arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۵۴۰۶
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵ : ۱۳ - ۲۷ مرداد ۱۳۹۰

گشتي در جمعه بازار تهران؛ جايي كه جوان‌هاي تحصيلكرده از راه‌هاي ساده‌ اما خلاقانه‌اي پول در مي‌آورند

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

تهران امروز نوشت: در خيلي از كشورهاي دنيا، بچه‌ها در يك سني- معمولا 18سالگي - بايد قيد پول توجيبي را بزنند و خودشان دست‌شان را ببرند توي جيب‌شان اما در كشور ما معمولا پدر و مادرها با تكيه بر جمله كليدي «مگر ما مرده‌ايم؟»ترجيح مي‌دهند همان قاعده پول توجيبي دادن به بچه‌ها را در تمام سن‌ها رعايت كنند تا اينكه دختر و پسر جوانشان مجبور نشوند كار كنند. ولي با اين همه چند سالي است خود جوان‌ها دوز استقلال خونشان بالا زده است.ديپلم‌شان را كه مي‌گيرند فكر نان درآوردن را هيچ جوره نمي‌توانند از سرشان بيرون كنند.همين مي‌شود كه مي‌نشينند ايده مي‌دهند. ايده‌هايي براي پولدار شدن و همين مي‌شود كه الان در سطح مغازه‌ها و فروشگاه‌هاي سطح شهرها كارهايي مي‌بينيم كه گاهي پيش پا افتاده است اما با يك خلاقيت جزئي به ايده‌اي در آمدزا تبديل شده است.


ايده‌هايي براي پول در آوردن

خيلي وقت است كه اگر وارد فروشگاه‌هايي كه صنايع دستي ارائه مي‌كنند بشويد، كارهاي دستي جالبي را مي‌بينيد كه خالق‌شان يك سري جوان خوش ذوق و در بيشتر مواقع دانشجو هستند.از دستبند و جا مدادي گرفته تا كوله پشتي و ظروف خانه.يكي از جاهاي ديگري كه انگار به پاتوق اين جوان‌هاي خلاق تبديل شده است،بازاچه هفتگي است كه جمعه‌ها در پاساژ پروانه خيابان جمهوري برگزار مي‌شود كه همه به اصطلاح به آن جمعه بازار مي‌گويند.جمعه هر هفته،توي هر طبقه اين بازارچه كه قدم بزنيد، فروشندگان جواني را مي‌بينيد كه كارهاي خودشان را براي فروش آورده‌اند. طبقه آخر اين پاساژ اما يك جورهايي مركز كارهاي دستي حساب مي‌شود.چيزي كه در همان بدو ورود به اين طبقه توجه همه را به خودش جلب مي‌كند، سن و سال آدم‌هاست.ميانگين سني فروشنده‌ها در اين طبقه افت كاملا محسوسي دارد.



كار هنرمند بايد همه جا باشد

جلوي راهرو طبقه آخر بساط تابلوهاي نقاشي پهن است.يكي از فروشنده‌ها، يكي از تابلو‌هايش را كه شباهت عجيبي به خودش دارد جلوي بقيه گذاشته.نقاش اين تابلوها «رزيتا حاجتي» است.فروشنده جواني كه دانشجوي هنرهاي تجسمي دانشگاه قزوين است و حدود دو، سه ماه است كارهايش را براي فروش به جمعه بازار مي‌آورد.رزيتا پارسال يك نمايشگاه از نقاشي‌هايش برگزار كرد اما به قول خودش هيچ كدام از كارهايش آنطور كه دلش مي‌خواست فروش نرفت اما چون اعتقاد دارد كه كارهاي هنرمند بايد وارد خانه‌هاي مردم بشود،قيد سود آوري را زد و قيمت‌ها را طوري تنظيم كرد كه خرج وسايل اوليه كارهايش تامين بشود:«اصلا هدفم از آمدن به جمعه بازار و فروش كارهايم هم همين است. اينكه كه هنرم روي ديوار خانه‌هاي مردم برود.به همين خاطر هم تابلوهايم را با قيمت‌هاي پايين ارائه مي‌دهم.درآمدم هم جوري است كه لااقل هزينه خود اين تابلو‌ها و بعضي ديگر از هزينه‌هاي اضافي كه برايم دارند مثل همين رفت و آمدم به اينجا را در مي‌آورم». رزيتا 21ساله براي آينده كاري و درسي‌اش هدف‌هاي زيادي در سر دارد.كم كم مي‌خواهد وارد كار تدريس بشود و با وجود اينكه مي‌داند هيچ سود مالي برايش ندارد يك نمايشگاه ديگر از اثرهايش برگزار كند.

