arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۰۹۷۵
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۱۶ - ۱۱ اسفند ۱۳۸۹

«سلسلة الذهب» گنجينه انديشه ورزي شيعه است

بررسي زندگي سياسي امام هشتم(ع) و راهبردهاي کارساز و آينده ساز آن حضرت در مقابل دسيسه هاي شوم حاکم جور عباسي، از آن جهت که سيره و منش و رفتار ائمه معصومين(ع) در همه زمانها جريان دارد...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 بررسي زندگي سياسي امام هشتم(ع) و راهبردهاي کارساز و آينده ساز آن حضرت در مقابل دسيسه هاي شوم حاکم جور عباسي، از آن جهت که سيره و منش و رفتار ائمه معصومين(ع) در همه زمانها جريان دارد، مي تواند راهنما و راهگشاي بسياري از اما و اگرهايي باشد که بشر امروز در مقابله با سياستهاي مزورانه حکام جابر با آنها مواجه است. بي گمان، آنچه امروز جهان اسلام با آن مواجه شده است و موج اعتراض مسلمانان در قبال ستمهاي ظالمان، متأثر از اين نگرش ستم ستيزي است که در آموزه هاي بزرگان شريعت مقدس اسلام به چشم مي خورد. در اين نوشتار، برآنيم تا با نگاهي به حيات سياسي امام هشتم(ع) برنامه اي مدون براي خود در مواجهه با مشکلات عصر جديد ترسيم کنيم.

جامعه اي با گردابهاي فکري

واکاوي حيات سياسي امام رضا(ع) و بررسي شاخصهاي سياسي حاکم در عصر آن امام همام، نقشه راهي براي شناخت حقايقي است که ما را در تفکر، انديشيدن و بازآموزي شيوه و سيره رفتاري ائمه اطهار(ع) و بهره مندي از آن، رهنمون مي شود.
حجة الاسلام و المسلمين دکتر محسن مهاجر نيا، مسؤول دبيرخانه انجمنهاي علمي حوزه، در رابطه با شرايط سياسي و فرهنگي دوره امام رضا (ع) و زمينه هاي اجتماعي و جغرافياي فکري جامعه اي که انديشه و فلسفه سياسي امام رضا (ع) در آن جاري شده، معتقد است: «هم زماني دوره امامت امام رضا(ع) با دو خليفه عباسي قابل توجه است، چرا که آن دوره اي است که از نظر سياسي و فرهنگي، از اهميت و حساسيت خاصي برخوردار بود. دوره امامت امام که با حکومت مأمون همزمان بود، بنا به دلايلي بيشتر مورد توجه است، زيرا مأمون در طول خلافت خود، با مشکلات عديده اي مواجه بود. او بايد بيعت مردم را جلب مي کرد. در سرزمين پهناور اسلامي، مأمون نتوانست بيعت مردم بغداد و کوفه را به دست آورد، هم چنان که از جلب نظر اهل مدينه، مکه و بصره نيز محروم ماند، زيرا شيعيان و علويان با خاندان عباسي مخالف بودند و عباسيان و طرفداران امين هم ازقتل او ناراحت بودند.» وي مي افزايد: « ناآراميها و تجزيه طلبي هاي موجود، در گوشه و کنار مملکت اسلامي، مسأله ديگري بود که مامون با آن درگير بود.»
وي در ادامه مي گويد: «مشکل بزرگي که مأمون را همواره نگران مي داشت، شخصيت برجسته و ممتاز و مورد توجه مردم، يعني علي بن موسي الرضا(ع) بود که در مدينه در مرکز جامعه اسلامي حضور داشت و مأمون، به نقش سياسي و اجتماعي و ديني امام، بيش از هر انقلاب يا نهضتي که در جريان بود، اهميت مي داد و آن را براي حاکميت خود تهديد به شمار مي آورد. به هر حال، مأمون بايد چاره اي مي انديشيد، تا اين مشکلات را حل کند.» وي تصريح مي کند: «از نظر فرهنگي، سياست درهاي باز مأمون، دانشمندان و صاحب نظران را از نقاط مختلف جهان راهي مرکز خلافت اسلامي کرد و موجب بروز شبهه ها و ابهامهاي زيادي در اعتقادات مسلمانان گشت. بحثهاي کلامي از سوي جريانهاي گوناگون فکري به سرعت رو به رشد و توسعه نهاد و در هر زمينه نظري پديد آمد.»

