arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۹۳۸۰
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۰۴ - ۰۲ تير ۱۳۹۰

پرواز تا افق لاجوردي هزار مسجد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

علي محدث : ديو شهر هنوز خواب است، هنوز کلاف ترافيک، گره نخورده و اعصاب مردم درهم نپيچيده که شهر را ترک مي کنند.
گروه 22 نفري متشکل از خبرنگاران و کوهنوردان خراسان رضوي دست کم براي دو روز از انبوه مشغله ها و دغدغه ها فاصله مي گيرند؛ کوله بار سفر بر مي دارند تا به دامن دشت و کوه پناه ببرند.
... با بالا آمدن خورشيد، کم کم نگاه ها گرم مي شود، دوستي ها جوش مي خورد ؛ حالا اعضاي گروه با هم گرم گرفته اند.
ساعتي بعد در روستاي کارده، بساط صبحانه پهن مي شود، برخي که انرژي نهفته آنان به شوق سفر آزاد شده، بالاي درخت توت رفته اند و براي همسفران توت مي تکانند.
پس از صرف صبحانه با عبور از روستاهاي کارده، بهره، گوش، مارشک و کريم آباد گروه به دربيابان دروازه هزار مسجد مي رسد.
رشته کوه هزار مسجد با قامتي استوار و تن پوشي از سريش هاي زرد، سفيد و صورتي در برابر چشمان حيرت زده گروه نمايان مي شود؛ دوربين ها به کار مي افتند و مناظر بي بديل را نشانه مي گيرند، شاتر دوربين ها مسلسل وار زيبايي شکار مي کنند.
... گروه مبهوت زيبايي زمين است که آسمان ناگاه هنرنمايي خود را شروع مي کند: ابرها با سرعتي خيره کننده جابه جا مي شوند و هر لحظه با آرايشي نو، صحنه اي از عظمت خلقت را به نمايش مي گذارند.
نسيم کوهستان هم حيران هنرمندي خاک و افلاک، بين زمين و آسمان سرگردان است.
چشمها، همچنان محو تماشايند که جلوه هاي ويژه نيز کليد مي خورد، غرش رعد سکوت کوهستان را در هم مي شکند و برق براني در يک چشم بهم زدن آسمان را چند پاره مي کند. حالا سبزه ها دوش گرفته و شفاف تر از هميشه اند، گلها صورت شسته اند و کوهها سبزتر از گذشته اند؛ اکنون ديگر چشمها براي ديدن کافي نيستند، بايد از دريچه انديشه ديد و نگاه را به عقل مجهز نمود.
... خودروها زوزه کشان در سينه کش جاده خاکي پيش مي روند، اما اعضاي گروه پياپي توقف مي کنند تا از زواياي دلخواه عکس و تصوير بگيرند. البته گاهي نيز ناگزير پياده مي شوند تا مرکب آهني در گل مانده را هل دهند.
... کمي جلوتر، ته دره، اولين محله با چند چادر عشايري، و عشايري که کنار دامهاي خود اطراف چادرها ايستاده اند، نگاه ها را به سمت خود مي کشاند. به احساسات زيبا دوستي گروه، حس زندگي نيز اضافه مي شود و شور و وجد آنان دو چندان مي گردد. مادياني سرخ رنگ با کره اي پيشاني سپيد، دوربين ها را مجبور به گرفتن عکس مي کند. چند کودک چابک هم با جست و خيزشان، درخواست عکس يادگاري مي کنند.
...گروه پيشتر مي رود، دو طرف جاده از انتهاي دره تا بلنداي قله، با فاصله هاي معين و نظمي مبتني بر سنتي ديرپا و فرهنگي کهن... محله ها يکي پس از ديگري در وسعت کوهستان چيده شده اند.
آفتاب بي آنکه پس غباري مانده باشد خود را به ميانه آسمان رسانده است. محمد پور راهنماي گروه، گروه را به سمت يکي از محله ها راهنمايي مي کند.
سازمان عشايري خراسان رضوي سنگ تمام گذاشته، ضمن تيغ زدن راه ها، همه هماهنگي هاي لازم را براي بهتر شدن سفر به عمل آورده است.
با استقبال بزرگان ايل رشوانلو گروه براي استراحت و صرف ناهار توقف مي کند، اين بار دوربين دارها بدون آنکه احساس خستگي کنند مثل کساني که به معدن طلا رسيده اند، براي عکسبرداري به تکاپو مي افتند.
دخترکان عشاير با لباسهاي گل گلي، پسربچه هايي که حوالي بي انتهاي محله بازيگوشي مي کنند، چهره هايي که زندگي در آنها موج مي زند، تنوري که نان داغ محلي از آن بيرون مي کشند و ... سوژه هايي بکر هستند که زير چهار خط دوربين ها ثبت مي شوند.
پس از صرف ناهار و اداي فريضه نماز، با حضور آقاي مسعودي بزرگ ايل رشوانلو و آقاي خردمند معتمد روستاي دربيابان که خود را به ايل رشوانلو رسانده، مسايل و مشکلات روي دايره ريخته مي شود.
نمايندگان عشاير که نمي خواهند فرصت طرح مشکلات را از دست بدهند، با تمام وجود از زخمهاي نو و کهنه خود مي گويند، از نابساماني ها، ناهماهنگي ها و جفاهايي که برخي اشخاص حقوقي در حق آنان روا داشته و مي دارند.
و البته عشاير که زبان سپاس و تشکر را به نيکي مي دانند، قدرشناسي از خدمات دستگاه ها بخصوص سازمان عشايري و جهاد کشاورزي را نيز کامل ادا مي کنند.
