پس از آنكه اقرار كرد شوهر خواهر معتاد خود را با چاقو به قتل رسانده انگيزه خود را از اين جنايت بي‌اثر بودن نصيحت‌هايشان درباره ميكاييل عنوان كرد و گفت: هر چه نصيحتش كردم بي‌فايده بود. دست آخر هم به من و خواهرم ناسزا گفت، من هم عصباني شدم و او را كشتم. ماجراي قتل اين مرد شيشه‌يي به اواخر شهريور ماه سال گذشته باز مي‌گردد. زماني كه ماموران كلانتري 137 دولت‌آباد شهرري حين گشت زني جسد مردي ميانسال را پيدا كردند كه در بياباني حوالي بلوار قدس رها شده بود و آثار بريدگي روي گردنش پيدا بود. جنازه رها شده مرد ميانسال در بيابان، ماموران كلانتري را بر آن داشت تا موضوع را به بازپرس كشيك قتل گزارش دهند. ساعت پنج بعدازظهر بود كه تلفن كشيك قتل به صدا درآمد. ماموري از كلانتري 167 دولت آباد موضوع كشف جسد را به بازپرس دانشور، رييس شعبه هفتم دادسراي عمومي و انقلاب ري گزارش داد. با اعلام اين گزارش تيمي متشكل از عوامل پزشكي قانوني، اكيپ حفظ صحنه جرم و عوامل تشخيص هويت به همراه بازپرس دانشور وارد عمل شدند. بررسي‌هاي اوليه از جنازه مرد ميانسال حاكي از آن بود كه مقتول با اصابت جسمي نوك تيز مثل چاقو به دو طرف گردنش به قتل رسيده اما هيچ شيء مشكوكي در صحنه جرم پيدا نشد. پزشك قانوني نيز در معاينات اوليه اعلام كرد كه ضربات چاقو به سمت راست و چپ گردن مقتول وارد شده و وي معتاد به مواد مخدر از نوع شيشه است. در ادامه جسد به دستور بازپرس براي انجام معاينات دقيق‌تر به پزشكي قانوني منتقل و تيمي از كارآگاهان پليس مامور رسيدگي به اين پرونده شدند. با توجه اظهارات پزشكي قانوني كارآگاهان پليس اداره دهم تحقيقات شان را درباره مظنونان اصلي اين پرونده يعني خانواده مقتول آغاز كردند اما آثار باقيمانده از لكه‌هاي خون در ماشين برادر زن مقتول، حل اين معماي جنايي را وارد مرحله تازه‌يي كرد.


اظهارات همسر و فرزند مقتول ظن ماموران را متوجه چه كسي كرد؟

كارآگاهان پليس پس از به دست آوردن مدارك شناسايي جسد، تحقيقات درباره هويت او و شناسايي خانواده‌اش را آغاز كردند. آنها در تحقيقات متوجه شدند جسد متعلق به فردي به نام «ميكاييل» 45 ساله است كه چندي پيش همسر وي به علت پرداخت نكردن نفقه و اعتياد به شيشه، از او شكايت كرده است و ميكاييل به مدت چهار ماه در زندان بوده و چند روز قبل از مرگش از زندان آزاد شده است.

باتوجه به اطلاعات به دست آمده، ماموران همسر مقتول و فرزندان مقتول را دستگير كردند. «پروين» همسر مقتول در بازجويي‌هاي كارآگاهان گفت: ميكاييل به شيشه اعتياد داشت. او بيكار بود و اين مساله من و فرزندانم را عذاب مي‌داد. به همين دليل از او به دليل نپرداختن نفقه و اعتياد به شيشه شكايت كردم و ميكاييل به مدت چهار ماه به زندان افتاد. اما چند روز قبل از مرگش از زندان آزاد شد. وي در ادامه گفت: ساعت 7 شب بود كه به خانه آمد. بعد از وارد شدن به خانه و سلام و احوالپرسي با فرزندانم به گوشه حياط رفت و سيگار كشيد. من دل خوشي از او نداشتم و بي‌اعتنا به دستشويي رفتم. اما او بدون هيچ دليلي از پشت سر در حالي كه آجري به دست داشت به سمت من آمد و ضربه‌يي محكم به سرم زد و من داخل دستشويي افتادم، بعد سر خود را به آينه زد كه در همين لحظه صاحبخانه و پسرش آمدند و آجر را از دست او گرفتند.

همچنين پروين اظهار داشت: در حالي كه خون زيادي از سرم مي‌رفت صاحبخانه‌مان با كلانتري و اورژانس تماس گرفت و من را به بيمارستان هفت تير منتقل كردند. در همين حال فرزندانم با ديدن اين صحنه، با برادرم «يوسف» تماس گرفتند و او هم بعد از چند ساعت به بيمارستان آمد و صبح روز بعد هم رفت. پسر مقتول نيز در بازجويي‌ها به ماموران پليس ضمن تكرار اظهارات مادرش گفت: فرداي شب حادثه دايي‌‌ام با من تماس گرفت و گفت به خانه بروم و آنجا را تميز كنم تا اگر مادرم آمد خانه تميز باشد. من هم مواد شوينده گرفتم و به خانه رفتم و آنجا را تميز كردم. اما آن روز پدرم در خانه نبود.



