arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۴۶۰۷۶
تاریخ انتشار: ۴۱ : ۰۹ - ۱۴ دی ۱۳۹۴

مخالفت با هاشمي برگ برنده‌ براي شنيده شدن است

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
 
آرمان: بي‌شك يكي از كساني كه قبل از انقلاب و در زمان انقلاب تاثيرات بسيار زيادي بر روند‌هاي گوناگون و ساختارهاي جمهوري اسلامي گذاشته است، آيت‌ا... هاشمي‌رفسنجاني است. امروز بسياري بر اين عقيده هستند كه گفتمان وي يك گفتمان تاريخي است؛ به اين معنا كه از قبل از انقلاب در پيچ و خم‌هاي گوناگون انقلاب حضور داشته و در بعد از انقلاب نقش حساسي داشته است. وي قرائت جمهوري اسلامي را ناب‌ترين قرائت از انقلاب اسلامي مي‌داند و مي‌كوشد در اين زمينه همواره نظراتي را ابراز كند. به بهانه گفتمان انقلابي هاشمي «آرمان» با دكترمهدي مطهرنيا، استاد علوم سياسي به گفت‌وگو پرداخته كه در ادامه مي‌خوانيد: 
 
گفتمان آيت‌ا... هاشمي از ابتداي انقلاب تا امروز در فضا‌هاي مختلف سياسي چه تغييراتي كرده است؟