امام رضا(ع) محور وحدت شيعيان

اين استاد حوزه و دانشگاه، در ادامه با اشاره به زمينه هاي تاريخي دوران امامت امام رضا(ع) مي گويد: «حضرت در ده سال دوران حکومت هارون چند کار اساسي انجام دادند. عمده ترين وظيفه امام، انجام رسالت و وظيفه امامت و ارتباط با ياران و شيعيان بود که پس از شهادت پدرشان توسط هارون، براي شيعيان و طرفداران اهل بيت (ع) مشکلات زيادي به وجود آمده بود.»
مهاجر نيا ادامه مي دهد: « چگونگي ارتباط و تعامل با دستگاه خلافت عباسي، که شرايط دشواري را فراروي امام قرارداده بود، همچنين مواجهه فکري با عقايد و کج انديشي ها وانحرافات در جامعه اسلامي، ديگر مسأله مهمي بود که امام بايد به آن توجه ويژه مي کرد.» دکتر محسن مهاجر نيا، درارتباط با چگونگي ارتباط امام با شيعيان و اقدامهاي فرهنگي آن حضرت، مي گويد: «فعاليتهاي فرهنگي امام رضا(ع) در اين عرصه بسيارگسترده است. شيعيان يک دست نبودند، اوج انحراف و تفرقه در بين شيعيان در همين دوران است.
جريانهايي مانند غلات، مفوضه، واقفيه، اسماعيليه، زيديه و مدعيان امامت وجود داشتند. حضرت در برخورد با هريک از اين گروه ها، ضمن تبيين امامت خود سعي مي کرد آنان را به حق رهنمون سازد. حضرت در مدينه بود و با مسافرتهايي که به کوفه و بصره و شهرهاي عراق داشت، با شيعيان اين مناطق از نزديک تماس داشت و حقايق را مستقيم به گوش آنان مي رساند.» رئيس انجمنهاي علمي حوزه، ماجراي هجرت حضرت را به خراسان بي ارتباط با فعاليتهاي امام در مدينه ندانسته و عنوان مي کند:« مهمترين مشکل مأمون پس از سرکوبي امين و قيامهاي مختلف و پس از تحکيم قدرت، امام رضا(ع) و شيعيان او بود. او تصميم گرفت حضرت را از «مدينه به مرو» فراخواند و او را به وليعهدي خويش برگزيند. اين اقدام مأمون هرچند به ظاهر، غير منتظره و ناباورانه بود و از سوي بعضي گروه ها واکنشهايي به دنبال داشت؛ به نظر خود او، مناسب ترين و سنجيده ترين طرحي بود که در آن شرايط مي توانست حکومت او را از خطر سقوط حفظ، منافعش را تأمين و آينده اش را تضمين کند. مأمون نامه اي به امام رضا(ع) نوشت وحضرت را به مرو فراخواند.» وي مي افزايد:« مأمون اعتقادي به حضرت نداشت، اما چون حکومت خود را فاقد مشروعيت مي دانست، با واگذاري سمت ولايتعهدي به حضرت، براي قدرت خود منشأ ديني مي تراشيد.»

