arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۳۳۸۶
تاریخ انتشار: ۲۴ : ۰۰ - ۱۰ مرداد ۱۳۹۰

معنويات در دوران جواني بدست مي آيد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مهمترين مشكل دانشگاههاي ما همين متون درسي است، متون درسي ما اسلامي نيست! دانشگاه البته به سمت اسلامي شدن حركت مي كند؛ اما آن كه امام فرمود، مقام معظم رهبري اصرار دارد، مراجع اصرار دارند، مسئولين اصرار دارند اين است كه دانشگاه بايد اسلامي بشود، نه دانشجو مسلمان بشود! داشتن نماز جماعت، داشتن مصلي، داشتن دانشجوي اعتكافي، داشتن دعاي كميل، داشتن توسل؛ اين مسلمان تربيت كردن است، نه اسلامي شدن دانشگاه!! دخترها و پسرها، زنها و مردها از هم جدا بشوند، اينها خوب است؛ اما اينها مسلمان تربيت كردن است.

اسلامي شدن دانشگاهها، وابسته به اسلامي شدن متون درسي آن
وقتي دانشگاه، اسلامي مي شود كه اين متون درسي، اسلامي باشد. متون درسي وقتي اسلامي مي شود كه ما فيزيك و شيمي مان اسلامي باشد. ما اصولا علم غيراسلامي نداريم! فيزيك فقط اسلامي است، شيمي فقط اسلامي است، رياضي فقط اسلامي است. توضيحش اين است: يك زمين شناس در اين باره فكر مي كند كه اين كره زمين طبق مثلا سوابق تجربي در چند ميليون يا چند ميليارد سال قبل چنين بوده است و هم اكنون چنين است و پيش بيني مي شود در آينده نزديك يا دور چنان بشود. در دريا همين طور است، در معادن همين طور است، در راه شيري همين طور است، در شمس و قمر همين طور است، در موجودات سپهري هم همين طور است. اما كي كرد، براي چه كرد؛ اينها را قرآن دارد، اينها در آن علوم نيست!!

عقل استدلالي، حجت خدا بر انسان
بالاخره اين لاشه علم آمده در اين متون درسي، يعني سير افقي پيدا كرده و مي گويد اينچنين بود، اينچنين شد، آنچنان مي شود؛ اما كي كرد، براي چه كرد؟ خود به خود شد يا مبدأ فاعلي دارد! آن نظام قوي فاعلي را حذف كرديم، نظام قوي غائي را حذف كرديم؛ عقل كه اينها را مي فهمد، اين را هم كار بشر دانستيم؛ در حالي كه عقل حجت خداست، مثل روايات است. مگر مي شود چيزي را عقل بفهمد و در قيامت مورد احتجاج نباشد؟! البته در صورتي كه عقل باشد؛ قياس و خيال و گمان و وهم نخواهد بود. اگر عقل استدلالي باشد، برهاني باشد؛ اين هم مثل صحيحه زراره و حمران و محمدبن مسلم است.

آيا ممكن است يك مطلبي را عقل بفهمد، برهاني باشد و حجت خدا نباشد؟ كسي كه متخصص قلب است و مي داند اين قلب باز را بايد اينجور عمل كرد، اين رگ را اينجور پيوند داد و عمداً نكند، آيا در قيامت مسئول است و عذاب مي شود يا نه؟ آيا مي تواند بگويد: خدايا! شما كه در قرآن نگفتي، در روايت نگفتي قلب را چه جور عمل بكني! يا خدا به او مي فرمايد: اين عقلي كه من به تو دادم مثل روايت معتبر است، اين علم، حجت شرعي است. اين علم را كي به تو داد؟ اين عقل را كي به تو داد؟ اين مبادي را كي به تو داد؟ در اقتصاد همين طور است، در سياست همين طور است، در دريانوردي همين طور است، در سپهرگردي همين طور است. هيچ چيزي نيست كه عقل به آن دسترسي پيدا كند و حجت خدا نباشد. پس عقل براساس فالهمها فجورها و تقواها(1)، مي شود حجت الهي، مبدأ فاعلي هم كه دارد، مبدأ غائي هم كه دارد و وقتي اين دو تا بال هو الاول و الاخر(2) را روي لاشه علوم داديد، اين علوم پرواز مي كند.

