arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۵۸۳۶
تعداد نظرات: ۸ نظر
تاریخ انتشار: ۱۴ : ۱۳ - ۰۹ آذر ۱۳۹۰

فاطمه معتمد‌آریا: می‌خواستند گوشمالی‌ام بدهند، کار کردنم ممنوع شد

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
فاطمه معتمد آریا بازیگر نمایش «نامه‌هایی به تب» در گفت و گو‌یی به بازیگری و فعالیت حرفه‌ای‌اش در این حوزه پرداخته است.

به گزارش انتخاب به نقل از ماهنامه تجربه، گزیده ی این گفتگو در پی می آید:

· امروز می‌شود خلاقیت‌های فراوان نسل جدید را در فضای تئاتری مشاهده کرد ولی یک حلقه گمشده‌ای در فضای امروز می‌شود احساس کرد و آن تربیت اصول تئاتر در میان نسل جدید است. نه اینکه منظورم این باشد که نسل جدید تئاتر ما تربیت آکادمیک تئاتر و اصول را ندارد اما اصلا نوع تربیت تئاتری تغییر کرده است و به نظرم چندان مناسب نیست. این نامناسب بودن را در نوع کردار و رفتار و استایل تئاتر می‌دانم. امروز تنها مهم این است که خلاقیت و جسارت داشته باشی و انگار آکادمی‌های تئاتر شکل صحیحی برای تربیت تئاتری را توصیه نمی‌کند.
· من این گونه می‌بینم که استاد تئاتر در دانشکده و فضای آکادمیک مهم‌ترین اصل است. آن سال‌ها استاد تئاتر به معنای واقعی کلمه بود. چیزی که بعد از انقلاب تقریبا حذف شده‌است. حالا امروز تقریبا همه به هم استاد می‌گویند. لفظ استاد به همه تعلق نمی‌گیرد. آن سال‌ها آدم‌هایی بودند که به معنای کلمه استاد تئاتر بودند و اینها در دانشکده‌ها به تربیت و پرورش دانشجویان می‌پرداختند. نمونه آقای شمیم بهار، آقای محمد کوثر، آقای بهرام بیضایی، آقای پرورش و آقای سمندریان. مابقی هم بودند و ما اساتید تئاتری خیلی خوبی داشتیم. برای مثال تربیت بازیگری صرفا بدن و بیان و مبانی بازیگری نبود، آقای شمیم بهار به دانشجویان بازیگری تحلیل تئاتر درس می‌داد. کلاس‌های‌شان آنقدر شلوغ بود که در کلاس جایی باقی نمی‌ماند. خب این ها و این تعالیم مختلف و جانبی باعث می‌شد که بازیگر تربیت بسیار مناسبی داشته باشد و یک بازیگر به معنای کامل بتواند حضور موثری در تئاتر داشته باشد. منظور اینکه معنای استاد در این دو دوره تغیییر کرده است. الان به هر فار‌غ‌التحصیلی که شروع به تدریس کند استاد می گویند. دیگر استاد برجسته‌ای در دانشکده‌های ما تدریس نمی کند. تقریبا فاجعه است که در هر دانشکده تعداد اساتید مناسب موردی باشد یا در مواردی اصلا استاد مناسبی وجود ندارد.
· من در ۱۵ سالگی و آغاز راه تربیت تئاتر بیشتر توجهم به تئاتر کلاسیک بود. آموزش ما در این زمینه بود. خودم به شخصه دوست داشتم که تئاترهای مدرن را تماشا کنم و سعی می‌کردم هیچ اجرایی را از دست ندهم. اما در تئاترهای کلاسیک بازی می‌کردم برعکس الان که دوست دارم در تئاترهای مدرن بازی کنم و حضور داشته باشم و تئاتر کلاسیک تماشا کنم.
· من کارم را در سینما در سال ۶۳ با فیلم «شهر موش‌ها» آغاز کردم. ما فکر می‌کردیم سینما می‌تواند فضای مناسبی برای فعالیت‌های ما باشد. همان سال‌ها انقلاب فرهنگی هم رخ داده بود و تئاتر رسما تعطیل بود. من هم بازیگر بودم و هیچ کار دیگری، تاکید می‌کنم هیچ کار دیگری بلد نبودم و می‌خواستم به کارم ادامه دهم. پس ناگزیر بودم که راهم را در سینما پیدا کنم. چند سالی تلاش کردم و تمرین کردم تا به سینما برسم.
