arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۳۲۷۰
تاریخ انتشار: ۵۷ : ۰۰ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۰

نگاهي به فيلم «اينجا بدون من» ساخته بهرام توکلي؛ جايي ميان خواب و بيداري

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
حامد مظفري:بهرام توکلي که در فيلم اول خود «پابرهنه در بهشت» براي خلق يک درام پر افت و خيز به سراغ سوژه اي چون مبتلايان به بيماري ايدز رفته بود و در فيلم بعدي خود «پرسه در مه» براي استقبال مخاطبان خاص از فيلم، با ساختار فيلم بازي کرده بود،، در تازه ترين فيلمش«اينجا بدون من» توانايي بالاي خود در داستان پردازي را به عنوان نقطه قوت فيلم خود نشان داده است.

داستان پردازي کلاسيک مدتها است که به يک موضوع فرعي در سينماي ما بدل شده و اغلب سينماگران ما به هنگام ساخت فيلم يا روايتي ضدقصه را دستمايه کار قرار مي دهند يا بي ارزش ترين و کليشه اي ترين داستان ها را مجالي مي کنند براي ساختن يک فيلمفارسي ديگر و دقيقا همين افراط و تفريط است که فيلمهاي کساني مانند بهرام توکلي را که داستان خود را در دل يک ساختار سينمايي خوب به مخاطب ارائه مي دهند، برجسته مي کند.

«اينجا بدون من» نه موضوع عجيب و غيرمتعارفي دارد، نه کاراکترهاي اغراق شده اي و نه حتي فيلمبرداري خاص و پيچيده اي. همه چيز شبيه به طبيعت بيروني خود تصوير شده و حتي در فقر و درماندگي آدمهاي فيلم هم، هيچ اغراقي به چشم نمي آيد و توکلي هيچ اصراري براي تمرکز بر تلخي هاي زندگي آدميان ندارد و مي کوشد دورنمايي از تيرگي و روشني را کنار هم عرضه کند.

آنچه در اثر تازه توکلي روايت مي شود، داستان زندگي فردي است به لحاظ جسمي معلول اما از نظر ذهني نسبتا باهوش. روش متداول در روايت داستان آدم هاي کم توان به خصوص در سينماي ايران اين بوده که با برانگيختن حس ترحم مخاطب نسبت به اين گونه شخصيت ها، راه را براي نتيجه گيري نهايي که عمدتا انجام کاري فوق العاده توسط اين آدم است، باز کنند اما «اينجا بدون من» درست در خلاف چنين نگاهي حرکت مي کند يعني دقيقا تا لحظه اي که دوربين، عصاي اين بازيگر را نشان نمي دهد، محال است که از رفتارهايي که وي در برابر مادر و برادرش از خود بروز مي دهد، متوجه ناتواني وي شويم.

اتفاقا در تمام طول فيلم، توکلي کوشيده سيماي آدمي معمولي را به اين کاراکتر ببخشد؛ آدمي که شبيه به تمام آدم هاي دوروبرش در کنار خصوصيات مثبت، ويژگي هاي منفي خود را هم دارد يعني به مانند بسياري از دختران هم سن و سال خود هم دغدغه هاي جوانانه دارد، مثلا به شنيدن موسيقي علاقمند است.

زيباتر از شخصيت پردازي اين کاراکتر، شخصيت پردازي کاراکتر مادر فيلم است که سراسر مهر و عاطفه است و همين عاطفه بيش از حد است که گره اصلي درام را شکل مي دهد. او وظيفه مادري خود را به کار بيرون از خانه و ايجاد محيطي امن در درون خانه محدود نکرده و حتي ايجاد شرايط مناسب براي ازدواج فرزندانش را هم وظيفه خود مي داند؛ وظيفه اي که در هيچ قاموسي جزو وظايف يک مادر نمي گنجد.

دنياي داستاني «اينجا بدون من» که با تمرکز بر زندگي خانواده اي فقير شکل گرفته، دنيايي است به شدت کوچک و جمع و جور اما رفتارهاي همين مدل کوچک اجتماعي هم مي تواند به دغدغه هاي بخش عمده اي از طبقه فقير اجتماع تعميم يابد، طبقه اي که به مانند تمام طبقات ديگر اجتماع، مي تواند در عرصه فرهنگ هم رشد کند و اين رشد فرهنگي، چه خوب در علايق سينمايي فرزند پسر خانواده فيلم هم شکل يافته. اين پسر جوان، از هر فرصتي استفاده مي کند تا سري هم به سينما بزند و از سينما به عنوان نيرويي الهام بخش، براي ادامه زندگي خود بهره گيرد.

اين کندوکاو سينمايي نه فقط عاملي است براي نگاه به جايگاه سينما در زندگي ايراني، که به نوعي شباهت بسياري از آثار مطرح سينماي کلاسيک با زندگي ما آدميان را هم مرور مي کند و توکلي چه زيبا ديالوگ هايي مربوط به دو اثر تحسين شده «شرق بهشت» و «گربه روي شيرواني داغ» را در ميان ديالوگ هايي قرار داده که پسر جوان، به هنگام حضور در سينما مي شنود. انتخاب اين دو اثر کلاسيک که خيلي خوب تناقضات رفتاري آدميان در هنگام بحران را به نمايش مي گذارد، ادامه اي است بر اقتباس آزادانه اي که توکلي از «باغ وحش شيشه اي»(تنسي ويليامز) انجام داده و با ايرانيزه کردن اين نمايشنامه، «اينجا بدون من» را نوشته است.

«اينجا بدون من» در شاکله اصلي شباهت زيادي با «باغ وحش شيشه اي» دارد اما در مرور جزييات است که همه چيز به نوعي بازآفريني شده و رنگ و بوي شرقي به خود گرفته. اين شرقيت اثر به هنگام بروز بحران اصلي فيلم، رنگ و بويي کاملا خشن مي گيرد و شايد براي کاستن از شدت اين بحران باشد که توکلي پايان داستانش را با روياي پسر جوان عاشق سينما پيوند مي زند و به اين طريق هم مخاطب خاص را مبهوت مي کند، و هم مخاطب عام را خوشحال!
نظرات بینندگان