رئیس سابق سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران با حضور در كافه خبر از ماجرای جداییاش از دولت دهم، ممیزی كتاب در ایران و ضعف مدیریت فرهنگی سخن گفت.
به گزارش خبر؛ علی اكبر اشعری
یكی از مدیران فرهنگی ایران است كه تا به حال سمتهای مختلفی را عهده دار
بود و به هر جا كه رفته كارنامه قابل قبولی را برجای گذاشتهاست. آخرین
سمت دولتی او ریاست بر سازمان اسناد و كتابخانه ملی ایران بود، سازمانی كه
پس از حضور او به نهادی مهم و خبر ساز تبدیل و از انزوایی كه سالها
گریبانگیرش بود خلاص شد. اشعری در زمان حضورش در این نهاد توانست در بعد
داخلی و بینالمللی برنامههای مختلفی را اجرا كند.
از راهاندازی دفاتر استانی این سازمان گرفته تا حضور فعال در برنامه
حافظه جهانی یونسكو. او سال گذشته از این نهاد جدا شد و به سراغ پروژهای
رفت كه سالها پیش طرح راه اندازی آن را به مقامات شهرداری داده بود؛ یعنی
زمانی كه محمود احمدی نژاد شهردار تهران بود. این پروژه كه «باغ كتاب»
نام دارد به گفته اشعری قرار است شهریور امسال افتتاح شود. باغ كتاب
نمایشگاه دانمی كتاب در تهران است و توانایی میزبانی از نمایشگاه
بینالمللی كتاب تهران را هم دارد. اشعری چندی پیش مهمان كافه خبر بود و
با او در مورد موضوعات مختلفی صحبت كردیم از ضعف و قوت مدیریت فرهنگی در
ایران گرفته تا قصه پر غصه كتابها.
رنجی كه كتاب و كتابخوانی میبرد
اشعری در ابتدای صحبتهایش درباره وضعیت كتابخوانی در كشور و فقر
مطالعه در كشور سخن گفت و یادآور شد: «قضیه كتاب و كتابخوانی در كشور ما
دغدغه خیلیهاست. مقام معظم رهبری مرتب تذكر میدهند و قالب وزرا و مدیران
فرهنگی هم از این موضوع راضی نیستند. ممكن است برای تبلیغات بینالمللی
یكسری آمارها را جمع و جور كرده و اعلام كنیم؛ مثلا كتاب خوندان و دعا
خواندن و هر متنی مانند قرآن و مفاتیح خواندن و روزنامه خواندن یا اینترنت
نگاه كردن را برآورد كرده و یك عددی اعلام كرده و به عنوان یكی از
شاخصهای توسعه به آن اشاره كنیم. این موضوع در عرصه بینالمللی یك بحث
است، ولی وقتی داخل خودمان میآییم میبینیم كه مساله كتاب و كتابخوانی از
نواحی مختلفی مشكل دارد و رنج میبرد. با آنكه در دورههای مختلف همه
وزرا و معاونین فرهنگی ارشاد به این مساله اشاره كردهاند، اما هیچكس
كار اساسی و زیرساختی انجام نداده است. ممكن است نمایشگاههای استانی
توسعه داده شده باشد، اما این موضوع مثل داروهای پزشكان است كه برای
بیماران تجویز میشود و ممكن است دردی را كاهش دهد، اما منشاء درد را از
بین نمیبرد. نمایشگاه استانی از جهتی خوب است، اما از سوی دیگر به اقتصاد
نشر آسیب جدی زده است.»
او درباره آسیبهای نمایشگاهی استانی گفت: «یكی از آسیبهای نمایشگاههای استانی این است كه به فروشگاههای كتاب در شهرستانها آسیب زده است؛ زیرا وقتی مردم میدانند كه قرار است كه نمایشگاهی برگزار شود، دیگر نمیروند از فروشگاهها خرید كنند و عملا ما با این كار كتابفروشیها را فلج میكنیم یا برگزاری نمایشگاه بینالمللی كتاب، از عید تا آخر تابستان جلوی دانشگاه تهران كه باتوق كتاب است، عملا خلوت میشود. ممكن است برای ناشر فرقی نداشته باشد، اما برای كتابفروش فرق میكند. ناشر چه در كتابفروشی چه در نمایشگاه بفروشد؛ برایش تفاوتی ندارد.»
وقتی هر كس به خود اجازه انجام كار فرهنگی را میدهد
اشعری در ادامه به بحث خرید كتاب از سوی وزارت ارشاد و نهادهای
دولتی از ناشران اشاره كرد و این موضوع را یكی دیگر از آسیبهای نشر كشور
دانست و متذكر شد: «به دلایل مختلف، خیلی از ناشران منتظر فروش دولتی
هستند؛ یعنی منتظرند تا وزارت ارشاد، نهاد كتابخانهها، سپاه و
كتابخانههای بزرگ كتابهایشان را بخرند. این 5 هزار جلد كتاب، كتابهایی
نیست كه مردم بروند دانه دانه از كتابفروشیها بخرند. به نظرم كتابی ارزش
دارد كه مردم دانه دانه بخرند. این موضوع از چند ناحیه نشات میگیرد، ما
نگاهمان به نشر نگاهی حرفهای نیست اگر كسی بخواهد رانندگی كند تا آموزشی
نبیند اجازه ندارد پشت فرمان بنشیند. اما هر كسی اجازه دارد كار فرهنگی
از جمله انتشاراتی كند؛ صرف نظر از اینكه با مقوله نشر و كتاب و فرهنگ
جامعه آشنا هست یا نه؟»
رییس سابق سازمان اسناد و كتابخانه ملی یكی از ضروریات نشر كشور را داشتن
نگاه تخصصی به این مقوله میداند و اعتقاد دارد: «كسانی باید وارد این
حوزه شوند كه استانداردهایی از دانش و تجربه را داشته باشند؛ نه لزوما
تحصیلات دانشگاهی بلكه این تجربه را از جایی كسب كرده باشند. اگر این
اتفاق بیفتد بخشی از ماجرا حل است؛ زیرا یك ناشر حرفهای با توجه به نیاز
جامعه و مخاطب كار میكند، یعنی آثاری را منتشر میكند كه در جامعه جا باز
میكند. به نظرم یك ناشر حرفهای به ذوق و سلیقه مخاطبش احترام میگذارد و
میداند كه طراحی یك كتاب، قطع، فونت حروف، نوع صحافی و طرح جلدی كه برای
كتاب انتخاب میكند چگونه باید باشد كه مخاطب را جذب كند. بنابراین یكی
از مسایل مهم این است كه در وهله اول ما نیاز به ناشران حرفهای داریم،
كما اینكه الان اقتصاد نشر قدری فلج است اما تعدادی از ناشران فروششان
را دارند و در همین نمایشگاه كتاب هم غرفهشان شلوغ بود. این ناشران
میدانند كه چكار دارد میكنند.»
