arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۳۳۲۳
تاریخ انتشار: ۳۶ : ۱۳ - ۰۹ مرداد ۱۳۹۰

حسين عليزاده: همه تنها شده ايم

شب گذشته كنسرت چهارروزه گروه «دوستي» متشكل از شهرام ناظري، حسين عليزاده، اردشير كامكار، سعيد فرجپوري، محمد فيروزي، پژمان حدادي، بهنام ساماني، سيامك جهانگيري و روزبه رحيمي در سالن ميلاد نمايشگاه بين المللي تهران به پايان رسيد. به بهانه اين كنسرت گپ كوتاه مان را با حسين عليزاده مي خوانيد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
شرق: شب گذشته كنسرت چهارروزه گروه «دوستي» متشكل از شهرام ناظري، حسين عليزاده، اردشير كامكار، سعيد فرجپوري، محمد فيروزي، پژمان حدادي، بهنام ساماني، سيامك جهانگيري و روزبه رحيمي در سالن ميلاد نمايشگاه بين المللي تهران به پايان رسيد. به بهانه اين كنسرت گپ كوتاه مان را با حسين عليزاده مي خوانيد.

     قبل از كنسرت اعلام كرديد كه در قسمت بداهه خواني دست آ قاي ناظري باز است. هم شما و هم آقاي ناظري از شخصيت مستقلي در اجرا برخوردار هستيد، تلفيق اين دو شخصيت مستقل به نظر شما چگونه از آب درآمد؟

    در اين باره البته بايد مخاطبان قضاوت كنند. اما در كل بداهه پردازي (بداهه نوازي و بداهه خواني) يك حس لحظه اي است. در يك زمان من به عنوان نوازنده و آقاي ناظري به عنوان خواننده آن را با هم تقسيم مي كنيم. در واقع سعي مي كنيم به سبب آن، خودمان را به هم نزديك كنيم. از طرف ديگر نبايد فراموش كنيم كه ساز مي تواند در فضايي كه آواز نياز دارد و ملودي هايي كه خوانده مي شود، بداهه نوازي كند. اين بداهه نوازي مي تواند در همان فضاهاي آوازي (بداهه خواني) و موتيف ها انجام شود.
    بخش دوم كنسرت ديشب در «راست پنجگاه» اجرا شد. در مورد بخش راست پنجگاه اين برنامه برايمان مي گوييد؟
    در اين اجرا يك بخش به قطعاتي اختصاص داشت كه همه آنها ساخته شده اند و همان طور كه گفتيد در راست پنجگاه اجرا شد. اما قسمت اول برنامه فقط به بداهه پردازي اختصاص داشت و ما بين قطعاتي كه اجرا مي كرديم، بخش هايي را به صورت بداهه به اجرا در آورديم.
    
    شما طي يكي، دو سال گذشته حركت هاي مثبتي در راستاي احقاق حقوق هنرمندان انجام داده ايد، از جمله تاكيد بر حفظ حرمت بزرگان موسيقي. همچنين شاهد حضورتان در شوراي فني اركستر ملي هستيم يا تلاش براي شكل گيري گروه دوستي با حضور موسيقيدانان برجسته كشور. چه انگيره اي داريد؟
     در اين چند سال فشار روي موسيقي و موسيقيدان آنقدر زياد بوده كه در درجه اول باعث تفرقه و جدايي هنرمند با خودش شده است. ضمن اينكه فكر مي كنم در اين روزها هر كس هر كاري از دستش بر مي آيد بايد براي موسيقي و هنر انجام دهد. موسيقيدانان ما همگي سرمايه هاي ملي ما هستند. وقتي مي بينيم به تجريه و توانايي هاي موسيقيدانان توجهي نمي شود، بي درنگ احساس مسووليت مي كنيم كه جهت احقاق شان و منزلت آنها قدم برداريم. هم مي خواهم از تنهايي در بيايم و هم تلاش مي كنم تا حس دوستي در جامعه باقي بماند.
    
    منظور شما از اين تنهايي چيست؟
    تنهايي... اين البته بحث مفصلي است؛ اما من از شما به عنوان يك هموطن در اين كشور سوال مي كنم كه آيا احساس تنهايي نمي كنيد، وقتي ذهن و فكرتان تمام مدت درگير سياست زدگي و خيلي چيزهاي ديگر است؟ اين مسايل باعث مي شود هنرمند حتي خودش را هم پيدا نكند و هم زباني نداشته باشد. منظور من از تنهايي اين است كه يك هنرمند بايد فرصتي پيدا كند كه به تخيلاتش بپردازد. اما متاسفانه اين روزها فقط به صورت ظاهري و در كلام از موسيقي دفاع شده است بدون اينكه ذره اي نمود بيروني داشته باشد. سال هاست كه از موسيقي دفاع مي كنيم؛ اما متاسفانه در رابطه با خودمان تنها شده ايم و اين به خاطر شرايط و محيط هايي است كه فراهم شده است. باز هم مي گويم، با عرض تاسف زياد، هنرمندان با هم معاشرت ندارند، مگر در مجالس ختم و امكان اين وجود ندارد كه در جاهاي ديگر همديگر را ببينند. بنابراين طبيعي است كه در ادامه چنين روندي، تنهايي هم به وجود مي آيد.
    
    آثاري كه طي اين سال ها اجرا شده، مبتني بر بداهه نوازي و بداهه خواني بوده است. كنسرت اين چند شب گذشته هم بر همين اساس استوار بود. فكر نمي كنيد بداهه پردازي، كار خلاق (آهنگسازي شده) را مورد تهديد قرار مي دهد؟
    اصولاهر هنري حاصل كار بداهه هنرمند است. بداهه، هنري است كه در لحظه اتفاق مي افتد.
    اينكه فكر كنيم ساخت تصنيفي تازه براي يك قطعه قديمي كار مهمي است، چندان ضروري به نظر نمي رسد. موسيقي ما گاه به دليل تصنيف سازي هاي ضعيف، دچار عدم خلاقيت شده است. نوع آموزش موسيقي ما و برخورد با رديف به عنوان يك دستور زبان موسيقي در برخي موارد باعث محدوديت كار هنرمند مي شود؛ ولي آن چيزي كه در زمينه آموزش موسيقي در دانشگاه ها به آن انتقاد است، اين است كه يك سري واحد از پيش تعيين شده به هنرجو تكليف مي شود. اين البته در سيستم آموزشي ما يك مورد شايع است ولي بايد بگويم صحنه با كلاس درس فرق مي كند؛ خلاقيت يعني جسارت، يعني رسيدن آهنگساز و نوازنده به جوهر وجودي خود.
نظرات بینندگان