· من تقریبا در هر فیلمی که بازی کردم البته به غیر از یک دوره‌ای که با خشم به من نگاه کردند، همیشه کاندید بازیگری بودم.
· بعد از فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله»‌به دلایلی که نه برای من جدی بود و نه برای آن‌هایی که این کار را کردند ممنوع‌الفعالیت شدم. فکر می‌کنم قصدشان گوشمالی دادن بود که حواستان باشد خیلی نمی‌توانید پایتان را فراتر بگذارید. خب آن فیلم خیلی محبوب شده بود و فروش خیلی فوق‌العاده‌ای داشت و ما گروهی مورد بی‌مهری واقع شدیم. در نتیجه من به مدت هشت ماه از ایران رفتم. در این مدت در پاریس بودم و به یکی دو جشنواره هم برای فیلم‌هایم دعوت شدم. آن سال‌ها سینمای ایران برای جهان نو بود و تازه و داغ و خب خیلی به فیلم‌هایی که از ایران در جشنواره شرکت می‌کرد توجه نشان می‌دادند و خیلی از جشنواره‌های دنیا هم می‌خواستند که فیلم‌های ایرانی را در سینماهایشان نمایش بدهند. من در آن مدت به ژاپن، سوئد و جاهای دیگری رفتم ولی به هرحال در آن مدت زندگی من در پاریس بود.
· راستش خیلی هم دوست نداشتم که عنوان کنم چرا خارج از ایران زندگی می کنم. چون محیطی که در آن می‌خواستم به کارم ادامه دهم برایم خیلی قابل احترام و ارزشمند بود. حتی تلاش فراوانی کردم که این تصور پیش نیاید که می‌خواهم حتی پوششم را تغییر دهم. به هر حال من در پاریس بودم و به اختیار خودم بودم. درست که به اجبار به پاریس رفته بودم اما با علاقه خودم زندگی می‌کردم. در آن مدت نه با کسی مصاحبه‌ای کردم و نه حرفی از این ماجراها زدم. تمام تلاشم این بود که این ماجرا تمام شود و من دوباره بتوانم کارم را ادامه دهم.
· به‌هرحال بعد از هشت ماه برگشتم. بلافاصله آقای تبریزی برای فیلم «مهر مادری» به من پیشنهاد بازی دادند. من در همان دوره از خانه سینما استعفا داده بودم. من در هیات مدیره خانه سینما بودم و آن سال هیات مدیره استعفای دسته جمعی داده بود. البته همه ما و خود من شدیدا به کار صنفی اعتقاد داشتیم. شرایط به گونه‌ای بود که ما مجبور شدیم استعفای دسته جمعی بدهیم. من بعد از بازگشت و دریافت پیشنهاد از آقای تبریزی به خانه سینما رفتم به مدیرعامل وقت خانه سینما که تمایلی به ذکر نامشان ندارم گفتم که من برگشتم و تصمیم دارم که کار کنم. در خانه سینمابه من گفتند که به صلاح سینما نیست که شما کار کنید. من هم گفتم که دلیل گفتن من فقط این بود که اعلام کنم برای من بالاترین مرجع سینمایی و رسیدگی به کارهایم خانه سینماست که پایگاهی صنفی است. من برای اجازه نیامده‌ام و فقط آمده‌ام که بگویم می‌خواهم کارم را دوباره شروع کنم. برایم جای تاسف داشت که چنین جواب شنیدم. چرا به صلاح سینما نبود که من کار کنم؟
· آقای تبریزی برای این که من بتوانم در «مهر مادری» بازی کنم خیلی تلاش کرد. تقریبا به همه جا سر زد و توانست موافقت حضور مرا کسب کند. البته تقریبا هم مصادف شد با تغییر سیستم سیاسی کشور. دوره ریاست جمهوری آقای رفسنجانی تمام شد و آقای خاتمی رئیس جمهور شد و وزرات ارشاد هم فضایش تغییر کرد. خلاصه اوضاع عوض شد. البته هنوز هم هر تغییری صورت می‌گیرد و در همه دوره‌ها من چوبی خورده‌ام. حالا هنوز بعد از شانزده هفده سال هنوز هم باید پاسخگوی مسائل باشم.
