arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۹۱۳۳۶
تاریخ انتشار: ۱۳ : ۰۰ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۸

یادداشت های اعتمادالسلطنه در ۱ مرداد ۱۲۶۲ خورشیدی

امروز منزل چهاربید است. صبح در رکاب سوار شدیم، یعنی در درشکه با ملیجک اول بودم. چون درشکه دولتی اسب‌های دم‌قرمز داشت علی‌الخصوص با ملیجک بودم. گفتم درشکه را جلوتر از همه حرکت دادند. مردم عوام تصور می‌کردند ما یکی از اقوام نزدیک شاه هستیم یا از وزرای بزرگ. تمام این امتیازات از دولت ملیجک بود. بعد از طی سه فرسخ به موضعی رسیدیم که چند درخت وسلخی داشت. شاه ناهار افتادند. جمعی از اهل گرماب که یکی از دهات بجنور است و به خواهش روس‌ها به آن‌ها داده شده دیده شد که فریاد و گریه و ناله می‌کنند که مسجد ما و قبور پدران ما را به روس‌ها دادید که در مسجد اسب بسته‌اند. شاه متغیر شده فرمودند به آن‌ها کتک زده دور کردند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت های اعتمادالسلطنه در ۱ مرداد ۱۲۶۲ خورشیدیپس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
 
به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:

 

امروز منزل چهاربید است. صبح در رکاب سوار شدیم، یعنی در درشکه با ملیجک اول بودم. چون درشکه دولتی اسب‌های دم‌قرمز داشت علی‌الخصوص با ملیجک بودم. گفتم درشکه را جلوتر از همه حرکت دادند. مردم عوام تصور می‌کردند ما یکی از اقوام نزدیک شاه هستیم یا از وزرای بزرگ. تمام این امتیازات از دولت ملیجک بود. بعد از طی سه فرسخ به موضعی رسیدیم که چند درخت وسلخی داشت. شاه ناهار افتادند. جمعی از اهل گرماب که یکی از دهات بجنور است و به خواهش روس‌ها به آن‌ها داده شده دیده شد که فریاد و گریه و ناله می‌کنند که مسجد ما و قبور پدران ما را به روس‌ها دادید که در مسجد اسب بسته‌اند. شاه متغیر شده فرمودند به آن‌ها کتک زده دور کردند. بعد مقرر شد انعامی به آن‌ها داده شود که در دشت آرمدلو حوالی کالپوش‌ خانه بسازند و سکنی گیرند. پنج ساعت به غروب مانده وارد اردو شدیم. سوزش در مجرای بول دیده شد که خیلی وحشت داد. راه امروز پنج فرسنگ و ارتفاعش از طهران دویست و پنجاه ذرع است.

نظرات بینندگان