چاقو را به دو طرف گردنش زدم

براساس گفته‌هاي همسر و فرزند مقتول ماموران درصدد بازجويي‌ از «يوسف» برادر زن مقتول برآمدند. پس از دستگيري يوسف و انتقال او به آگاهي، وي در بازجويي‌هايش به كارآگاهان گفت: ساعت 12 شب روز سي‌ام شهريور سال گذشته بود كه خواهرزاده‌ام با من تماس گرفت و گفت كه پدرش ميكاييل از زندان آزاد شده و به خانه آمده است. اما با مادرش درگير شده و با آجر ضربه‌يي به سر او زده و سرش را شكسته و بعد سر خود را هم به آينه زده است. من هم با شنيدن اين خبر به همراه داماد خانواده مان به بيمارستاني كه خواهرم را در آنجا بستري كرده بودند رفتم و تا صبح آنجا بودم و بعد از آن هم به سركارم كه در كرج بود برگشتم.

كارآگاهان پليس پس از شنيدن اظهارات ضد و نقيض يوسف به عنوان يكي از مظنونان اين پرونده به بازرسي خودروي او پرداختند كه متوجه آثار لكه‌هاي خون روي صندلي ماشين او شدند. بررسي نمونه لكه خون كشف شده حكايت از اين داشت كه متعلق به ميكاييل است. دوباره بازجويي‌هايشان را از يوسف آغاز كردند. يوسف در ادامه بازجويي‌ها وقتي كه با مدارك و قرائني كه گواه بر قتل ميكاييل بود روبه‌رو شد، ناچار لب به اعتراف گشود. او در اعترافات خود به كارآگاهان گفت: ساعت 8 شب بود كه براي جويا شدن حال خواهرم به بيمارستان هفت تير رفتم. وقتي فهميدم ميكاييل در خانه تنهاست تصميم گرفتم به خانه خواهرم بروم و كمي ميكاييل را نصيحت كنم. وي در ادامه گفت: وقتي به خانه خواهرم رسيدم، ميكاييل در را به رويم باز كرد. او در خانه در حال كشيدن شيشه بود. در كنارش نشستم و با او صحبت كردم اما حرف‌هايم هيچ اثري نداشت. او به اصرار از من خواست كه كمي با او شيشه بكشم. من كه اعصابم از دستش خرد شده بود به ناچار چند پوك زدم، اما تا آن موقع مواد مصرف نكرده بودم.

متهم در ادامه بيان داشت: در حال بحث كردن با ميكاييل بودم كه يك‌باره او به من و خواهرم فحش و ناسزا گفت. در همين حال يك چاقوي ميوه خوري كه كنار دستش بود برداشت و به سمت من حمله ور شد. من هم چاقو را از دستش گرفتم و بعد از پشت سر، يكي از دستانش را گرفتم. در همين حال يك ضربه چاقو به سمت راست و ضربه ديگر به سمت چپ گردنش زدم. بعد ميكاييل بر زمين افتاد. خون زيادي از گردنش مي‌رفت به طوري كه روي فرش هم ريخته شده بود اما او هنوز زنده بود و نفس مي‌كشيد.

يوسف با اشاره به اينكه فقط قصد نصيحت كردن مقتول را داشته نه كشتن او را، عنوان داشت: خيلي ترسيده بودم براي اينكه اثري از خون ميكاييل در خانه بر جاي نماند با تكه پارچه‌يي كه در خودرو‌ام بود خون‌ها را پاك كردم و تصميم گرفتم او را به بيمارستاني كه در نزديكي خانه‌شان بود ببرم. بلندش كردم و روي صندلي جلوي خودرو‌ام نشاندم و سرش را به ستون ماشين تكيه دادم و راهي بيمارستان شدم. اما هنوز چند دقيقه‌يي نگذشته بود كه متوجه شدم ميكاييل نفس نمي‌كشد و مرده است. بعد از اينكه اطمينان پيدا كردم او مرده، جسدش را به بياباني در انتهاي بلوار قدس منتقل كردم و چاقو و پارچه خون‌آلود را به جوي آب انداخته و به سرعت متواري شدم.

در حال حاضر قرار بازداشت موقت از سوي بازپرس دانشور، رييس شعبه هفتم دادسراي شهرستان ري صادر شده و متهم براي انجام تحقيقات تكميلي در اختيار اداره دهم ويژه قتل پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفته است.
نظرات بینندگان