آقا اجازه هست كتابمان را چاپ كنیم!
او یكی از نكات مهم در رونق اقتصاد نشر را رابطه دولت و ناشران
ذكر كرد و درباره واگذار كردن اختیارات به ناشران توضیح داد: «الان آن
زمان گذشته است كه ناشران مثل دانشآموزان دبستانی دایم بیایند جلوی ارشاد
و بگویند آقا اجازه هست كه این كتاب را چاپ كنیم یا نه؟ دولت باید روشی
را به كار بگیرد كه جامعه انتشاراتی ما رشد كند. چطور ما در مورد مطبوعات
تا حدی این كار را كردیم و پاسخ مثبت گرفتیم، در مورد نشر هم همینكار را
بكنیم. همه میدانیم كه هر كتابی كه بخواهد در كشور منتشر شود، باید برود
از ارشاد مجوز بگیرد. چه بسا ممكن است دانش كسی كه كتاب را بررسی میكند
از نویسنده كمتر باشد. یادم هستم به یكی از كتابهای دكتر شهیدی ایراد
محتوایی گرفته بودند. چه كسی میتواند به كتاب دكتر شهیدی ایراد بگیرد؟»
دولت پدر است نه رقیب
اشعری كه درباره ممیزی كتاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی
پیشنهادی را داده بود و بخشی از آن هم تصویب شده معتقد است: «گروهی در
خارج از وزارت ارشاد باید سیاستگذاری ممیزی كتاب را انجام دهند و بیخودی
دولت درگیر چالش با ناشران نشود. همانطور كه در كشور كارشناس رسمی
دادگستری و یا تاسیسات ساختمانی داریم كه از طرف دولت نظارت میكنند،
میتوانیم كارشناس كتاب را هم تعریف كنیم و ناشران كتابها را برای بررسی
به آنها بدهند. ای بسا ناشری این صلاحیت را داشته باشد كه كتاب را خودش
از طرف دولت بررسی و چاپ كند. باید این كار را كرد و به ناشران اجازه رشد
داد. به جای این كه كتاب را به كارمندان دولت واگذار كنیم، نخبگانی را كه
در حوزههای مختلف صاحب نظر هستند معرفی كنیم و اگر آنها كتابی را تایید
كردند، برای دولت قابل قبول باشد و اگر هم خطایی صورت گرفت، دولت با ناشر
طرف نباشد، با همان كارشناس طرف باشد. دولت باید نقش پدر را در جامعه
ایفا كند نه نقش رقیب. البته اگر به شرایطی برسیم كه ناشران ما به بلوغی
رسیده و از طرف دولت نظارت كنند، ایدهالترین شكل است.»
او اعتقاد دارد اینكه به ناشر میگوییم كه ما به شما اعتماد نداریم آسیبهایی را در پی دارد. ابراز بیاعتمادی در كار فرهنگی خودش سم مهلكی است كه نباید اتفاق بیفتد.
معاون سابق مطبوعاتی وزارت ارشاد یكی دیگر از آسیبهای بیاعتمادی در كار فرهنگی را فرصت سوزی میداند و بر این باور است: «وقتی یك اثر میخواهد منتشر شود، باید با توجه به اقتضائات زمان خود منتشر شود، نه اینكه اثری برود شش ماه تا یكسال در ارشاد بماند و وقت انتشار تازگی و طراوتش را از دست بدهد. به نظرم ما در كوتاه مدت میتوانیم از كارشناس كتاب بهره بگیریم و در دراز مدت به جایی برسیم كه از خود ناشران كمك بگیریم تا خودشان نقش دولت را ایفا كنند.»
ناشرانی كه خود را با كارگزار دولت هماهنگ میكنند
او یكی دیگر از مشكلات نشر را تامین منابع برای كتابخانهها
دانست و افزود: «الان خرید كتاب از ناشر جای یارانه كاغذ را گرفته و عملا
خرید كتاب برای دادن یارانه به ناشر انجام میشود، نه رفع نیاز مخاطب.