بهترين آيين انديشه ورزي شيعه

وي در ادامه به اصول اساسي فلسفه سياسي امام رضا(ع) با توجه به پذيرش ولايت عهدي توسط آن حضرت اشاره کرده و مي گويد:« اگر بخواهيم اصول کلي فلسفه سياسي امام رضا را به اختصار بيان کنيم، بايد بگويم که فلسفه سياسي حضرت، همان فلسفه سياسي اسلام ناب است. فلسفه سياسي حضرت بر پايه بنيادهاي معرفتي و اعتقادي ايشان استوار است. ايشان همان طور که به هستي و نظام آفرينش و جايگاه انسان و اصل غايي فرجام عالم اعتقاد دارد ؛ درباره جامعه، قدرت، دولت و سياست و مناسبات سياسي راه حل ارائه داده است .حديث سلسلة الذهب که در آن توحيد را به قبول رهبري و اطاعت از امامت خودشان متوقف مي کنند، بهترين آيين انديشه ورزي در شيعه است»
دکتر مهاجرنيا ادامه مي دهد:«درس ديگري که در فلسفه سياسي امام رضا(ع) مي آموزيم، آيين اجتماع است. در فلسفه سياسي امام رضا(ع) جامعه اسلامي داراي آداب و آيين خاصي است. شالوده اصلي جامعه رضوي، بر خميرمايه مفهوم کليدي چون نظم استوار است که اولين شالوده هر جامعه مسأله نظم در آن جامعه است. حضرت بر لزوم نظم به ضرورت جامعه استدلال مي کنند و قانون الهي که پايه جامعه رضوي را تشکيل مي دهد و نيز امنيت در جامعه به مثابه استنشاق هوا در بقاي زندگي است و همچنين عدالت که به مثابه خمير مايه همه تعاملات ومناسبات جمعي است و هيچ جامعه اي بر اساس ظلم و تعدي و تجاوز و بي عدالتي به سامان نمي رسد.»

شهروندان مدينه فاضله امام رضا(ع)

دکتر مهاجرنيا تأکيد مي کند: «حضرت بر مبناي ضرورت نظم و پرهيز از هرج ومرج و فساد وضرورت سنت الهي و قوانين شريعت، وجود دولت و زمامدار را لازم مي دانند و بر مسؤوليت ولي امر و رهبر، در مبارزه با فساد و تباهي تأکيد دارند. بر مبناي رهنمودهاي سياسي حضرت (ع)، مفاهيم عام و مشخصه هاي مهم امامت و رهبري همچون «زمام الدين» و «نظام المسلمين» و «امين ا... في ارضه» و «خليفة ا... في بلاده»، مصداق عيني و عملي پيدا مي کند.»
مهاجرنيا به اصل ديگري در مکتب رضوي اشاره کرده و مي گويد: « سومين اصل، آيين شهروندي است. در روايات امام رضا (ع) حقوق انسانها در جامعه نظير حق حرمت و کرامت انسان، حق آزادي، حق برخورداري از امنيت و عدالت، حق مشارکت و دخالت در سرنوشت سياسي خود، از طريق حضور در امور جامعه و اصلاح کژي ها و تعاون در خيرات و برخورداري از نظم و هدايت براي دستيابي به خوشبختي و سعادت و حيات طيبه، به خوبي پوشش داده شده است. «شهروندان مدينه فاضله امام رضا(ع)» شيعيان مخلص هستند؛ کساني که دين و دنيا و ماديت و معنويت را با هم عجين کرده اند، کساني که تنها مطيع اوامر الهي هستند و کساني که اوامر الهي ائمه را اطاعت مي کنند و داراي تولي و تبري هستند. آنها شهروندان راستين جامعه اسلامي به شمار مي روند.»
وي در خاتمه، به اصل آيين سعادت اشاره کرده و مي گويد: «فلسفه سياسي امام رضا (ع) به همه زواياي زندگي سياسي انسانها توجه دارد. در روايتي، حضرت مي فرمايند از ما نيست کسي که دينش را به خاطر دنيايش و يا دنيايش را به خاطر دينش از دست بدهد. در روايت سلسلة الذهب، عاقبت به خيري و ايمن ماندن از عذاب الهي را به ايمان و توحيد و پذيرش امامت متوقف مي داند. بنابراين، کساني به فلاح و سعادت مي رسند که بر طريق هدايت و نظام دينداري حرکت کنند.»
نظرات بینندگان