فيزيك دان و شيمي دان، مفسر عالم طبيعت
آنوقت دانشگاه همان حرف را مي زند كه حوزه مي گويد. حوزه مي گويد: خدا چنين فرمود، دانشگاه مي گويد: خدا چنين كرد؛ آنوقت اين مي شود وحدت حوزه و دانشگاه. مگر فيزيك و شيمي تفسير نظام طبيعت، نيست؟ يك محقق فيزيك دان، يك محقق شيمي دان مفسر عالم طبيعت است. صحنه طبيعت، كتاب الهي است و تك تك موجودات كلمات خدايند. او متكلم اين كلمات است: و لو ان ما في الارض من شجره اقلام و البحر يمده من بعده سبعه ابحر ما نقدت كلمات الله(3)؛ فرمود: اينها كلمات مايند، ما حرف زديم، يكي شده ستاره، يكي شده زمين، يكي شده حجر، يكي شده مدر! خدا آفريد، خدا متكلم است، اينها كلمات الله اند. يك محقق رياضي دان دارد جريان كلمات آسماني را تفسير مي كند. مي گويد: خدا چنين كرد، خدا چنين مي كند.
اگر اين مبدأ فاعلي، اين مبدأ غائي نظام مند از اين بدنه علوم و دروس دانشگاهي گرفته شود، يك لاشه اي مي ماند! و اين لاشه، مسلمان نمي سازد! در آن صورت به زحمت آدم بايد مسائل اسلامي را طرح كند. اما وقتي هر روز در درس گفته شود: اين را كي كرد؟ آيا خود به خود شد؟ براي چه كرد؟ هدفمند است يا عاطل و باطل؟! فرمود: آسمان را ما به اين سبك آفريديم، زمين را اين سبك آفريديم، اين عقل را ما به شما داديم كه شما بفهميد؛ شما صدر و ساقه حياتتان مهمان ماست، چرا همه اينها را مصادره كرديد؟ چرا مي گوئيد بشر فهميد، اينها علوم بشري است! بشر همان بود كه يك مشت خاك بود يا يك قطره آب بود؛ بعدش هم مي شود يك مردار! اين بيان نوراني حضرت امير(ع) است كه شما اولتان نطفه بوديد، آخرتان جيفه بوديد(4)، بينهما هم كذا! بگوئيد خدا كرد، بگوئيد خدا مي كند، بگوئيد خدا از ما طلب كرده؛ آنوقت اين مي شود دانشجوي اسلامي، اين مي شود دانشگاه اسلامي!

لزوم عنايت علوم تجربي به آغاز و انجام آفرينش
آنوقت مسئله حوزه و دانشگاه هيچ فرق نمي كند. اگر او قداستش بيشتر نباشد، كمتر نيست. او هر روز مي گويد: خدا چنين كرد، اينها مي گويند: خدا چنين گفت، ما غير از اين نداريم. اگر كسي (معاذالله) اين حرفها براي او حل نشده باشد، قائل به بخت و اتفاق و شانس باشد؛ در آن صورت همه اش افقي فكر مي كند. اين گرچه اسلامي حرف مي زند، ولي غيراسلامي فكر مي كند؛ اسلامي حرف مي زند، ولي غيراسلامي درس مي خواند. اما وقتي بگويد كي كرد، براي چه كرد؛ اين مي شود اسلامي.
اگر آن بزرگوار گفت: ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركارند، از همين جاها گرفته. فرمود: الله الذي خلق سبع سماوات و من الأرض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله علي كل شيء قدير و ان الله قد احاط بكل شيء علما، اين در آيه 12 سوره مباركه طلاق است. فرمود: اين نظام عميق محيرالعقول خود به خود پيدا شد يا يك مبدائي دارد؟! آن مبدأ حكيم اين را عاطل و باطل آفريده يا هدفي دارد؟! اين نظام را او آفريد تا شما موحد بشويد؛ خداي سبحان ما را آفريد؛ ما را از خودش صادر كرد: نفخت فيه(5)؛ به طرف خودش جذب مي كند: انك كادح الي ربك كدحاً فملاقيه(6)؛ مائيم و ابديت ما. بالأخره اين شمس و قمر يك وقتي بساطش برچيده مي شود، فرمود: ما كه از بين نمي رويم! اگر يك موجود ابدي هستيم، يك كالاي ابدي مي خواهد؛ كالاي ابدي در بازيگري نيست!