اگر هیات امنای كتابخانهها كتابی را از ناشر میخرد به این موضوع توجه
دارد كه ناشر و یا كتاب مستحق تشویق است، بعد كتاب را میخرد و این موضوع
اهمیت نمیدهد كه مخاطبان ما به چه كتابهایی نیاز دارند. البته نهاد
كتابخانههای عمومی چند سال پیش طرحی را مطرح كرد كه هر كس كتابی را كه
میخواهد، ظرف بیست و چهار ساعت برایش میخریم، اما عملا این اتفاق
نیفتاد و نمیتواند هم بیفتد. زیرا نمیشود به همه نیازها پاسخ داد چرا كه
بسیاری از كتابها در ممیزی نهاد كتابخانهها تایید نمیشوند و این موضوع
در حد شعار باقی ماند.»
اشعری گفت: «اگر مبنا را نیاز
مخاطب در نظر نگیریم، به مرور ناشران خود را با نیاز كارگزار دولت هماهنگ
میكنند، به همین دلیل بسیاری از كتابها، كتابهای رونویسی شده است و كتاب
اصیل كم پیدا میكنیم اگر نیاز مخاطب مطرح باشد این اتفاق نمیافتد؛ زیرا
مخاطب كتاب رونویسی را بر نمیتابد. توجه به نیاز مخاطب علاوه بر اینكه
بر رونق صنعت نشر میانجامد، به تولید علم و محتوا هم كمك میكند.»
كتاب تبلیغ نمیشود
او همچنین درباره بحث نبود تبلیغ كتاب و تاثیر آن در میزان مطالعه مردم
یادآور شد: «نكته دیگری كه قبلا بیشتر داشتیم و الان كم شده، بحث تبلیغ
كتاب است. مرحوم سیدحسینی میگفت كه ما دو هزار نویسندهایم و تیراژ كتاب
هم دو هزار تاست، معلوم است كه ما خودمان كتابهای خودمان را میخوانیم و
كس دیگری نمیخواند. این طنز است اما نشان دهنده موضوعی هم هست، اینكه
مردم از كجا بدانند كه كتابی منتشر شده است؛ شبكه جامع اطلاعرسانی
اینترنتی هم نداریم اعلام كند كه كتابی منتشر شده است. كتابخانه ملی هم كه
این كار را میكند، فقط كتابشناختی را معرفی میكند، توضیحی درباره
محتوای كتاب نمیدهد. اخیرا خانه كتاب به طور مختصر كتابها را معرفی
میكند، اما كافی نیست. علیرغم اینكه صدا و سیما قدری این كار را میكند و
خانه كتاب هم وارد شده، اما اطلاعرسانی ما درباره كتاب بسیار محدود است و
مردم ما از تولید كتاب مطلع نیستند.»
آموزش، مساله این است
اشعری یكی از مشكلات اساسی ما در مورد كتاب و كتابخوانی را مربوط
به مراكز آموزشی اعم از مدارس و دانشگاه ذكر كرد و متذكر شد: «یك جلسهای
برای معلمان سخنرانی میكردم و گفتم كه من دست آن معلمی را میبوسم كه
وقتی ترم و سال تحصیلیاش تمام میشود، آنقدر دانشآموز خود را به محتوا
علاقمند كرده باشد كه دانشآموز كتاب را پاره نكند و بگوید راحت شدیم. ما
باید رابطه دو جانبه معلم و دانشآموز را به رابطه سه جانبه دانشآموز،
كتابخانه و معلم و گاهی دانشآموز، آزمایشگاه و معلم تبدیل كنیم. معلم به
جای اینكه سخنگو باشد باید راهنمای دانشآموز و دانشجو باشد. كشف حقیقت
بسیار لذت بخش است، وقتی دانشجو و دانشآموز موضوعی را كشف میكند در ذهنش
ماندگارتر است و فرآیندی كه او را به آنجا رسانده؛ یعنی كتاب خواندن نیز
برایش لذتبخش خواهد بود و طبیعتا با كتاب انس بیشتری مییابد. اگر
بخواهیم مساله كتابخوانی را حل كنیم، باید هم در روشهای آموزشیمان تجدید
نظر كنیم و هم نیاز به بازتعریف صنعت نشر، روابط دولت و ناشر، دولت و
نویسنده داریم تا هم كتابخوانی و هم اقتصاد نشر بهبود یابد و شاهد این
تیراژهایی كه در كشورمان هست نباشیم.»
شورای نظارت اشتباه وزارت ارشاد را تكرار نكند
او در ادامه با اشاره به هیات نظارت بر كتاب كه به تازگی معرفی
شدهاند و تاثیر این هیاتها بر تسریع روند صدور ممیزی كتاب توضیح داد:
«اگر اینها بیایند اشتباه وزارت ارشاد را تكرار كنند و از آدمهای مختلف
صرف نظر از اینكه صلاحیت علمی خاصی دارند یا نه كمك بگیرند و كار را
دولتی بیبنند، دوباره شكست خواهیم خورد. اما اگر نظامی طراحی كنند كه
خبرگان بیایند و نظر دهند و یا اگر ناشرانی این ظرفیتها را دارند كار
آنها را رها كنند، حركت رو به جلویی است. قبلا هم در دولتهای ششم و هفتم
و هشتم این طور بود. هر دولتی بنا به سیاست خود، اگر تشخیص میداد ناشری
ظرفیت كارشناسی را دارد با او كاری نداشتند و نیاز به ممیزی آثارش نبود.
در دوره دكتر احمدینژاد هم این طور بوده است. در دورهای كه ما در
انتشارات سروش بودیم، كتابی را برای ممیزی به ارشاد نمیفرستادیم، ارشاد
سروش را قبول داشت. الان هم این طور است كه بعضی از ناشران كتابهایشان را
برای ممیزی نمیفرستند. مسولان باید این موضوع را توسعه دهند و كاری كنند
كه ناشران با سعی و تلاش شرایطی را احراز كنند و خودشان كارشناس شوند، هر
مقدار این سیاست را اعمال كنند؛ بار مالی، وقت و عِده و عُده دولت سبكتر
میشود و هم سرعت كار بالاتر میرود. همه اینها به سیاستی بر میگردد كه
این دو شورا اتخاذ خواهند كرد.»