مجسمه‌هاي احمق سيمي

يكي از چيزهايي كه بين راهرو‌ها زياد به چشم مي‌خورد، وفور زيورآلات دست‌ساز است.از گوشواره و انگشتر گرفته تا انواع گيره‌هاي مو اما بين اين اجناس پر زرق و برق كه معمولا هم مشتري زياد دارند،يكسري مجسمه با مزه و عجيب و غريب مفتولي حسابي توجه آدم را جلب مي‌كند.«سعيد درخشان زنگنه» سازنده اين مجسمه‌ها پشت بساط نشسته و در كمال آرامش مجسمه درست مي‌كند.سعيد مي‌گويد حدود يك سال و نيم است اين كار را شروع كرده:«من يك مدت عادت كرده بودم با مفتول شكل‌هاي جالب درست مي‌كردم و كادو مي‌دادم.از ماشين گرفته تا پرنده.بعد از يك مدت كه دائم دوستانم سفارش مجسمه‌هاي مختلف دادند،تصميم گرفتم كارهايم را براي فروش اينجا بياورم.»سعيد دانشجوي گرافيك است و يكسري از كارهايش را از روي طرح‌هاي گرافيكي كه قبلا طراحي كرده است مي‌سازد.مجسمه‌هايش هم از جنس آهن،مس،آلومينيوم يا برنج است:«درآمدمان اينجا متغير است مثلا تابستان‌ها كه فروش بهتر است تا سيصد هزار تومان در يك هفته هم فروش داشته‌ام.البته يك مقدار از فروش هم به تنوع كارهايم بستگي دارد.» سعيد برعكس رزيتا كه با قاطعيت از ادامه تحصيل تا دكترا صحبت مي‌كرد، هيچ برنامه‌اي براي آينده كاري‌اش ندارد:«اين كار را دوست دارم اما زياد به آينده فكر نمي‌كنم.البته چند وقتي هست كه دوستانم مي‌گويند وارد كار آموزش هم بشو و شاگرد بگيراما هنوز خودم تصميمي نگرفته ام.»او يكي از دلايل استقبال مردم از كارهايش را «احمق»بودن مجسمه‌هايش مي‌داند.



برق يك مشت شيشه خرده

وارد راهرو دوم كه مي‌شوي، برق يك مشت شيشه خرده رنگي چشم را مي‌زند.خرده شيشه‌هايي كه با مهارت تمام داخل ظرف‌هاي سفالي كار شده‌اند.سازنده اين ظرف‌هاي پر زرق و برق «ميثاق توتوني» است كه همراه برادر و يكي از دوستانش حدود يك سال است وارد اين كار شده‌اند.ميثاق مي‌گويد اين كار را از يكي از دوستانش ياد گرفته و همراه برادرش ساخت اين ظرف‌هاي زيبا را شروع كرده است:«سفالش را كه آماده مي‌خريم.شيشه خرده‌ها را هم يا از شيشه فروشي‌ها مي‌گيريم يا خودمان شيشه مي‌خريم و خرد كرده و بعدش هم رنگ‌شان مي‌كنيم.توي اين يكسالي كه اين كار را شروع كرده ايم، خيلي چيزها ساخته‌ايم.انواع ظرف‌ها،آباژور،جاسيگاري و وسايل تزئيني خانه». ميثاق برعكس رزيتا و سعيد كه كارشان را با علاقه دنبال مي‌كنند،زياد به كاري كه انجام مي‌دهد علاقه ندارد:«فعلا تنها راه پول درآوردن‌مان از همين راه است. هر هفته براي فروش جمعه بازار مي‌آييم اما به يكي، دو مغازه هم كارهايمان را مي‌دهيم اما به طور كلي چون علاقه چنداني به اين قضيه ندارم،زياد هم به ادامه‌اش فكر نمي‌كنم.البته جديدا به فكر توليد ميزهاي چوبي با اين طرح هستيم». ميثاق موسيقي مي‌خواند و از تدريس موسيقي هم در آمد دارد اما درآمدش از اين راه آنقدر نيست كه فعلا بتواند بي‌خيال كار با شيشه خرده‌هاي رنگي بشود.



