arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۱۱۰۷۱
تاریخ انتشار: ۱۱ : ۱۳ - ۰۸ خرداد ۱۳۹۷
متفاوت‌ترین روایت «ماه عسل»؛

مردمانی نمونه که با کمک بنیاد علوی از قلب رنج، به اوج گنج رسیدند

اهالی سرزمینی که نه بابت گرم و سوزان بودن، که بابت فقر شدیدی که بدان مبتلا بودند، آفریقا لقب گرفته بود. فقری وحشتناک که حتی با تماشای فیلم‌هایی که پنج شش سال پیش از حال و روزشان گرفته شده بود هم هویدا بود. تصاویری تکان دهنده که چند نوبت پخش شد تا مشخص شود که از چه رنجی سخن گفته می‌شود و گنجی که در انتهای راه رقم خورده، چقدر گرانبهاست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

روایت حال و روز چند سال پیش قلعه گنج آنقدر دردناک و شوک آور بود که مجری برنامه هم ترجیح می‌داد بیشتر سکوت کند تا حرف‌های معلم رنج کشیده به گوش همگان برسد. حرف معلمی که وقتی به یاد می‌آورد شهرستانشان تنها دو مدرسه پیش دانشگاهی در مرکز داشته و برخی دانش آموزان برای تحصیل در آن مجبور بودند ۲۰۰ کیلومتر راه بپیمایند، چشم هایش پر می‌شد.

بار‌ها شنیده‌ایم که «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود»، اما اکنون ایرانیان با مردمانی الگو آشنا شده‌اند که خودشان گنجند؛ گنجی که در نتیجه اعتماد بنیاد علوی و از قلب رنج سربرآورده و آنقدر ارزشمند است که می‌توان تکثیرش کرد.

مردمانی نمونه که با کمک بنیاد علوی از قلب رنج، به اوج گنج رسیدند

به گزارش «تابناک»، برنامه «ماه عسل» که در طول عمر یک دهه‌ای خود همواره با این انتقاد مواجه بوده که تنها روایت‌گر درد‌ها و رنج‌هاست، امروز متفاوت‌ترین قسمت خود را تجربه کرد. آنقدر متفاوت که احسان علیخانی، مجری توانمند برنامه نیز به این وجه تمایز اشاره کرد و در چند نوبت از بینندگان پرشمار برنامه‌اش خواست تا بیش از همیشه به حکایت این برنامه توجه نشان دهند.

اما این تفاوت از کجا نشات می‌گرفت و قصه امروز ماه عسل چه داشت که متفاوت‌تر از همیشه بود؟ پاسخ به این سوال را یکی از میهمانان برنامه امروز در کمال سادگی داد؛ امروز میهمانانی در این برنامه حضور داشتند که در انتهای چاه گیرافتاده بودند که سوژه خوبی برای این برنامه شوند و نه در کویر گم شده و برخی شان جان باخته بودند. تنها ویژگی ایشان این بود که اهل "آفریقای ایران" بودند.

مردمانی نمونه که با کمک بنیاد علوی از قلب رنج، به اوج گنج رسیدند

اهالی سرزمینی که نه بابت گرم و سوزان بودن، که بابت فقر شدیدی که بدان مبتلا بودند، آفریقا لقب گرفته بود. فقری وحشتناک که حتی با تماشای فیلم‌هایی که پنج شش سال پیش از حال و روزشان گرفته شده بود هم هویدا بود. تصاویری تکان دهنده که چند نوبت پخش شد تا مشخص شود که از چه رنجی سخن گفته می‌شود و گنجی که در انتهای راه رقم خورده، چقدر گرانبهاست.

مردمانی نمونه که با کمک بنیاد علوی از قلب رنج، به اوج گنج رسیدند
امروز، روز «قلعه گنج» بود. شهرستانی در جنوب کرمان که قصه برخی ساکنانش از زبانشان مرور شد و احتمالا بسیاری را متعجب و چه بسا شرمسار کرد. سرزمینی در دورترین نقطه از کرمان که از فرط رنج، این باور در دل مردمانش جوانه زده بود که ناگزیر از هجرت و گریزند. گریز به شهر و دیاری دیگر که در آن همه چیز مثل قلعه گنج محکوم به نابودی و نیستی نیست.