مدیران دچار خود سانسوری هستند
او همچنین درباره مشكل كتابخوانی در كشور و ارتباط این موضوع با
ضعف مدیران فرهنگی كه در طول سالها نتوانستهاند این مشكل را حل كنند
گفت: «فكر میكنم در حوزه فرهنگی قدری نگران هستیم كه اگر كاری كنیم، مورد
انتقاد نیروهای تاثیرگذار جامعه قرار بگیریم. این باعث میشود كه خیلی از
كارها را انجام نداده و گرفتار خود سانسوری شویم. یادم هست كه جلد اول
فرهنگ آثار را در انتشارات سروش چاپ كردیم، آقای حدادعادل یك نسخه را برای
مقام معظم رهبری بردند. بعدها حدادعادل نقل كرد كه آقا فرمودند «وقتی
میگویم كار كنید،منظورم این گونه كارهاست.» این كتابی بود كه مدیر قبلی
انتشارات سروش نگران بود كه اگر آنرا منتشر كنیم، برایمان دردسر ساز
میشود.
وقتی این روحیه درمدیران فرهنگی ما حاكم شود كه از ایجاد تغییر بترسند،
خود بخود از یكسری تغییرات مثبت هم محروم میشوند. معتقدم كه مقام معظم
رهبری وقتی بحث بصیرت فرهنگی را مطرح میكنند؛ یعنی همین موضوع كه بتوانیم
با یك روند فرهنگی درست، و بر اساس نیازهای جامعه تصمیم بگیریم. درست
تصمیم گرفتن فقط این نیست كه ما لابلای كتابها بگردیم و كلمات خاصی را
عوض كنیم. مثل كسی كه گفته بود؛ اسم كتاب «نان و شراب» خوب نیست باید ان
را تغییر دهیم و بكنیم «نان و نوشیدنی» یا باز كسانی ایراد گرفته بودند
كه حافظ و مولانا حرفهای ركیك زیاد دارند، بایدفكری برای این حرفها
بكنیم. نگاه جزمی و جزیینگر ما را در حوزه فرهنگ به جایی نمیرساند، بلكه
یك نگاه وسیع همراه با بصیرت لازم است كه ما را به جایی برساند. این كه
سالها كاری نكردهایم ناشی از این بود كه اگر تغییری دهیم در معرض هجوم
این افكار قرار بگیریم و مدیریت دولتی ریسكپذیری لازم را نداشته است.»
اشعری اعتقاد دارد: «در حوزه فرهنگ جامعه دنباله رو رهبری است. خودش ابداع و نوآوری ندارد. همیشه رهبری نكتهای را میفرمایند و ما دنبال آن میدویم. در این سالها حرف اول را رهبری میزدند، كمتر اتفاق افتاده كه موضوعی را جامعه انجام دهد و رهبری بگوید عجب كار خوبی. این نشان میدهد كه نوآوری در حوزه فرهنگ خیلی جالب نیست.»
هر انتظاری از مردم دارید قبلا به آنها بگویید
او همچنین درباره سلیقهای عمل كردن مدیران فرهنگی و گرفتار شدن
در دور تسلسلی باطل متذكر شد: «تغیرات دو منشا دارد. گاهی یك اتفاقی در
زمان و مكانی میافتد، خیلی به جا و به موقع است و لزومی ندارد تكرار شود.
من معتقدم نمایشگاه كتاب استانی وقتی شروع به كار كرد، زمانی ضروری بود،
اما دلیلی ندارد كه همینطور ادامه دهیم. اگر مدیری آمد تجربهای را مطرح
كرد، نفی گذشته نیست. او میگوید كه اقتضای سال 60 این بوده الان امكانات
ما چیز دیگری است و باید تغییر كند، این خیلی خوب است. اما زمانی كه من
برای ثابت كردن خودم در پی نفی دیگران باشم، مضر است. گاهی مرسوم است تا
مدیر جدیدی میآید تمام كارهای مدیر قبلی را زیر سوال میبرد و این دلیل
ناشایستگی آن آدم است، امكان ندارد همه مدیران قبلی ما ناشایست بوده
باشند، بالاخره كار خوبی هم كردهاند. اشكال دیگر این است كه ما
حرفهایمان را مكتوب نمیكنیم. امام(ره) زمانی در ماجرای گزینشها،
جملهای فرمودند كه «هر انتظاری از مردم دارید قبلا به آنها بگویید» اگر
انتظار داریم ناشر ضوابطی را رعایت كند، خیلی دقیق و جزیی ضوابط را اعلام
كنیم. اگر كسی خلاف كرد، ایراد بگیریم. ما چون این كار را نمیكنیم، ناشر و
نویسنده ما نمیدانند خط قرمزها كجاست.»
او ادامه داد: «هر مدیری كه میآید بنا به سلیقه شخصی خودش، اینها را تشخیص میدهد و در این شرایط جامعه دچار سردرگمی میشود. به این دلیل در یك دوره كتابی مجاز است و در دولت دیگر همان كتاب غیرمجاز میشود و برعكس. همه اینها دلیلش این است كه ما حرفیمان را صریح و قابل اندازهگیری نمیزنیم. من خودم تجربهای در این زمینه دارم. جشنواره مطبوعات را ما راهاندازی كردیم، چهار دوره كه برگزار شد، كتابی منتشر كردیم كه ضابطهمان برای ارزیابی هر آیتمی از جمله خبر و تیتر و گزارش را برای مطبوعاتیها اعلام كردیم و گفتیم كه بر مبنای این ظوابط آثار داوری كردیم و می كنیم. حالا اگر انتقادی دارید عنوان كنید. این موضوع خیلی انعكاس خوبی داشت، هر چند كه دولت بعدی كه آمد ماجرا را از ریشه منتفی كرد؛ ولی این اعلام نشان از حسن نیت داشت و مشخص می كرد كسانی كه میخواهند در این مسابقه شركت كنند بدانند كه چگونه و بر چه مبنایی كارشان داوری میشود.»