ضرورت توجه به معنويات در دوران جواني
بنابراين اين راه را در همين ايام مي شود تأمين كرد؛ مخصوصاً درحال جواني كه آدم رنگ نگرفته و آينه دلش شفاف است. ولي حيف است كه دست اين جوانها را بگيرند، اين آينه شفاف بلورين زيبا و زينت دار را ببرند در باغ وحش، فقط گرگ و گراز نشانش بدهند! درحالي كه اين آينه را مي شودبه طرف ستاره هاي راه شيري نگه داشت، مي شود به طرف شمس و قمر نگه داشت. آينه را به هر سمت نگه بداريم، در آن منعكس مي شود. الآن شما ببينيد جهان ازنظر بازي و ورزش به كدام سمت دارد مي رود! اين ورزش ممدوح است؟ اين همه به جان هم افتادن، اين همه سرمايه گذاري؛ اين شده تجارت جهاني، نه ورزش جهاني!! ورزش بسيار چيز خوبي است براي تأمين سلامت؛ اما شما ديديد در همين جريان جام جهاني 2006، جهان را چه جور سرگرم كردند؛ همين كه اين بازي تمام شد، حمله به لبنان شروع شد! آنها داشتند توطئه مي كردند براي حمله. مگر حمله به يك كشور آسان است؟ مگر مي شود آدم شبانه تصميم بگيرد كه فردا حمله كند؟ مدت ها فرصت مي طلبد.

غرض آن است كه ما اگر بدانيم، خواهيم فهميد كه اين جان شفاف را و آينه شفاف را به كدام سمت نگه بداريم! در آن صورت ورزش مي كنيم، بازي هم مي كنيم منتها عاقلانه و حكيمانه؛ اينچنين نيست كه اين ابزار دست ديگري باشد! آن هم بسيار چيز خوبي است، اما بازي هاي معقول مقبول و اگر كسي در جواني نداند اين فطرت را و اين آينه شفاف را به كدام سمت نگه بدارد، بالأخره صورت هائي زشت و زننده در اين آينه منعكس مي شود. يك وقتي هم مي بينيد سن به 40-50 گذشت؛ ديگر نه حوصله مطالعه است، نه فرصت تحقيق! تا 40سالگي انسان فرصت دارد از اين جهان بهره ببرد، بقيه، دوران غرامت عمر است! يعني ميانگين سن هر كسي اگر 80سال باشد، آن دوران غنيمتش تا 40سال است؛ از 40سال به بعد دوران غرامت زندگي است! مثل كسي كه تا 40سال مي رود بالاي كوه؛ بعد 40سال دارد سرازير مي شود از آن طرف. با قرص و دارو و مشكلات درد و درمان و خانوادگي و اينهاست! دوران غنيمت زندگي را خيلي هايمان پشت سر گذاشتيم كه آن بود، حالا فعلاً دوران غرامت است براي خيلي از ماها!!

بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعي از طلاب و دانشجويان- قم، آذر1385
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- شمس/ 8 2- حديد/ 3 3- لقمان/ 27
4- نهج البلاغه/ حكمت 454 5- حجر/29، ص/72 6- انشقاق، 6
نظرات بینندگان