پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : دکتر بهرام امیر احمدیان : سوریه نیز مانند حکومتهای مشابه در خاورمیانه و شمال آفریقا، از مبارک و بن علی و قذافی گرفته تا صالح در یمن، به مردمی که در حال دفاع از جان و مال خود برخاسته اند، ایادی بیگانه و مزدور می نامد.
در خاورمیانه رهبرانى بر مردم حکومت مى کنند که خود را قیم و سرپرست مردم مى شمارند و مى پندارند که دانایان جهان اینانند. در حالى که اینان با تنیدن حصارى امنیتى به دور خود از مدتها پیش، از جامعه خود جدا شده اند و عقب مانده تر از جامعه خود حرکت مى کنند. آنان با ابزارهاى نوین مى خواهند به سبک قرون وسطى و با ابزار دین و عصبیت قبیله اى بر مردم حکمرانى کنند و خود و اطرافیان با قبضه قدرت و مقام و سلاح، ثروت و امکانات، در ناز و نعمت زندگى کنند. در حالى که این جوامع خود داراى روشنفکران و متفکران و اندیشمندانى شده اند که حکومت به شیوه نابخردانه و دیکتاتورمآبانه را برنمى تابند و جامعه به چنان رشدى رسیده است که دیگر تحمل سران مقتدر، دیکتاتور، بریده از ملت و موروثى را ندارند. مردم مسلمان خاورمیانه را دیگر نمى توان با سوء استفاده از دین و آموزه هاى دینى از سوى رهبران بى بهره از علم و هنر سیاست اداره کرد. اکنون الگوى مردم مسلمان الگویى از حکومت لائیک ترکیه است که در عین حال جامعه اى با پایبندى به شعائر اسلامى، حکومتى دموکراتیک را رهبرى مى کند. تشکیل حزب عدالت و توسعه از سوی هواداران اخوان المسلمین در مصر نشان دهنده علایق مردم براى زیستن در فضایى سیاسى و فرهنگی در چارچوب دموکراسى است، احترام به حقوق بشر، پیروی از هنجارهای بین المللی و انسانی است و نه حکومت دینى صرف (همچون عربستان) و بدور از واقعیتهای دنیای امروز. دین مبین اسلام آموزه های اخلاقی و انسانی بی شماری دارد که در کنار حکومتهای دمکراتیک می تواند به ساخت هنجارهای انسانی جامعه کمک کند، چیزی که در ترکیه اتفاق افتاده است. در انقلابها مردم بدنبال چیزی هستند که از دست داده اند و آن چیز در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا دموکراسى است و نه اسلام، زیرا مردم ذاتا مسلمانند و کسى یاراى ربودن دین آنها را ندارد، اما حکومتها، دموکراسى و مردم سالارى را از آنها دریغ کرده اند.