مبنای داوریهای جایزهها را اعلام كنند
اشعری با تاكید بر اعلام كردن ضوابط در جایزهها و همچنین در نشر
یادآور شد: «الان جایزههایی مثل كتاب سال و كتاب فصل داریم. اصرارم بر
این است كه ما اعلام كنیم كه داوری ما بر چه مبنایی است. اگر كسی برایش
مهم است كه برنده شود، بداند كه در چه میدانی مسابقه میدهد. در مورد نشر
هم همینطور است و ملاكها باید مشخص شود. شورای عالی انقلاب فرهنگی قدری
این كار را كرده است، اما باید دقیقتر از این باشد. الان هیات نظارت
میتواند جلساتی با ناشران و نویسندگان بگذارد، انتقادات آنها را بشنود و
اصلا با كمك ناشران این ضوابط را بنویسند. خیلی از ناشران ما دغدغههای
مسولان دولتی را دارند، منتها قدری در روش باهم اختلاف دارند. به نظرم به
این ترتیب مشكل اعمال سلیقه در دولتهای مختلف تا حد زیادی حل خواهد شد.»
هر طرف كار كنی انگ این طرفی یا آنطرفی میزنند
اشعری در ادامه به بحث همكاری در پروژه باغ كتاب كه پیشنهاد
راهاندازیآن را در زمان شهرداری محمود احمدینژاد داده بود، توضیحاتی
را ارایه داد.
او یادآور شد: «الان وضعیت خاصی حاكم است، هر مدیری با هر شخصی كه كار می كند یك انگی به او میزند. یك روز می گویند فلانی این طرفی است كه دارد با فلان گروه كار می كند، گر برود جای دیگر كار كند انگ دیگری به او میزنند. با این حال من اساسا معتقدم و اصلا روشم هم همین است، یعنی هر كاری را كه تشخیص دهم به نفع نظام است و توسط نیروهای نظام انجام میشود، حتما میروم همكاری میكنم، حتی اگر بگویند بیا رفتگر مجموعه شو میروم این كار را انجام میدهم. وقتی با دولت همكاری میكردم بعضی دوستان غیر دولتی میگفتند كه ارتباط ما با شما مسالهدار شده است، زیرا با دولت احمدینژاد كار میكنی. حالا كه بیرون آمدهام و در پروژه باغ كتاب كه اتفاقا پروژه دولت احمدینژاد بوده، همكاری میكنم میگویند كه تو چرا به قالیباف نزدیك شدهای؟ باید این مرزهای جاهلیت را شكست و در هر كاری را كه زیر لوای رهبری و جمهوری اسلامی ایران انجام میشود مشاركت كرد. اگر خود را گرفتار این مسایل كنیم نقض غرض است و داریم كار ضد فرهنگی میكنیم.»
بیاییم فعالیتهایمان را بازنگری كنیم
او همچنین كه اعتقاد دارد نمایشگاه كتاب بعد از 24 دوره برگزاری
به بازنگری نیاز دارد، در این باره گفت: «من قبلا هم گفتهام همانطور كه
قانون اساسی كشورمان بعد از ده بیست سال بازنگری كردیم و ضعف و قوتهای
آن را بررسی كردیم، چه اشكالی دارد در مورد سایر فعالیتهایمان هم این كار
را بكنیم؟ چه ایرادی دارد كه بعد از 24 دوره برگزاری نمایشگاه كتاب تهران
آنرا بازنگری كنیم و ببینیم كه برگزاری آن ضرورت دارد یا نه ؟ وچرا
ضرورت دارد و آیا میشود آن چرایش را از طریق دیگری تامین كرد و یا چه
مقدارش را میتوان تامین كرد؟»
ضعفهای نمایشگاه كتاب چیست؟
وی با اشاره به ضرورت راهاندازی نمایشگاه كتاب در سالها پیش
افزود: «آن موقعها به دلیل ضعف مفرط كتابخوانی و فقر كتابخانهها در
كشور، این نمایشگاه راهاندازی شد و خیلی هم ایده خوبی بود، اما الان چه؟
الان كه سرعت حركت علمی جامعه ما قابل مقایسه با آن زمان نیست، آیا بازهم
ضرورت دارد؟ اگر آن موقع عیبی نداشت كه محققی برای به دست آوردن كتابی
یكسال صبر كند، الان یك ساعتش هم خسارت است.»
اشعری ادامه داد: «در نمایشگاه كتاب منهای كتابهای داخل كشور، منابع خارجی سالی یكبارعرضه میشود. یك محقق باید یك سال صبر كند كه ببیند چه كتابی به نمایشگاه میآید. دوم اینكه خیلی از كتابخانههای ما صبر میكنند تا زمان نمایشگاه و بعد میروند كتاب میخرند و خود به خود مخاطبان آنها یك سال تا یك سال ونیم برای استفاده از كتابها محروم هستند. این نشان میدهد كه ما در زمینه برپایی نمایشگاه كتاب ایرادهایی داریم.»