درست مثل توصیه یکی از معلمان اهل قلعه گنج به دانش آموزانش که از سر دلسوزی بود چراکه به این باور رسیده بود که در دیارش اگر گرسنگی مردم را نکشد، بی شک بی آبی هلاکشان خواهد کرد. دیاری که ساکنانش تهی از آرزو شده بودند و آینده، پرده تاریکی پیش رویشان گسترده بود. سرزمینی که اگر کسی از ساکنانش نگران قوت خود و خانواده اش برای دو سه روز آینده نبود، «پولدار» به نظر می‌رسید!

روایت حال و روز چند سال پیش قلعه گنج آنقدر دردناک و شوک آور بود که مجری برنامه هم ترجیح می‌داد بیشتر سکوت کند تا حرف‌های معلم رنج کشیده به گوش همگان برسد. حرف معلمی اهل یکی از روستای قلعه گنج که به رغم آنکه از کودکی با فقر سر و کله زده بود، وقتی به یاد می‌آورد شهرستانشان تنها دو مدرسه پیش دانشگاهی در مرکز داشته و برخی دانش آموزان برای تحصیل در آن مجبور بودند 200 کیلومتر راه بپیمایند، چشم هایش پر می‌شد.

تا اینجای برنامه ماه عسل هرچه بود، غم بود و رنج‌هایی که شنیدنشان هم جان کاه است، چه برسد تصور یا حتی زیستن در آنها، اما دیگر چنین قلعه گنجی وجود خارجی ندارد. نه آن شهر و دیار و نه رنج‌هایی که هر ماه، هر روز، هر ساعت و هر دقیقه به زندگی مردمانش سنجاق شده بود و رهایشان نمی‌کرد. درد و رنجی که گویی کابوسی در گذشته بوده و حالا تمام شده است.

مردمانی نمونه که با کمک بنیاد علوی از قلب رنج، به اوج گنج رسیدند
چگونه؟ میهمان برنامه ماه عسل در پاسخ به این سوال هم موجز، اما کامل پاسخ می‌دهد: «به مردم اعتماد نمی‌کردند؛ بنیاد علوی به مردم اعتماد کرد و مردم هم به ایشان اعتماد کردند و نتیجه خودکفایی قلعه گنج شد. نتیجه این شد که هاله تاریکی و فکر هجرت را پس زدیم و توانستیم رنسانس اقتصادی و فرهنگی رقم بزنیم. توانستیم مثل ققنوس از زیر خاکستر سر برآوریم.»

پاسخی دلنشین، شبیه وقتی علیخانی از معلم پرسید «چرا نام دیارتان قلعه گنج است، در حالی که پر از رنج بود؟»، در پاسخ گفت: «گنجش ماییم. ما‌هایی که از زیر خرابه‌ها سر بر آوردیم. مردمی که هجرت کردند، اما از خودشان به خودشان. همراه با بارانی که بر شهر باریده و «نمی‌توانم» را از ذهنشان پاک کرده است.»

روایت شیرین مردمانی که اگر تا چند سال پیش برای دو روز آینده شان برنامه ریزی می‌کردند تا بگذرد، اکنون برای بچه‌ها و آینده شان برنامه می‌ریزند و با تمام توان می‌جنگند. مصداق آیه مبارکه سوره رعد که تاکید دارد سرنوشت ملتی تغییر نمی‌کند مگر اینکه خودشان بخواهند. آیه‌ای که اهالی قلعه گنج مصداقش هستند چراکه توانسته اند از آن سرزمین رو به نابودی خود را به شهرستانی خود کفا برسانند.

مردمانی که حالا بی سوادانش هم می‌کوشند از بقیه جا نمانند و صنعت گرانش در تلاشند تا از خام فروشی مواد غذایی به فرآورده سازی برسند. مردمانی که با همراهی بنیاد علوی و فراهم آمدن زیرساخت‌ها به کمک ایشان، در دل کویر سوزان شهری آباد و شکوفا فراهم آورده‌اند که می‌تواند و می‌بایست الگوی تمامی شهر‌ها و دیار‌هایی شود که حال و روزشان مثل قلعه گنج سابق است.