arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۶۴۰۰
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۵۵ : ۰۱ - ۰۶ شهريور ۱۳۹۰

درِ باغ بازيگري سينما و تلويزيون باز است؛ شما نمي خواهيد بازيگر شويد؟!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
ميلاد کياني:«خيلي بلند پروازم. اصلا به هدف هاي کوچک فکر نمي کنم. هميشه بزرگترين چيزها را خواسته ام، که اگر به کمترش هم رسيدم، باز هم براي آدم هاي ديگر، دست نيافتني باشد. شما فکر مي کنيد که پنج سال طول مي کشد تا من به جايي در عرصه بازيگري برسم، اما اين اتفاق بايد حداکثر تا چهار يا پنج ماه ديگر برايم بيفتد! احتمالا پنج سال ديگر، موقعيت ام با الان فرق مي کند و فکر مي کنم که قطعا بايد روي جلد مجله ها باشم. ممکن است آن زمان، مثلا اگر از من بخواهيد که عکسم را خيلي کوچک و در ته مجله چاپ کنيد، قبول نکنم! »

آنچه خوانديد، صحبت هاي مثلاً خانم«نيکول کيدمن» يا جناب«رابرت دنيرو» يا «آل پاچينو» نيست، حتي صحبت هاي مثلا خانم «ليلا حاتمي» يا «نيکي کريمي» هم نيست، بلکه حرف هاي يکي از نوجوانان تازه وارد عرصه بازيگري يعني سرکار خانم «تينا آخوندي تبار» است که هنوز، راش هاي فيلمهايي که بازي کرده اند، مونتاژ نشده!

البته سواد اندک بنده، به فيلمها يا سريال هايي که احتمالاً ايشان تا به حال به بازي در آنها افتخار حضور داده اند قد نمي دهد، اما باز خواني اين حرف ها، بهانه اي بود براي گفتن حرفهايي ديگر.
اينکه يک جوان تازه پا به سينما و تلويزيون گذاشته، آرزوي آن را داشته باشد که روزي، تصويرش بر روي جلد مجله هاي مختلف چاپ شود، في نفسه آرزوي بدي نيست. اين روزها، به مدد فيلمها و سريالهاي ريز و درشتي که از شبکه هاي مختلف سيما پخش مي شود، هر کسي مي تواند آرزو کند که به مدد پول و پارتي و دماغ عمل کرده و چشم و ابروي مونتاژ شده و پيوند خورده و بقيه چيزها، نقشي در يکي از اين توليدات نصيبش شود و دچار توهم «خود بازيگر بيني»، فکر کند که شده است «نيکول کيدمن» يا «مارلون براندو»! آرزوست ديگر...اما بهانه حرف هاي من، آرزوهاي اين دوستان نوجوان و جوان نيست. آدمي را، آرزوهاي کوتاه و بلند اوست که راه مي برد، اما اينکه تا چه حد، سينما و تلويزيون ما، محيط شکل گيري اين آرزوهاي خام و پخته است، بحث ماست.
يکي از مباحث هميشگي دست اندرکاران سينما، تشکيل گروههاي تخصصي و ايجاد صنوف مختلف سينمايي است. کشيدن مرزي براي مشخص شدن جايگاه و شان حرفه اي هر يک از اعضاي آن صنف، تا ديگران، به مدد استفاده از رانت و پارتي و پول و غيره، و بدون داشتن سواد و دانش و تخصص کافي، وارد آن عرصه نشوند. يکي از اصول اوليه تشکيل «خانه سينما» هم، بها دادن به اين مقوله بود و تخصصي کردن سينما. اينکه هر کسي، تنها با داشتن تخصص ويژه بتواند وارد صنف خاصي از صنوف سينمايي شود.
بسياري از رشته هاي سينما، رشته هايي بيشتر تخصصي و خاص است. رشته هايي مانند تدوين يا صدابرداري. مقوله فيلمبرداري را هم که کلا مي شود فاکتور گرفت که آدمهاي اين عرصه، بي سالها تجربه و کمک فيلمبردار بودن، آرزوي فيلمبردار شدن را هم نمي توانند بکنند، اما در مقابل همه اينها، مقوله «بازيگري»، از آن دسته از رشته هاست که عشاق و سينه چاکان فراوان دارد. دري باز و چمنزاري گسترده، که بي اختيار اسب خيال را تا فراسوي ابرها مي کشاند، تا آنجا که خيلي ها، به هواي اين درِ باغ سبز، خود را به هر آب و آتشي مي زنند و با گذراندن يکي دو ترم در يکي از آموزشگاههاي مثلاً بازيگري و پرداخت پول هاي گزاف، احساس مي کنند که شده اند همان چيزي که سينما و تلويزيون ايران کم داشت:«بازيگر»!

البته همانطور که گفتم، مشکل در اين جوانها و آرزوهايشان نيست، مشکل در سينما و تلويزيون ماست. کافي است مثلاً در طي همين ماه رمضاني که گذشت، بيننده سريالهاي رنگ و وارنگ شبکه هاي مختلف مي بوديد تا چشمتان به جمال چندين تن از اين دوستان روشن مي شد. اينکه سينما و تلويزيون، به ورود چهره هاي تازه نياز دارند بحث جدي و مهمي است، اما آيا در هر رشته ديگر هم، ورود و کار کردن آسان است؟ اينکه ما در هر فيلم و سريال مان، چند تايي آدم تازه رسيده را، بدون توجه به درک، سواد، تخصص و بقيه چيزهاي آنها، به کار بگيريم و وارد اين عرصه کنيم، عمل هوشمندانه و بخردانه اي است؟ درست است که سينما و تلويزيون به ورود چهره هاي تازه نيازمند است، اما براي اين کار، هيچ قاعده و قانوني وجود ندارد؟ در سينمايي که رو به ورشکستگي است و نيروهاي قديمي اش، به پيتزا فروشي و چلوکبابي و اينطور مشاغل روي آورده اند، چه کسي مسؤول حمايت از نيروهاي تازه وارد است؟

امثال «عدنان عفراويان» (بازيگر فيلم باشو، غريبه کوچک) يا «مهدي باقر بيگي» (مجيد در مجموعه قصه هاي مجيد) در سينماي ايران کم نيستند که آرزوهاي بزرگ و کوچک شان، با بازي در يک فيلم و سريال بر باد رفت، پس چرا هر روز، بي قاعده و قانون، هر کسي را به اين عرصه وارد مي کنيم؟ جوانکي که امروز، عشق «روي جلد مجله» شدن دارد، آيا از فرداي خود هم با خبر است؟ آيا فردا و فرداها، همين آدمها، نياز به حمايت و پشتيباني نخواهند داشت؟ آن موقع، چه کسي براي آنها دل خواهد سوزاند؟ آيا سينما و تلويزيون ما، به فکر فرداي اين تازه از گرد راه رسيده ها هم هست، يا آنها، فقط خوراک يکي دو روز نشريات زرد خواهند بود تا بيشتر بفروشند و بيشتر سود ببرند و خلاص! آيا مي توان براي آنها، اميدوار به آينده اي روشن بود؟
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۶/۰۶
0
1
وقتی مجری صدا و سیما علنا پرروئی را ترویج میکند و این را خصیصه و باعث پیشرفت ، غریب به مضمون می داند از یک بچه چه توقعی دارید؟؟؟ متاسفانه امثال ایشان برای رسیدن به این آمال و آرزوهای دروغین و زود گذر خیلی چیزها را هم فدا می کنند . امان از این آفت پرروئی.....
نظرات بینندگان