او با اشاره به ایرادهای نمایشگاه كتاب تهران گفت: «خیلی از ناشران بزرگ خارجی یا نمیآیند یا اگر میآیند اغلب كتابهایشان را نمیآورند. این ضعفهای نمایشگاه است. ما باید ببینم كه میتوانیم این ضعفها را حل كنیم. زمانی كه دكتر احمدینژاد شهردار تهران بود پیشنهاد دادیم كه محلی برای نمایشگاه دایمی كتاب ایجاد شود و سالی 10 روز این مكان تعطیل شود و در اختیار نمایشگاه كتاب تهران قرار گیرد. با این اقدام عملا در طول سال با استفاده از امكانات متنوع و مختلف اطلاعرسانی، كتابها در دسترس مخاطبان قرار میگیرند. ما میتوانیم قراردادی با ناشر ببندیم كه اگر به مدخلی از یك دایرهالمعارف احتیاج دارد، فقط آن مدخل را میفرسیتم و پول به حساب ناشر واریز میشود. این طرح با عنوان باغ كتاب در حال پیگیری است و مكان آن تپههای عباسآباد است.»
باغ كتاب به نشر كشور كمك میكند
رییس سابق سازمان اسناد و كتابخانه ملی درباره مزایای «باغ كتاب»
توضیح داد: «این باغ كتاب در چند زمینه میتواند موثر باشد، اولا در
زمینه ارتقای محتوا و كتابسازی است، از سوی دیگر میتواند اقتصاد شهر و
كشور و ناشران را رونق دهد. به همین دلیل قبل از افتتاح این مكان، ما 4
نظر سنجی انجام میدهیم، یك نظرسنجی كه انجام شده از مخاطبان نمایشگاه در
نمایشگاه كتاب بود، نظر سنجی دیگر با ناشران است برای اینكه باغ كتاب و
ناشران چگونه با هم تعامل خواهند داشت و نظرسنجی دیگر با كتابفروشیهاست و
راهحلی برای رونق اقتصاد كتابفروشیهای تهران ارایه میشود و نظرسنجی
دیگر با معاونان فرهنگی ارشاد و كسانیاست كه در حوزههای كتاب دغدغه
داشتند، گفتگوهایی عمیقتر خواهیم داشت و درباره این موضوع كه چه انتظاری
از باغ كتاب دارند سوال می شود كه این به مشكلات ما در حوزه كتاب و
كتابخوانی و صنعت نشر كمك میكند.»
او همچنین گفت: «علاوه بر این تالار گفتگویی با نشانی www.baghketab.ir راهاندازی كردهایم كه در پنج زمینه نظرسنجی میكنیم و برآیند همه این مشورتها به طراحی محتوایی باغ كتاب منتج میشود. الان هم با ناشرانی كه فعال هستند، گفتگوی حضوری داریم كه اگر ایدهای دارند دریافت كنیم. اگر این باغ كتاب راه بیفتد میتواند نیاز علمی محققان را در طول سال برطرف كند.»
باغ كتاب آماده است
اشعری یادآور شد: «تپههای عباسآباد یك منطقه وسیع غیر ساختمانی
هم دارد. حدود 32 هزار متر فضای مسقف داریم و میتوانیم علاوه بر این،
همه زمینهای آنرا مثل مصلا كه الان چادر میزنند خیلی مدرنتر مرتب
كنیم. اگر دولت این پیشنهاد را قبول كند و با برگزاری نمایشگاه در باغ
كتاب موافقت كند،میتوانیم ثبت نام ناشران را از همین الان شروع كنیم. ما
به صورت مجازی نقشه غرفهها را میكشیم در معرض دید ناشران قرار میدهیم و
هر ناشری هر متراژی كه میخواهد میتواند انتخاب كند؛ هر كه زودتر
ثبتنام كرد میتواند به آن غرفه برود. این همان كاری است كه نمایشگاه
فرانكفورت هم انجام میدهد. با این روش از الان هرناشری میداند چند متر
غرفه و چقدر فضا دارد و تا نمایشگاه كتاب بعدی زیرساختهای آن فراهم
میشود.»
بلاخره آمار واقعی پرفروشها معلوم میشود
او همچنین درباره این موضوع كه چطور باغ كتاب به كتابفروشیها
لطمه نخواهد زد توضیح داد: «ما فراخوانی میدهیم و كتابفروشیها در این
طرح شركت میكنند. وقتی مزایای آن را ببینند همه به مرور شركت میكنند.
مثلا شما به تهران میآیید كتابی را میخواهید؛ اولا نمیدانید باید به
كجا مراجعه كنید، با این شبكه اطلاعرسانی، در وهله اول ما به شما توصیه
میكنیم كه بروید به سایت آنجا به شما نشان داده میشود كه كدام
كتابفروشی تهران این كتاب را دارد، بنابراین كسی از نازیآباد تهران
نمیآید باغ كتاب تا كتابی را بخرد. در وهله اول میرود در محله خودش، اگر
كتاب آنجا هست كتاب را میخرد. دیگر این كه اگر كسی امكان اینترنتی
ندارد به كتابفروشی میآید و درباره كتابی میپرسد، به او میگویند كه این
كتاب را ما نداریم ولی فلان جا دارد.