گفتمان اساسا كرانه‌ساز است و در پي ايجاد فضاي مناسب براي تعريف و بازتعريف مفاهيم است و تلاش دارد كه مفاهيم را بر كرانه‌هاي ساخته و برساخته خود بازتعريف كند. هاشمي داراي گفتماني است كه گرچه اصالت‌هاي خود را حفظ مي‌كند اما كرانه متناسب با خود را در زمان‌هايي كه در آن قرار گرفته تغيير مي‌دهد و لذا آنچه براي او در فضاي سياسي مطرح است بيش از آنكه متوجه ادراك تغيير بافت‌هاي موقعيتي در اين دهه باشد متوجه تغييرات گفتماني او بدون در نظر داشتن فضاي موقعيتي است كه درآن قرار گرفته است. در يك تحليل همه‌جانبه نخست به كنشگر و سپس گفتمان او در فضاي گفتماني توجه مي‌كنيم و هر سه شاخص را در بافت متن رفتاري او مورد دقت و تعميق قرار دهيم. بافت متن رفتارها و كنش‌هاي سياسي و اجتماعي هاشمي بافت متن انقلابي است كه تلاش دارد در دهه‌ای دیگر براساس پيشرفت‌هايي كه حاصل آمده است به بازتعريف آن اقدام بنمايد و گقتمان خويش را با متن سيالي كه در حوزه مسائل سياسي و اجتماعي وجود دارد محتوا ببخشد. او در اين زمينه به نوعي آينده‌پژوه است؛ به اين معنا كه هر دهه پيش از به وجود آمدن يك بافت موقعيتي جديد در دهه بعد زمينه‌ساز ايجاد يك تفكر گفتماني در چارچوب ساخت آينده آن دهه قدم برمي‌دارد و لذا شخصيت تاثيرگذاري در مسير تغيير و تحولاتي كه در اين دهه‌ها شاهد بوده‌ايم است. در حوزه جنگ اوست كه زودتر از بزنگاه‌هاي تاريخي عيني حركت كرده است. به اين معنا كه آينده محتمل مطلوب را ترسيم مي‌كند و پس از آن با نگاه به مقتضيات كنوني استراتژي‌اي را طراحي مي‌كند كه آينده مطلوب در دسترس ‌آيد. بعد از جنگ نيز شاهد اين رويداد هستيم كه در يكي از مهم‌ترين بزنگاه‌هاي تاريخي پس از رحلت حضرت امام (ره) او باز موثر عمل مي‌كند. در جريان دوم خرداد و نماز جمعه پيش از دوم خرداد بود كه بار ديگر به يك آينده‌نگري پيچيده پرداخت و براساس آن رويكرد معناداري را در شكل‌دهي به آينده محتوايي اصلاحات شكل داد و گرچه تحت خطاب بسياري از جناح‌هاي تندرو اصلاح‌گرا قرار گرفت اما در نهايت او بود كه توانست نشان دهد كه آينده را پيش از ديگران ادارك كرده است و به سمت آن حركت مي‌كند و سپس ما شاهد نگرش‌هاي او در ارتباط با روي كار آمدن دولت‌هاي دهم و يازدهم بوديم؛ دولتي كه بسياري از كنش‌هايش جنبه عملي و رفتارهايش جنبه عيني يافت و وي آن را به نقد كشيده بود و در آخرين بزنگاه تاريخي نيز در شكل‌گيري دولت يازدهم رد پاي انديشه او را شاهد هستيم. وي همواره كوشيده زمينه‌ساز ايجاد فضاي مناسب براي ماندگاري انقلاب اسلامي و اصول و ارزش‌هاي راستين و اصيل آن باشد و اينجاست كه بسياري از جناح‌هاي سياسي هاشمي را سازنده آينده مي‌دانند. گفتمان هاشمي يك گفتمان قطعي و در عين حال حركت دائمي است و تحرك دائمي دروني خود را همواره داشته است. اين تحرك دائمي با هوشمندي تلاش كرده است با دريافت ظرفيت تاريخي انقلاب در جهت شكل‌گيري به يك دموكراسي ديني وارد عمل شود. اگر هاشمي را در يك بردار زماني معنادار مورد تحليل قرار بدهيم و او را در برهه‌اي از زمان تاريخي انقلاب محدود كنيم. اين امكان وجود دارد كه هاشمي امروز را با هاشمي ديروز بسيار متفاوت بيابيد ولي اگر به يك نوع مطالعه مستمر در رفتارهاي او و كنش‌هاي تاريخي او توجه داشته باشيم درمي‌يابيم او به گونه‌اي معتقد به گفتمان آزادانديشي عدالتگري متكي بر گزاره‌هاي پراگماتيستي است. او از يك طرف يك انقلابي آزاده است و از طرف ديگر خواهان استقرار عدالت اجتماعي در پيكره نظام برخاسته جمهوري اسلامي است و اين عدالت اجتماعي را نمي‌خواهد به مثابه يك فرد انقلابي بدون نگرش واقع‌گرايانه و عملگرا در ساختار سياسي دنبال كند. او در عين حال كه انقلابي است مي‌خواهد ارزش‌هاي برخاسته از انقلاب در پيكره نظام جمهوري اسلامي ايران نهادينه شود. او بر آن است كه زمينه‌هاي ايجاد نهادينه‌سازي نهادهاي انقلاب را در پيكره نظام جمهوري اسلامي به‌گونه‌اي برآورده سازد كه آرام آرام اصول و ارزش‌هاي انقلابي به واسطه وجود اين نهادها ونهادينه شدن اين ارزش‌ها در اين نهادها گسترش و تعميم يابد. به بيان ديگر او در دهه نخست انقلاب كه جو حاكم بر جامعه يك جو عاطفي احساسي است ادبيات انقلابي برمي‌گزيند و براي استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران جهت‌گيري‌هاي عدالت‌طلبانه از خود بروز داده است و در عين حال براي آنكه بتواند منابع اين قدرت را فراهم كند، نوعي رفتار مناسب و متناسب با زمان را از خود نشان مي‌دهد. بايد بگويم كه گفتمان هاشمي يك گفتمان آزادانديشانه عدالت‌خواهانه مبتني بر رفتارها و كنش‌هاي پراگماتيستی بوده است كه از يك طرف از او يك چهره انقلابي نشان مي‌دهد و از طرف ديگر يك چهره تكنوكرات سياسي به خود مي‌گيرد.

تندروها از هر جناحي كه روي كار مي‌آيند در مقابل قرائت وي ايستادگي مي‌كنند. چرا تندروها در مقابل هاشمي موضع‌گيري مي‌كنند؟