سالهاست حزب بعث سوریه با صرف هزینه های بسیار و امنیتی کردن جامعه و حتی ایجاد فضای میلیتاریستی در مدارس و پوشاندن یونیفورم های نظامی به دانش آموزان، ادای کامسامول (جوانان حزب کمونیست شوروی) را در آورده و ادعای جنگ با رژیم صهیونیستی را در باز پس گیری بلندی های جولان دارد، اما هیچگاه عملا نتوانسته و نمی خواسته اقدام مثبتی در این راه انجام دهد و بیشتر به دادن شعار و نقش تصاویر رنگی از سران (حافظ و بشار) بر دیوارهای ساختمانهای شهرها اکتفا کرده است. حفظ حکومت حافظ اسد و بشار اسد و خاندان او هدف اصلی حکومت سوریه بوده اند و رفاه جامعه و مردم سالاری محلی برای پرداختن بدان نبوده و شاهد مدعا تظاهرات میلیونی و مدام مردم سوریه است، که با وجود کشت و کشتارهای نیروهای امنیتی و ارتش، همچنان در خیانها حضور دارند و خواب از چشمان اسد ربوده اند. حکومت بشار اسد کپی مدرنی از حکومت بعثی عراق است، سرکوب اعتراضات مردم حتی با ارتش و تانک. حکومتی که ارتش خود را برای سرکوب ملت بکارگیرد و ارتشی که بی محابا مردم را با سلاحهای سنگینی که باید به اسرئیل نشانه می رفت بر روی مردم آتش بگشاید، قانونا مشروعیت خود را از دست داده و دچار جنایت علیه بشریت شده است. اگر چه تلویزیون دولتی سوریه تعدادی از معترضان را با سلاح گرم و سرد نشان می دهد و ادعا می کند که آنان علیه حکومت برپا خاسته اند، و به همین علت برای مقابله با آنان ارتش را به خیابانها کشیده است، اما واقعیت چیز دیگری است و حکومت سوریه نیز مانند حکومتهای مشابه در خاورمیانه و شمال آفریقا، از مبارک و بن علی و قذافی گرفته تا صالح در یمن، به مردمی که در حال دفاع از جان و مال خود برخاسته اند، ایادی بیگانه و مزدور می نامد. در عین حال این حکومت، هنگامی که با تانکها و سلاح سنگین و نفرات ارتش مسلح خود نوامیس مردم را زیر آتش باری می گیرد و کاشانه مردم خود را ویران و آنان را ناگزیر به پناه بردن به ترکیه در همسایگی خود می کند، جنایت کار نمی خواند. آقای بشار اسد راه دومی در پیش ندارد و سرنوشت او با کشتارهایی که بیش از 2000 نفر از مردم خود را در کارنامه دارد، راهی جز محاکمه و کناره گیری از قدرت ندارد. او دیگر مشروعیت خود را از دست داده است.
با نگاهی به روندهای موجود در محیط بین الملل و در نبود ساختاری قدرتمند برای حفظ مردم از ظلم حاکمان ظالم، ائتلافهای بین المللی می توانند مدل یوگسلاوی را پیاده کنند مدلی که در افغانستان، عراق، لیبی جواب داده است. در این مدل نیروی نظامی در اختیار شورای امنیت ائتلافی از نیروهای نظامی ناتوست و در حال مشروعیت بخشیدن به ماموریتهای خود است. حمایت و پشتیبانی از خواسته های ملتهای تحت ستم حاکمان و ایجاد بستر لازم برای حمایتهای ملتهای جهان با پوشش خبری گسترده، ایجاد منطقه پرواز ممنوع، حمله های هوایی بی امان، تحریم بین المللی و برخی اقدامات جانبی. این کشورهای خاورمیانه هستند که باید تا شکل گیری سازمانهای بین المللی کار آمد برای هزاره سوم، خویشتنداری کنند و به ساختن جهانی عاری از ظلم بپردازند و از ادامه حکومت جابرانه و موروثی و طولانی بر مردم خویش دست بردارند و دموکراسی و مردم سالاری را پیشه کنند. سرنوشت رهبران دیکتاتور شمال آفریقا و خاورمیانه باید درس عبرتی برای همه باشد.
و اعتبروا یا اولی ابصار.