اگر میخواهی برایت رزرو میكنیم برو بگیر. در واقع این شبكه تعامل به وجود میآورد و ما میخواهیم مردم را به این سمت كه كتاب را از نزدیكترین كتابفروشی محلشان بخرند سوق دهیم، نه اینكه لزوما بیایند باغ كتاب. كسانی به باغ كتاب میآیندكه فراتر از خرید یك كتاب، دنبال چیزهای دیگری هم هستند، مثلا برای باغ كتاب طرحی را طراحی كردهایم كه یك سالن فقط كتابهای كودك و نوجوان و یك سالن فقط فلسفه است. در هر سالنی هم كتابدار متخصص مرجع داریم كه افراد را راهنمایی میكنند. بنابراین كسانی به باغ كتاب میآیند كه دنبال كتاب خاصی نیستند و دیگر این كه نمیخواهند همین گفتگو را از طریق اینترنت انجام دهند، بلكه میخواهند حتما حضور داشته باشند. البته تعداد این افراد خیلی نمیشود؛ زیرا عمده كسانی كه كتاب میخرند از همان محلهشان كتاب را تهیه میكنند، در واقع ما مثل تابلویی هستیم كه افراد را راهنمایی میكند كه این كتابفروشی كتابهای مورد نیاز شما را دارد.»
او یكی دیگر از مزایای باغ كتاب و شبكه اطلاعرسانی كتاب را ارایه تحلیل به كتابفروشیها دانست و توضیح داد: «هر سال به كتابفروشی تحلیلی میدهیم كه در محله شما این كتابها بیشتر خریداری شده است. انواع تحلیلها باعث میشود كه حركت آنها سنجیدهتر شود كه این بحث خلا آمار را پر میكند و آمار پرفروشها را واقعیتر خواهد كرد.»
فریبی كه برنامهریز فرهنگی میخورد
اشعری تاكید كرد: «الان بسیاری از ناشران متكی به فروش عمده
هستند. كتابی كه به عنوان پر فروش معرفی می شود معلوم نیست كه حتما خوانده
شود. ولی كتابی كه دانه دانه از كتابفروشیها خریده شود، حتما خوانده
میشود. یك برنامهریز فرهنگی نباید فریب بخورد، باید با واقعیتهای
جامعهاش آشنا باشد، اگر فریب آمارهای كاذب را بخورد طبیعتا برنامههایش
غلط از آب در میآید. این نوع كارها به برنامهریزان فرهنگی كمك میكند كه
مسایل جامعه را دقیق و ریز ببینند.»
ماجرای اشعری و احمدی نژاد از ابتدا تا امروز
اشعری در ادامه به بحث كنارهگیریاش از ریاست سازمان اسناد و
كتابخانه ملی اشاره كرد و در این باره توضیح داد: «من سال 80 كه در صدا و
سیما بودم از آقای لاریجانی خواهش كردم كه دیگر كار اجرایی نكنم و خودم را
بازنشسته كنم علتش این بود كه میخواستم فعالیتهای آزاد فرهنگی كنم. به
خاطر اینكه فكر میكردم دیگر امیدی به كار فرهنگی دولتی نیست، باید رفت
در كار غیر دولتی. در این میان كه از آنجا بیرون آمدم، دكتراحمدینژاد
شهردار تهران شدند، به من زنگ زدند و گفتند كه همدیگر را ببینیم، ایشان
گفتند كه در شهرداری كمك كنم كه من گفتم تصمیم دارم كه كار اجرایی نكنم،
ایشان گفت كه هفتهای یك بار جلسهای با هم داشته باشیم كه من به همراه
آقای آشنا، اكبر نبوی، زریبافان و مشایی، خادمالمله و چند نفر دیگر در
این جلسات بودیم و ایده مطرح میكردیم و آقای احمدینژاد هم انصافا
استقبال میكرد. در آنجا چند ایده را مطرح كردم كه یكی نمایشگاه «یاد
یار مهربان» بود و دیگری بحث حمایت شهرداری از معلمان . در آن شرایط
معلمان، احساس كردم كه بحث مادی برایشان مهم نیست، بحث معنویات و هویت
برایشان مهمتر است كه خوشبختانه این طرحها انجام شد. بعد هم طرح باغ كتاب
بود. بعد آقای احمدینژاد از من خواست كه عضو هیات مدیر روزنامه همشهری
شوم كه شدم.»
در كتابخانه ملی چه اتفاقی افتاد؟
او ادامه داد: «بعد از انتخابات ریاست جمهوری، همان موقع حدس
میزدم كه ایشان دارد رای میآورد، به ایشان گفتم كه خواهشی دارم كه روی
من برای كار اجرایی حساب نكنید، اما كماكان برای مشورت در خدمت شما هستم.
ایدهای در ذهنم بود كه احساس میكردم از اول انقلاب اجرا نشده است،
ایدهام این بود كه در هر حوزه تخصصی كارشناسان زیادی داریم كه از آنها
بهره نمیگیریم كه این موضوع باعث حس جدایی از دولت شده است. مثلا در حوزه
اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزهها كارشناسان زیادی داریم. من پیشنهاد دادم كه
ما لابی مشورتی با نخبگان داشته باشیم كه اگر قرار است طرحی در مجلس مطرح
شود، این طرحها برای نخبگان فرستاده و جمع شده و تحلیل شود بعد بازخوردد
آن در دولت دیده شود و به نخبگان هم اعلام شود كه نظر شما را پذیرفتیم كه
این حس به وجود نیاید كه اینها حرف را میگیرند و پاره میكنند. ایشان
گفت طرح خوبی است و عمل میكنیم. ما همدیگر را ندیدیم تا روزی كه فردایش
قرار بود كابینه را معرفی كنند. آقای احمدینژاد زنگ زدند كه من به این
جمعبندی رسیدم كه تو بیایی مسوولیت وزارت آموزش و پرورش را برعهده بگیری.