· من این را به صراحت می‌گویم من هیچ گرایشی به هیچ جریان و هیچ کس ندارم جز حرفه خودم. می‌خواهم این را به شما بگویم که من در هیچ دوره‌ای راحت نبوده‌ام و در هیچ دوره‌ای برایم کار کردن ساده نبوده است. برای هر لحظه و هر کاری که می‌خواهم بکنم باید مشقت زیادی را بکشم و به نوعی مبارزه کنم تا بتوانم کارم را انجام بدهم. هر کاری از طرف من با برخوردهایی خشمگینانه مواجه بوده است. حالا در دوره‌ای این شرایط سخت‌تر است من باید بیشتر خودم و کارم را توضیح بدهم و توجیه کنم و در دوره‌ای کمتر. واقعا از اولین روز ورودم به سینما این مسائل برای من بوده است. کاندید می‌شدم مساله می‌شد، جایزه می‌گرفتم مساله می‌شد. حرف می‌زدم بحران می‌شد و حرف نمی‌زدم مساله‌ای دیگر بود. در اجتماعات شرکت می کردم حرفی پیش می‌آمد و شرکت نمی‌کردم حرفی دیگر می‌زدند. می خواهم بگویم مهم نیست که چه کار می‌کنم مساله این است که به هر جهت هر کاری بخواهم بکنم چوبی در سوراخ زنبورها می‌رود و سر و صدایی بلند می‌شود.
· من قبول کردم که صلیبم را خودم به دوش بکشم هر روز هم وزنش سنگین‌تر می‌شود اما به دوش دارم.
· آنها تلاش می‌کنند که من را به مسائل سیاسی سوق دهند و من مدام تلاش می‌کنم که خودم را از این مسائل کنار بکشم. یادم هست در همان دوره ابتدایی که من کارم را در سینما آغاز کردم سانسور زیادی وجود داشت. خیلی چیزها دیگر در سینما وجود نداشت. خب مثلا بی‌اخلاقی‌هایی در سینما ممنوع بود که ما هم آنها را قبول داشتیم. ابتذال و سکس و خشونت ممنوع بود ما هم از این ممنوعیت‌ها خوشحال بودیم و دوست داشتیم که در آن فضا کار کنیم. مسائلی بود که خب خودمان را با آنها تطبیق داده بودیم. خوشحال بودم از اینکه چهره زن می‌بایست ویژگی‌هایی از قبیل وجاهت و انسانیت و زیبایی طبیعی می‌داشت و من از این موارد خوشحال بودم.
· اما الان رابطه خیلی بد شده است. این زیبایی‌شناسی که در سینما و تلویزیون ما وجود دارد از کجا آمده است؟‌ما آن دوره را ترجیح می‌دهیم. اخلاقیات آن زمان بیش از امرزو است. این شمایل از کجا آمده؟ از تلوزیون‌های ترکیه و عربی؟ این لباس پوشیدن برای ایران است؟
· به ما می‌گویند شما الگو هستید و پس مدام محدودمان می کنند اما از آن طرف چیزهایی را می‌بینیم که باورمان نمی‌شود. خیلی خوشحال بودم که منع برای چیزهای بد و بی‌اخلاقی ها وجود می‌داشت. برای بی‌انصافی‌ها و بی‌شخصیتی‌ها و بی‌تربیتی‌ها منع وجود داشت .ما خیلی هم خوشحال می‌شدیم. اما این گونه نیست. همین است که فضای سینما به اینجا رسیده است.
· [من] تا هشتاد دهه دیگر هم می‌مانم (با خنده) خب این به خاطر اعتقاد من به کارم است. با هر جریانی که تغییر می‌کند و هر دهه‌ای که می گذرد که قرار نیست من اعتقادات خودم را تغییر دهم. من فقط تلاش می‌کنم که خودم را به روز نگه‌دارم و با زمان حرکت کنم.
