arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۹۸۷۷
تاریخ انتشار: ۲۵ : ۰۱ - ۰۷ تير ۱۳۹۰
برشي از يک سخنراني امام موسي صدر؛

جداساختن از مردم بزرگترين ظلم به امام کاظم(ع) بود

بخشي از سخنراني امام موسي صدر به مناسبت سالروز شهادت امام موسي کاظم(ع)
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«...آنچه مانع گمراهي و انحراف مي شود، تمسک جستن به قرآن و خاندان پيامبر(ص)، يعني پيشوايان معصوم است... بر ماست که امامان خود را بشناسيم و آشنايي با سيره آنان بسيار آسان است و هزينه زيادي ندارد، بر ما واجب است که نام آنها، تاريخ ولادت و شهادت آنها و خلاصه اي از سيره و زندگي آنها را بدانيم. چرا؟ مگر پيامبر(ص) نفرموده است: من در ميان شما دو چيز گران بها مي گذارم؟ همان گونه که واجب است قرآن را بشناسي تا گمراه نشوي، واجب است امامان را نيز بشناسي تا از آنان پيروي کني و به وسيله آنان هدايت شوي.

امام موسي بن جعفر(ع) از جمله اين امامان است، در زندگي ايشان ويژگي خاصي وجود داشته است که موجب شده است زندگي اين امام از ديگر امامان متمايز و متفاوت باشد. اين ويژگي اين است که امام تحت ظلم و ستم شديدي زندگي مي کرده است که در زيارت نامه خاص ايشان نيز به آن اشاره شده است. امام در زندان به سر مي برد و از اين زندان به آن زندان منتقل مي شد.امام موسي بن جعفر بيشتر دوران نشاط زندگي اش را در زير ظلم و ستمي پيوسته به سر مي برد. کدام ظلم؟ ظلم جدا کردن و دور نگه داشتن ايشان از مردم. امام را از مردم دور نگه مي داشتند و ايشان و اصحابشان را تحت کنترل داشتند و براي اصحاب امام توطئه چيني مي کردند. ماجراي علي بن يقطين معروف است. او از اصحاب امام و از علماي زمانش بود و در عين حال در دستگاه حکومت هارون الرشيد نيز مقام بالايي داشت و مشاور او بود. طبيعتاً تقسيمات اداري در آن زمان مانند اکنون نبود.

مي توان گفت او در مقام يک وزير و رازدار هارون الرشيد بود و توزيع اموال به دست او بود. او مرد بزرگي به شمار مي رفت. اين مرد از اينکه مبتلا به نيرنگ ستمگران است نزد امام کاظم(ع) شکايت آورد و گفت: «دوست دارم اين کار را رها کنم ولي بر سر جانم مي ترسم.» مي شنويد آنها چگونه بوده اند؟ از وضع خود گله مي کرده اند و از همکاري با ظالمان راضي نبوده اند، هرچند در آن مال و ثروت و مقام بوده است. آنان نگران دين خود بوده اند، زيرا مي دانسته اند که پيامبر(ص) و خاندان ايشان فرموده اند کسي که ستمگر را کمک و ياري کند با او شريک است هرچند به اين اندازه که قلمي به دست ستمگر بدهد تا بنويسد.

علي بن يقطين مي گويد: از وضع خودم به امام گله کردم. امام فرمود: تو براي حاکم ستمگر کار مي کني، ولي مي تواني از اين رهگذر به هم کيشان و دوستان و مستضعفان خدمت کني و از آنان دفاع کني، و حقوق شان را پرداخت کني. اين کفاره کار توست. پس جايز است در اين کار بماني و بلکه رها کردن آن بر تو جايز نيست. امامان در عين حال اصحاب را به حال خود وانمي گذاشتند، حيات اصحاب خود را حفظ مي کرد و در بسياري از امور آنها را نصيحت مي کرد و مراقب بود تا در دام مخالفان تشيع گرفتار نشوند.

حاکمان آن زمان، امام را بسيار آزار مي دادند. ايشان را زنداني مي کردند و از يک زندان به زندان ديگر انتقال مي دادند تا با مردم در ارتباط نباشد. به ايشان ستم مي کردند، از سخن گفتن ايشان جلوگيري مي کردند، همواره مراقب ايشان بودند و بالاتر از همه، ايشان را در فقر و تنگدستي نگه مي داشتند و مانع رسيدن اموال به ايشان مي شدند. يعني سياست گرسنه و فقير نگه داشتن... اين ظلم به تمام معناست، ولي آيا امام سکوت کرد؟ آيا امور را رها کرد؟

هرگز! به کتاب هاي فقهي بنگريد، روايات و دعاها و دستورات فراواني از امام موسي بن جعفر نقل شده است ... امام کاظم ستمگران را به حال خود نگذاشت تا مانع رسيدن دستورات و ارشادات ديني به مردم شوند و سکوت نکرد، بلکه در زمان ها و مناسبت هاي گوناگون و حتي در زندان دستورات و سفارش هاي ديني خود را به مردم مي رساند و اين عملکرد امام، معروف است.ستم هاي عباسيان مانع راه امام نمي شد. امام در زندان بود، زير ستم بود، تنگدست بود، ولي ساکت نمي شد و از راهنمايي مردم و کار و تلاش دست برنمي داشت. راه و روشي بالاتر از اين مي خواهيد؟ امام موسي بن جعفر با غير زبان، مردم را به خدا فرا مي خواند. چرا امام را زندان به زندان منتقل مي کردند؟ زيرا رفتار امام در زندان و عبادت ها و نماز و روزه هاي هميشگي و همچنين دعاهايي که در زندان مي خواند، در اطرافيان اثر مي گذاشت و دل هاي آنان را تغيير مي داد و پس از مدت کوتاهي جلادان و نگهبانان زندان، خادم و شاگرد امام مي شدند و از سخنان امام تأثير مي گرفتند، آنها اين گونه بوده اند.»

منبع: کتاب مسيرَ الامام السيد موسي الصدر صفحه 237 - 244 / بخشي از سخنان امام موسي صدر درباره امام کاظم(ع)/ مترجم احمد ناظم
نظرات بینندگان