ایشان میدانست من معلم بودم، فكر میكرد شاید برای این كار مناسب باشم،
گفتم كه بین معلمی من تا الان فاصله افتاده است ضمن اینكه اگر قرار بود
كار اجرایی بپذیرم، وزارت ارشاد برای من بهتر بود؛ زیرا هم نویسندگان هم
اهالی مطبوعات مرا میشناختند، البته معنیاش این نبود كه من وزیر ارشاد
شوم، منظورم این بود كه اگر قرار است كه كار اجرایی بپذیرم، وزارت ارشاد
برای من بهتر بود. ایشان گفتند كه وزارت ارشاد را قبلا با آقای صفار
هماهنگ كردیم، گفتم كه باید فكر كنم. از جلسه كه بیرون آمدم با افرادی
مشورت كردم، همه اصرار كردند برو؛ ولی خودم به این جمعبندی نرسیده بودم،
اول اینكه نمیخواستم كار اجرایی كنم و دیگر این كه خودم را با كار آموزش
و پرورش با فاصله میدیدم. در عین حال گفتم میروم. به هر حال مورد قبول
نمایندگان قرار نگرفتم، برگشتم سر كار خودم.
روزی آقای الهام زنگ زدند كه آقای احمدینژاد نظرشان این است كه حكم ریاست
سازمان اسناد وكتابخانه ملی را برای شما بنویسند، شما موافق هستید؟ گفتم
نه. گفتند چرا؟ گفتم چرا آقای احمدی نژاد فكر میكنند كه حتما باید به من
مسوولیتی بدهند؟ من كه توقعی ندارم. یك موقع كسی انتظار دارد كه فرضا در
رای آوردنش تاثیر داشته، من كه اینطور نبودم. هر كاری كردم برای عقایدم
بود. هر قدر اصرار كرد قبول نكردم. خود دكتر زنگ زد و گفتند كه چرا جواب
منفی میدهی؟ همین استدلالها را آوردم. گفت پس حضوری باید شما را ببینم.
من رفتم پاستور. او گفت كه میتوانی پروژه طرح نخبگان را در كتابخانه ملی
راحت انجام دهی. گفتند كه كتابخانه ملی جای خوبی برای این كار است، به
خاطر شرم حضور ما ایرانیها كه نمیتوانیم حضوری جواب منفی دهیم، قبول
كردم.»
اشعری افزود: «وقتی كار ریاست بر سازمان اسناد را شروع كردم گفتم كه همه تجربه و حیثیت خود را به كار میبرم تا كتابخانه به سمت خوبی برود. هم در سطح ملی و هم بینالمللی كارهای خوبی شد به طوری كه باعث شد كه كتابخانه ملی ما در دنیا مطرح شود. من هم رییس كنفرانس اكو بودم، هم رییس اتحادیه آرشیوهای جنوب و جنوبغرب آسیا و هم تعامل خوبی با یونسكو در مورد پروندههای جهانی داشتیم كه پرونده این بحث هم در دوره مسوولیت من باز شد. در این چند سال خیلی از كتابخانههای بزرگ دنیا به ایران آمدند و موافقتنامه امضا كردیم.»
مقدمات انتصابم را در چهار مرحله برای احمدینژاد فرستادم
او ادامه داد: «چهار سال كه شد رفتم پیش دكتر احمدینژاد و گفتم
كه آمدم امانتی را كه 4 سال پیش به من سپرده بودید، پس بدهم، هم خودم
پیشنهاد جایگزین دارم و هم اگر شما پیشنهادی دارید بگویید كه ما به او
تحویل بدهیم. ایشان نپذیرفت و گفت كه چرا این حرف را میزنی تو هر نامهای
داشتی امضا شده و بودجه سازمان را هم افزایش دادم؛ ولی گفتم كه علاقمندم
كه این كار را به كس دیگری بسپارم، ایشان نپذیرفت و ما ادامه دادیم. من
مقدمات انتصاب خودم را آماده كردم و فرستادم؛ چهار مرحله این كار را كردم
ولی او حكم دور دوم مرا امضا نكرد. به همین خاطر فكر كردم آقای احمدینژاد
علیرغم محبتی كه به من دارد، در رو دربایستی گیر كرده است. از طرفی حضور
من در دراز مدت شكل غیرقانونی به خود میگیرد؛ هر چند میگویند اگر فردی
منصوب شد تا زمانی كه فرد دوم منصوب شود، باید به كارش ادامه دهد، اما این
دوره كوتاه است.
آبان ماه 89 نامهای به ایشان نوشتم كه من تا آخر آذر بیشتر در خدمت شما
نیستم، فردی رامعرفی كنید. ایشان اواخر آذر ماه به سمیناری در كتابخانه ملی
آمدند و گفتند كه این چه حرفهایی است كه میزنی؟ گفتم میخواهم همین
هفته حكمم را صادر كنید، تمام آذر را صبر كردم. اول دی ماه 89 نامه نوشتم
وگفتم كه عذرخواهی میكنم شما حتما یكی را معرفی كنید، من دیگر از اول
بهمن نمیآیم؛ چه شخصی را معرفی كنید و چه نكنید. دیگر از اول بهمن هم
نرفتم. تا الان هم خوشبختانه یا متاسفانه نه از نهاد ریاست جمهوری، نه
نهاد دیگری با من تماس نگرفتند كه چرا رفتی؟ فردی را مد نظر داری یا نه؟
یا در مورد بحث ادغام نظری داری یا نه؟»
بخش زیادی از موفقیتمان را مدیون خبرنگاران هستیم
اشعری یكی از موفقیتهایی كه در دوره ریاست او بر كتابخانه ملی
داشته را ارتباط و تعامل خوب با مطبوعات دانست و یادآور شد: «در این دوره
رسانهها توانستند به كمك ما بیایند و بخش زیادی از موفقیتمان را مدیون
خبرنگاران هستیم، امیدواریم كه همه حوزههای فرهنگی همین طور شوند.»