مخالفت با وي برگ برنده‌اي براي شنيده شدن است. هم‌اكنون مخالفت با هاشمي موجب انعكاس و بازتاب بالا در لايه‌هاي گوناگون فعاليت‌هاي سياسي در داخل و نظام بين‌الملل مي‌شود و اين آسان‌ترين راه براي رسيدن به نوعي مشهوريت در فضاي سياسي است. بايد بين شهرت و معروف بودن در فضاي سيلاسي تفاوت قائل باشيم. آنهايي كه به شهرت زودهنگام در فضاي سياسي مي‌انديشند با حمله به هاشمي تلاش دارند خود را در برابر ديدگان مخاطباني قرار دهند كه به هيچ‌وجه آنها را در يك فضاي عادي نمي‌بينند و اين در حالي است كه موافقان هاشمي كساني هستند كه براي خود تعريف مشخصي از سياست و معروفيت سياسي در عرصه ادبيات علمي قائل هستند. من بر اين باور هستم كه هاشمي خود يك سياستمدار تعريف شده است و نه سياستمداري كه شهرت يافته باشد. لذا هاشمي در حال تبديل شدن و در واقع يك برند سياسي در تاريخ سياسي ايران پس از انقلاب است و اين برند شدن هم ناشي از فقدان تدبير مخالفان او در مخالفت با وي و نغمه‌خواني مخالف با وي در عرصه‌هاي گوناگون سياسي در زمانه‌هاي مختلف بوده است و هم محصول تلاش كساني كه سعی داشته‌اند هاشمي را در يك چارچوب نقد سياسي به مردم معرفي كنند. هاشمي يك پديده بي‌نقص نيست. هاشمي نيز در دوران‌هاي مختلف تا حدودي جذب‌كننده نقدهاي متفاوت بوده است اما جاذبه هاشمي در آن بوده كه اين نقدها را تاحدود زيادي تجزيه و تحليل كرده است و براساس نقادي كه انجام داده است و نتايج نقدي كه بر او وارد بوده است تغيير و تحولات آينده را براساس هوش و ذكاوت سياسي خود در چارچوب اين نقادي‌هاي قابل اعتنا مورد توجه قرار داده و به پيش رفته است. او در بسياري از برهه‌هاي تاريخي به گونه‌اي پيش رفته كه بيش از آنكه برخي به واقعيت‌هاي موجود بينديشند به اين انديشيده‌اند كه هاشمي چه مي‌گويد و چه مي‌كند. امروز شاهد هستيم كه برخي بيش از اينكه به چالش‌ها و بحران‌ها و به عبارتي ديگر شبكه پيچيده‌اي از اين بحران‌ها و چالش‌ها و رفع آن بينديشند بعضا به اين موضوع مي‌انديشند كه چگونه هاشمي را از دايره قدرت حذف كنند. لذا بيش از اينكه به اين بحران‌ها بينديشند به حذف هاشمي مي‌انديشند. در پرتو ايجاد فضاي ضد هاشمي برخي به ماندگاري خود در آينده توجه دارند. بايد به اين نكته توجه كرد كه اگر هاشمي نباشد اين موجوديت مخالف‌خوان در واقع منتسب‌كننده‌هاي تمام چالش‌ها و بحران‌ها به هاشمي بايد در فكر اين باشد كه چگونه اين بحران‌ها و چالش‌ها را بدون نغمه‌خواني مخالف با هاشمي حل و فصل نمايند و اين زماني مهم است كه بدانيم آنها توانايي حل وفصل اين بحران و چالش‌ها را بدون تفكر هاشمي نخواهند داشت و در آينده مجبور هستند با آن به گونه‌اي مناسب و متناسب كنار بيايند.

آينده تفكر هاشمي را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

هاشمي توانسته تناقض‌ها را کنار هم جمع كند؛ نوعي پارادوكس سياسي را در خود نهفته دارد اما در عينيت متناسب با جامعه ايراني است كه در عين حالي كه بسيار عقلگراست تلاش داشته است كه از ادبيات سياسي منطقه و نظام بين‌الملل به دور نباشد، گفتمان قدرت را ناديده نگيرد و در عين حالي كه گفتمان قدرت را ناديده نمي‌گيرد، معتقد است تنها دال ثابت قدرت است و اين دال ثابت است كه ارزش‌هاي ديگر مانند آزادي را بيان مي‌كند. آنچه هاشمي بيان مي‌كند در رفتار و عمل خود بيان مي‌كند. باور من آن است كه اين دال قدرت است كه ثابت است و ديگر امور شناور است؛ ديگر اموري مانند عدالت و آزادي همه آنها كرانه خود را در دال قدرت مي‌يابند. گرچه او بر اين باور است كه بايد نيروي نظامي و دفاعي يك مملكت قوي باشد ولي اين نيروي نظامي و دفاعي بايد در خدمت آزادي‌هاي مدني و حوزه گسترش اراده سياسي و ملي قرار بگيرد. همه اينها نشانه گزاره‌هايي است كه در عين حال كه متناقض‌نما هستند، مناسب و متناسب با بافت قدرت و اجتماع در حوزه حيات سياسي ايرانيان هستند.
نظرات بینندگان