پيكسل با طرح آدامس خرسي

يكي از ويژگي‌هاي جوان‌ها يي كه كارهايشان را براي فروش به اينجا مي‌آورند اين است كه از نشان دادن و عرضه هيچ كدام از آثارشان هيچ ابايي ندارند.«امير معيني» و كارهايش نمونه كامل اين قضيه هستند.امير كه با بيست سال سن جزو جوان‌ترين فروشنده‌هاي اينجاست،پيكسل‌ها پارچه‌اي بامزه‌اي درست مي‌كند:«پارسال بعد از كنكورم بود كه فروش كارهايم را شروع كردم.البته پيكسل‌ها را قبلا براي خودم درست مي‌كردم.جمله‌هاي رويشان هم از جمله‌هايي است كه در كتاب‌ها يا جاي خاصي خوانده‌ام يا شنيده‌ام و خوشم آمده.بعضي‌هايشان را هم خودم مي‌گويم.مثلا همين:اقدس خانم پياز داري؟اشكم نمياد».نكته جالب پيكسل‌هاي امير اين است كه علاوه بر اينكه روي يك تكه پارچه جمله‌اش را مي‌نويسد و دورش را با نخ كوبلن مي‌دوزد، هر چيزي كه مرتبط با جمله موردنظر باشد هم روي پيكسل مي‌چسباند.از سنجاق‌قفلي و پاك كن گرفته تا آدامس خرسي!كار جالب بعدي‌اش هم اين است كه روي چوب‌بستني جمله‌هاي ماندگار بعضي كتاب‌ها و فيلم‌ها را مي‌نويسد و مي‌فروشد.البته بعضي وقت‌ها هم اين چوب بستني‌ها را به مشتري‌هاي دائمي‌اش هديه مي‌دهد.امير دانشجوي مهندسي كشاورزي دانشگاه تهران است و دلش مي‌خواهد بعد از پايان دوره ليسانس‌اش،كاري در رابطه با رشته تحصيلي خودش داشته باشد اما فعلا فروش همين اجناس را ادامه مي‌دهد تا دستش توي جيب خودش باشد.كمي آن طرف‌تر از امير،«فريد اميري» گردنبندهاي جالبي براي فروش آورده است.فريد كه فوق ليسانس مرمت است،بعد از تعطيلات عيد تازه شروع به فروش اين گردنبندها كرده است:«من بچه يزد هستم.تعطيلات عيد كه آنجا بودم، اين ميوه را كه در عطاري‌ها به‌نام قرص كمر مي‌فروشند ديدم.بعد رويشان يك طرح‌هايي كنده كاري كردم و به شكل گردنبند درشان آوردم».فريد از استقبال مردم در همين دو هفته راضي است.او البته اين كار را فقط محض اينكه يك كمك خرجي كوچك براي دوران دانشجويي داشته باشد دنبال مي‌كند.



من،جوان،مستقل مي‌شوم

آدم‌هايي كه كارهايشان را اينجا مي‌آورند مشتري‌هاي ثابت خودشان را هم دارند.چند دقيقه كه كنارشان بايستي، آدم‌هاي زيادي را مي‌بيني كه پي سفارش‌هايشان آمده‌اند.كارهاي دستي ساده و زيباي اين جوان‌ها خيلي وقت است كه وارد زندگي ما شده‌اند.كارهايي كه بدون اينكه هيچ سرمايه گزافي پشت سرشان باشد يا كلي دم و دستگاه در توليدشان نقش داشته باشند،مستقيم از زير دستان يكسري جوان بيرون آمده‌اند. هر هفته و هر روز به تعداد اين كارها پشت ويترين مغازه‌هايي كه محصولات دانشجويي را مي‌فروشند اضافه مي‌شود.همه اين آثار كار دست دختر‌ها و پسر‌هايي است كه مستقل شدن را زودتر از خيلي از هم سن و سال‌هايشان شروع كرده‌اند.



جوان‌هاي غير وابسته

ظاهرا اينجا جوان‌ها منتظر وعده‌هاي ايجاد 5/ 2 شغل در سال، دولت نيستند. اينجا جوان‌ها خودشان با هزينه شخصي‌شان؛ فضايي را از شهرداري تهران مي‌گيرند و به كسب و كارشان مي‌رسند. مهم نيست كه اينجا اين جوان‌ها بيمه نيستند؛ مهم اين است كه اينجا همه اين جوان‌هاي هنرمند ديده مي‌شوند. مثل همان جوان آكاردئون زن موسيقي خوانده كه مي‌گويد:«من هر هفته اينجا براي7-8هزار نفر كنسرت اجرا مي‌كنم».
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۳
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۷
0
1
گزارش زيبايي بود.لذت برديم.اين گزارشها بوي اميد و سرزندگي ميدهد.
سارا
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۳:۳۴ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۹
0
1
'گزارش خوبی بود من چند باری رفتم و از اینکه این همه جوان با ذوق و هنرمند می بینم که با آرامش کنار کارهاشان به فروش مشغولند وخوش اخلاق لذت می برم و از اون آقاهه هم یک بز خیلی ناز خریدم حتما برید ضرر نمی کنید
نظرات بینندگان