· هیچ وقت اینطور نبوده که افتخاراتی که کسب کرده ام را مدام با خودم این ور و آن ور ببرم. آنها مدال‌هایی است که با سنجاق از خودم جدا می‌کنم. در نتیجه فکر می‌کنم بودن هر آدمی به رفتارهایش و مقاومت‌هایش برمی‌گردد.
· در دهه اول که کارم را شروع کردم شرایط بسیار سختی بود برای اینکه یک بازیگر جوانی بیاید و وارد سینما بشود و بماند بدون هیچ وابستگی. حالا امروز هم این شرایط دوباره دارد برای من تکرار می‌شود و تحمل این شرایط بعد از سی سال برای من خیلی سخت‌تر است. نمی‌گویم شرایط سخت‌تر است اما می‌گویم در این شرایطی که من هستم تحمل این مسائل خیلی سخت شده است. اتفاقات برای من واقعا غیرقابل تحمل شده است. من دیگر در وضعیت سابق نیستم. مگرچقدر نیاز هست که خودم را ثابت کنم؟ چطور آنها که من را مورد بازخواست قرار می دهند این زحمت را به خودشان نمی‌دهند که کارنامه کاری من را مرور کنند و ببینند که من چه کارهایی در این سینما کرده‌ام و چه تلاش‌هایی کرده‌ام. بگویند که چه فیلم بدی بازی کرده‌ام یا چه کاری کرده‌ام که علیه جامعه‌ام بوده است. چه رفتار غیراخلاقی در مسائل حرفه‌ای‌‌ام کرده‌ام یا نمادی بوده‌ام برای تخریب حرفه‌ام؟ خب اینها را باید به من پاسخ بدهند.
· من از اولین کسانی بودم که پافشاری کردم که هنرپیشه حتما باید صدا و بدنش صحیح باشد تا بازیگر شود و هنرپیشه باید با صدای خودش در فیلم حرف بزند و این بعد از مدتی تبدیل به قانونی در سینمای ایران شد و خیلی از مسائل دیگر که گفتنش الان ضرورتی ندارد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۸
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۹
88
361
درود بر خانم معتمد آریا....
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۶:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۹
67
215
احسنت به خانم معتمد آریا.
ناشناس
|
JAPAN
|
۱۸:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۹
83
218
از هنرمندان مردمی هستید که جاتون همیشه در قلب مردم خواهد بود خانم معتمد آریا / دنیا یه بازی بیشتر نیست و شما مثل همیشه بهترین اجرا رو دارین ارائه میدین / زنده و پاینده باشین
هادی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۰:۰۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۹
34
172
خانم معتمد آریا نقش های شما تو دوران کودکی و نوجوانی خیلی رو زندگی من تاثیر گذاشتن و حالا که کمی عاقل تر شدم شخصیت واقعیتون داره تو زندگیم تاثیر میزاره.شاید هیچوقت نتونم از نزدیک ببینمتون و ازتون تشکر کنم واسه همین از خدا میخوام که شما رو به آرزوهاتون برسونه.یاد شما همیشه با ما خواهد ماند
ناشناس
|
UNITED STATES
|
۲۲:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۰۹
72
207
خانم آریا داشتن هنرمندانی مثل شما برای من مایه افتخاره. دوستتون دارم و براتون آرزوی سلامتی می کنم
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۰:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۰
69
188
شمانشون داديد كه با مرم هستيد خدانگهدارامثال شماباشه
جهانبخش
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۷:۱۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۰
2
85
فقط از ته قلب دوست دارم. . . .
مهم اینه. . .
احمد
|
UNITED STATES
|
۰۸:۵۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۰
2
64
خانم معتمد آریا داشتن هنرمندانی مثل شما برای جامعه مایه افتخار است . همين نوع نگاه و بينش شما براي بعضي ها قابل قبول نيست . ديگراني هم كه در ساير حوزه ها سختي زيادي را متحمل مي شوند و يا ايزوله شده اند به خاطر نگاه متفاوتشان به مسائل و موضوعاتي است كه آقايان انتظار نگاه و قرائت واحد دارند دوستتون داريم و براتون آرزوی سلامتی می کنم
نظرات بینندگان