پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : فارس نوشت: از چند سال قبل دیپلماسی عمومی غرب، پروژهای را با ورود "یولیا تیموشنکو" رئیس حزب میهن اوکراین در عرصه بسط قدرت نرم استارت زد تا بتواند اهداف خود را با هزینه کمتری به دست آورد.
"کتایون ریاحی" بازیگر مطرح سینمای ایران برای انجام امور عامالمنفعه به سومالی سفر کرده است. سفری که البته از چگونگی انجام و کمّ و کیف آن و اینکه چه کسانی مشوّقان اصلی خانم ریاحی برای انجام این سفر بودهاند کسی خبری ندارد.
اینکه چرا در ابتدا سوالاتی پیرامون این سفر مطرح میشود دلیلی بر نقض اهداف خیرخواهانه و اقدام مطلوب بازیگر سینمایی ایران در سومالی نیست اما نکته آنجاست که این اقدام دقیقاً کپی برابر با اصل اقداماتی است که غرب و در رأس آنها آمریکا بر مبنای مفاهیم فرهنگی خود انجام میدهند.
در واقع از چند سال قبل دیپلماسی عمومی غرب، پروژهای را با ورود "یولیا تیموشنکو" رئیس حزب میهن اوکراین در عرصه بسط قدرت نرم استارت زد تا بتواند اهداف خود را با هزینه کمتری به دست آورد.
و این پروژه در ادامه به نقاط دیگری از جهان نیز تسرّی یافت و ثمرات مطلوبی از جمله در سودان و کشورهای آفریقایی نصیب استکبار کرد.
آنها با حضور "جورج کلونی" در سودان، نقش مهمی را در تجزیه سودان و در اختیار درآوردن منابع نفتی این کشور ایفا کردند. استکبار جهانی همچنین برای لاپوشانی دسیسهها و کشتارهایش در کشورهایی مثل افغانستان، پاکستان، عراق و ... نیز دست به دامان "آنجلینا جولی" شد و با پوشاندن لباس نمایندگی سازمان ملل بر تن او، این بازیگر هالیوودی را به اردوگاههای آوارگان در کشورهای یاد شده کشاند. و جالب آنکه تمامی کشورهایی که خانم جولی در آنها به ملاقات آوارگان و کودکان میرفت، کشورهایی بودند که یا بر اثر بمبها و دسیسههای آمریکا و کشورهای غربی ویران شده بودند و یا در زمره کشورهایی به شمار میرفتند که آمریکا حامی اصلی و ثبت شده حکومتهای غلط و دیکتاتورهای خونخوار آنها به شمار می رفت.
اما باید اذعان کرد که به هر حال این آمریکا بود که توانست با نیرنگ، بخشی از افکار عمومی را با استفاده از جاذبههای انسانی و مقولاتی مثل "زیبایی" فریب دهد و دیپلماسی عمومی خود را بیشتر در منصه افکار عمومی مطرح کند.
و اما قسمت جالب داستان این است که آنچه که در ماجرای سفر بازیگر ایرانی به سومالی نیز اتفاق افتاده است، دقیقا کپی همان اقدامی است که آمریکاییها بر مبنای فرهنگ خود به آن دست یازیدهاند. و البته با در نظر گرفتن این فرض که رفتن بازیگر زن ایرانی به خطرناکترین نقطه جهان بدون هماهنگی با برخی دستگاهها و نهادها که البته جریان انحرافی نیز برای سیطره به آنها عطش زیادی از خود نشان میدهد، امکان پذیر نبوده است این فرض تقویت میشود که عدهای منحرف در داخل شیفتگی زیادی برای پیروی از اقدامات آمریکایی نشان میدهند.
شیفتگیهایی که در قالب مهیا کردن فضا برای سفر یک بازیگر زن به کشور قحطی زده سومالی جلوهگر میشود و در رسانههای وابسته به جریان انحرافی نیز به عنوان یک افتخار تبدیل به تیتر اول میشود.
و صد البته این پایان ماجرا نخواهد بود و احتمالا بازیگران دیگری که با لیدر جریان انحرافی ارتباطات خاص! دارند نیز وارد پرونده شوم ارسال فرکانس برای آمریکا میشوند.
در اینجا البته این سوال نیز باید پاسخ داده شود که به هر حال ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران چه مفاهیمی را در چه قالبهایی باید به دنیا صادر کنیم؟ آیا ما نیز همچون غرب و آمریکا ناگزیر به استفاده از پروژهای نخ نمایی مثل استفاده از بازیگران زن هستیم یا اینکه راههای دیگری نیز در پیش روی ما قرار دارد؟
پاسخ آنست که انقلاب اسلامی ما در ساختارهای خود برای مقولاتی که به آنها اشاره شد، مفاهیمی همچون "جهاد سازندگی"، "بسیج مردمی" و "بسیج سازندگی" را دارد. ضمن آنکه اساساً مناقشه ما و نظام سلطه بر سر دو رویه کلی است. اینکه پیامها را بر اساس علایق غریزی انسانها صادر کنیم یا بر اساس فطرت الهی و عقول آنها.
و امام راحل(ره) به ما یاد داد که گزینه دوم، راه بهتر و البته راه الهی انتقال مفاهیمی است که ما در اسلام ناب و انقلاب اسلامی آنها را شناخته و پذیرفتهایم.
چه میشود که عدهای در داخل کشور از صدور مفاهیم و ساختارهای تولید شده در ساحت انقلاب اسلامی بر محملهای قدرت هوشمند ما خجالت میکشند و به جای آن روشهای تولید شده در اندیشکدههای آمریکایی را بیشتر میپسندند.
در واقع ما به عنوان اولین کشوری که برای کمک به مردم در سومالی حضور یافتیم اینک راههای بسیار بهتر و البته مؤثرتری را برای طرح دیپلماسی عمومی خود در سومالی و در هر نقطه دیگری از جهان پیش رو داریم.
راههایی که صد البته عدهای با مقهور شدن در مقابل قدرت نرم دشمن و شیفتگی که همواره نسبت به غرب و آمریکا داشتهاند تمایلی به طرح آنها ندارند و با پیگیری یک مسیر انحرافی به سمت ناکجا ره میسپارند.