ساعتي بعد گروه با ايل صميمي رشوانلو و دربياباني ها خداحافظي مي کند و دوباره در پيچ و خم راه، به حرکت در مي آيد.اکنون آفتاب مايل تر از نيمروز به کوهستان مي تابد و اعضاي گروه که نمي خواهند بهترين نور پردازي طبيعت را براي عکسبرداري از دست بدهند، حريص تر از صبح به جنب و جوش مي افتند.
... طبق هماهنگي قبلي، گروه پس از طي مسافتي در محله براوانلو توقف مي کند؛ بزرگ ايل آقاي خجسته و همراهان به استقبال ميهمانان خود مي آيند. اعضاي گروه پس از خوش و بش با اهالي محله و استراحتي کوتاه، چاي آنوخ مي نوشند و براي تماشاي غروب کوهستان روي تپه هاي مجاور پراکنده مي شوند.
پس از باراني که عصر باريده، به هنگام غروب هوا سردتر به نظر مي رسد اما زيبايي طبيعت بيشتر از آن است که سرما آزار دهنده باشد؛ کم کم سکوت کوهستان بيشتر و بيشتر مي شود.شامگاه است و در دامنه تپه اي پوشيده از علف، گله اي به حکم غريزه، مراسم تعليف به جا مي آورد و در بالاي تپه چوپاني در کنار دو قوطي چاي که شعله هاي آتشي شور انگيز، پاي آن روشن است، زير آواز زده است.
چوپان با آواز خود کوهستان را لبريز ترانه مي کند. آرامش را به عنوان محصول زندگي طبيعي مي توان در هزار مسجد به صد صورت تماشا کرد؛ چيزي که شهروندان متمدن با همه دوندگي به آن نمي رسند.
کوهستان هر يک از اعضاي گروه را به نوعي درگير خود کرده است، هوا رو به تاريکي نهاده و ميزبان مهربان، خانه ساده اما صميمي خود را براي استراحت ميهمانها آماده کرده است.
اعضاي گروه فرصت را غنيمت شمرده، راهکارهاي بهره برداري بيشتر و بهتر از سفر را به بحث مي گذارند، بارش ايده ها آغاز مي شود و پيشنهادهايي اميدوار کننده ارائه مي گردد.يکي مي گويد: براي حمايت از عشاير به عنوان يک ميراث تاريخي و فرهنگي خوب است انجمن حمايت از عشاير تاسيس و فعال گردد.ديگري مي گويد: سايتي براي شناساندن و حمايت از عشاير، طراحي و راه اندازي کنيم.
يکي پيشنهاد برگزاري يک نمايشگاه عکس را مطرح مي کند و ديگري از چاپ کتاب مصور با استفاده از عکسهاي تهيه شده توسط گروه، سخن به ميان مي آورد.
پس از جمع بندي بحث و صرف شامي مفصل، وقت خواب فرا مي رسد؛ خواب در هتلي نه پنج ستاره که هزار مسجد؛ نه هزار ستاره که هزاران ستاره پرنور دارد.
... صبح روز بعد هنگام فلق، حرفه اي ها از کلبه بيرون مي زنند تا طبيعت را به رنگ لاجوردي هزار مسجد ثبت کنند، جوانترها کمي بيشتر مي خوابند.
نوروزي اورست نوردي که سابقه مستند سازي از صعود به قله هاي بلند جهان را در کارنامه خود دارد، به همراه زهرايي هنرمند، خواب خواب مانده ها را هم به تصوير مي کشند.با برگشت با تجربه ها و بيدار شدن بقيه، همه دور سفره آقاي خجسته جمع مي شوند. کره محلي تازه، ماست پر چرب تازه، مرباي هويج، نان مخصوص و چاي با طعم آنوخ، لذت خوردن صبحانه در کوهستان را صد چندان مي کند.
در ساعات اوليه روز دوم سفر، باران در حال باريدن است، گروه فرصت ماندن در کلبه را مغتنم مي شمارد و پاي درد دل بزرگان «براوانلو» مي نشيند.
... ساعتي بعد باران بند مي آيد و نسيم کوهستان راه را تا حدي خشک مي کند. گروه به سمت قله هزار مسجد حرکت مي کند. مدتي بعد، گروه در ارتفاع سه هزار و پنجاه متري، از بام هزار مسجد، ابرها و قله ها و دشت ها را زير پاي خود به تماشا مي نشيند.
تماشاي قله هايي که از ميان انبوه ابرهاي سفيد وخاکستري بيرون مانده اند، ديدن جنگلهاي ارسجج از روزنه ابري که در حال حرکت است و تعقيب پرنده اي که به قلب ابرهاي درهم تنيده، زده، محو و دوباره نمايان مي شود، واقعاً تماشايي است.
تقريبا دو ساعت از ظهر گذشته، گروه براي صرف ناهار و آماده شدن براي بازگشت بايد قله را ترک کند، اما دل کندن سخت است.
ناهار صرف مي شود و گروه با ايل براوانلو خدا حافظي مي کند.
نسيم کوهستان در جهت مخالف حرکت گروه در حال وزيدن است، سفر به خط پايان نزديک مي شود. گويي همه چيز تنها يک رؤيا بوده است، يک خاطره.

نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
دهقان
|
KUWAIT
|
۱۰:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۲۱
0
1
هزار مسجد عجب جايي است و البته قلم نويسنده بسيار عالي است
سعید شکوهی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۹:۴۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۸
0
0
سلام.من اصلیتم به هزار مسجد و روستای کریم آباد که در مقاله به آن اشاره شده بود بر میگردد و خیلی از این مطلب لذت بردم. اگر از آن مناظر بی همتا عکسی ارسال کنید یا در سایت بگذارید خیلی ممنون میشوم.
نظرات بینندگان