فکر میکردم تو جهان سوم ادم وجود نداره و تو زندگی روزمره سعی میکنم با کسی صحبت نکنم و با مردم قاظی نشم
اما این متن رو خوندم فهمیدم ادم هم وجود داره
نویسنده رو نمیشناسم و نمیدونم استاد کدوم دانشگاهه
ولی خوب با خوندن متنش فخمیدم اینجا هم هستن کسانی که هنوز فکر میکنن
اگرچه کم هستن
سردبير محترم سايت وزين انتخاب آيا براي انتشار اين كامنت بايد التماس كنم يا خواهش؟
نوشتار شما در خصوص سوریه ملاحظه شد ضمن احترام به نظرات جنابعالی و قبول بخش هایی از آن ، باید به اطلاع برسانم که نگاه شما به نظم نوین جهانی و سازمانهای بین المللی که باید مدافع مردم و دفع ظلم در جهان باشند در شان استاد باسواد و باتجربه ای همچون جنابعالی نیست اگر از عقبه و فکر استعماری قدیم و نوین کشورهای تشکیل دهنده این ائتلاف ها خبر نداشتید شاید استدلال شما پذیرفته شده بود اما استاد گرامی، من ضمن احترام به 2000 کشته شده در سوریه صرف نظر از اینکه مسلح بودند یا مردم عادی و معترض، خواهشمند ام نگاهی به آمار کشته های غیر نظامی در عراق ، افغانستان، سومالی و .... که توسط همین مدافعان بین المللی نظم به خاک و خون کشیده شده ا ند بیاندازید من یاد ندارم شما در این خصوص مطلبی نوشته باشید و من فکر می کنم نوشتار شما حاوی فضای احساسی زمان نگارش آن بوده و من خود گاها دچار این حالت می شوم چنین حالتی چشم انسان را به واقعیتهای پیرامونی، اتفاقات جاری و میزان صداقت مدافعان بین المللی مردم می بندد. با ادامه چنین نگاهی نمی دانم فردا بر ای بحران های قره باغ، آبخازیا، اوستیا و... و حتی مشکلات هسته ای کشورمان که حوزه تخصصی شماست خواستار ورود ناتو به منطقه و.... خواهید شد یا خیر.
متاسفانه حکام مستبد جز زبان زور را نمی شناسند و تنها از آن تبعیت دارند وگرنه چه بسا می شد با کمی انعطاف این شورش را مدیریت کرد
به نظر می رسد نویسنده نخواسته است واقعیات نظام بین الملل را خوب درک کند. و از یک رویکرد واقع گرایانه بهره نمی برد. غربی ها به ماهیت ناآرامی های سوریه به دیده تردید و شک نگاه می کنند. چرا که پشت قضیه ناآرامیهای سوریه گروه افراطی اخوان المسلمین قرار دارد که امکان دارد بعد از به قدرت رسیدن به هر اقدامی برای بازپس گرفتن منطقه جولان دست بزند و یک رویکرد ارمانگرای انقلابی را در سیاستهای خود پی گیرد و به دنبال ترویج اسلام رادیکال در لبنان و فلسطین البته از نوع سنی آن و مخالف با دیدگاه حزب الله و ایران باشد. بنابراین ناامنی در این منطقه حاکم خواهد شد. اسرائیلیها و غربی ها به هیچ وجه دنبال ناامنی در این منطقه نیستند. بنابراین تا جایی که می توانند خواستار اصلاحات سیاسی در این کشور هستند تا این بحران را مدیریت کنند از طرف دیگر غربی ها یک اسد ضعیف شده را هم در سیاست های خود دنبال می کنند تا در لبنان یک حزب الله ضعیف شده با توجه به سوریه ضعیف داشته باشند . همه این حوادث از طرف غربی ها طوری مدریت می شود که به امنیت اسرائیل خللی وارد نشود. اگر اخوان المسلیمن پشت قضه ناآرامیهای سوریه نبود حزب بعث خیلی وقت پیش سقوط کرده بود.
غربی ها خیلی هم دنبال تشنج و اغتشاش در سوریه نیستند چرا که از زمانی که خاندان اسد در سوریه به حکومت رسیدند رویکرد واقع گرایانه در سیاست خارجی سوریه غالب شده است و در این دوره هیج تهاجمی از سوریه به سمت مرزهای اسرائیل را شاهد نبودیم.
بیشتر از آرمانهای ضد اسرائیلی به عنوان شعار استفاده کردند تا در حیطه عمل کار خاصی را انجام بدهند.
چیزی که قطعی به نطر می رسد پایان کار بشار اسد و حزب بعث سوریه است. بنابراین غربی دنبال آن هستند که سوریه بعد از اسد رویکرد ضد غربی و ضد اسرائیلی نداشته باشد