arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۴۹۵۱۲۵
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۱۵ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۸
گشتی در سفرنامه ها؛

روایت سفیر فرانسه از مراسم عید قربان در تهران ۱۱۳ سال پیش: هر قسمت از بدن قربانی سهم یکی از صنوف تهران بود

اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران که در فاصله سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۶ و در هنگام انتقال قدرت به محمدعلی‌شاه قاجار در ایران بوده است. اوبن در سفرنامه خود مراسم عید قربان را در اوایل پادشاهی محمدعلی شاه توصیف کرده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

 

سرویس تاریخ «انتخاب»: اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران که در فاصله سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۶ و در هنگام انتقال قدرت به محمدعلی‌شاه قاجار در ایران بوده است.

به گزارش «انتخاب»، اوژن اوبن مراسم عید قربان را در اوایل پادشاهی محمدعلی شاه این‌طور توصیف کرده است که در ادامه می‌خوانید:

عید قربان امسال به روز ۲۵ ژانویه [۱۹۰۷ میلادی برابر با ۴ بهمن ۱۲۸۵] افتاده است. در دربار ایران رسم شده و این رسم یادگار دوران صفویه است که به مناسبت این روز شتری قربانی کنند. ولی مردم عادی به قربانی کردن یک گوسفند اکتفا می‌کنند. باز جای شکرش باقی است که شاه شخصا به این کار مبادرت نمی‌کند و نماینده‌ای از جانب وی مراسم شترقربانی را انجام می‌دهد.

چندین روز مانده به عید، حیوانی را که برای قربانی کردن در نظر گرفته‌اند با موزیک و تشریفات به همراه عده‌ای که از میان کارکنان کاخ انتخاب می‌شوند در کوچه‌ها می‌گردانند. حتی صبح روز عید قربان نیز برای آخرین گردش شتر «ارگ» را ترک می‌کند. دو اسب یدکی با زین و برگ طلا به همراه عده‌ای غلام و فراش و شاطرهای شاهی با آهنگ گوش‌خراش موزیک پشت سر شتر در کوچه‌ها و خیابان‌ها حرکت می‌کنند. شاطرها لباس‌های سنتی خود را می‌پوشند به همان نحوی که شاردن در سایحتنامه‌اش آن‌ها را به خوبی توصیف کرده: نیم‌تنه قرمز، پاپیچ سفید، کلاهی بلند و بارک مزین به پرهای رنگی. قربانی‌کننده و وردست‌هایش، سوار بر اسب پشت سر قربانی هستند. شخصی که از جانب شاه ماموریت دارد شتر را بکشد، شاهزاده‌ای قاجاری است. او لباسی از حریر سبز با حمایل و شال کشمیر بلوطی‌رنگ پوشیده است. این لباس‌ها را صبح همین روز در قبال خدمتی که انجام خواهد داد از شاه گرفته است. به دنبال او نمایندگان صنف‌های مختلف دستمال‌های بزرگی به دور گردن بسته و روی مرکب‌های جورواجور نشسته‌اند و از سوی اعضای صنف خود مامور شده‌اند سهم گوشت قربانی‌شان را بگیرند.

این مراسم باید در میدان «نگارستان» برگزار گردد. مردم از ساعت‌ها قبل همه جای میدان را اشغال کرده‌اند. زنان با چادرهای سیاه و چارقدهای سفید روی پشت‌بام‌ها و دیوار خانه‌ها صف کشیده‌اند. تمامی شاخه‌های چنارها که به علت فرارسیدن زمستان لخت و عاری از برگ‌اند، امروز پر از جماعت تماشاچی شده است. هوا ابری است. برف ملایمی می‌بارد. شتر را در وسط میدان متوقف می‌کنند. بعد از آن‌که زر و زیرو و غاشیه سرخرنگی را که بر سراپای قامتش آویخته‌اند یک‌یک کندند، حیوان را روی زمین می‌خوابانند. در آن لحظه تکان و همهمه وحشتناکی در میان جمعیت پدیدار می‌شود. اما بلافاصله چوب و چماق فراشان شاهی همه را حسابی سر جای خود می‌نشاند. ظاهرا سوار سبزپوش تنها با یک ضربه نیزه شریان گردن شتر را شکافته است. وردست‌ها نیز با سرعت تمام، گوشت حیوان را تکه‌تکه کرده‌اند. لحظه‌ای بعد نماینده هر صنف به نوبت مقداری از گوشت را در دستمالش می‌پیچد و مطابق سنت مرسوم سهم افراد صنفش را از این گوشت قربانی برمی‌دارد.

سر شتر سهم صنف نعلبندان است، چون گویا در گذشته در یکی از مراسم، یکی از اعضای این صنف حین کشتن حیوان، خود به قتل رسیده است. به خاطر این حادثه ناگوار صنف آنان از چنین امتیازی برخوردار شده است. قسمت بدن حیوان که مهر و نشان مالک اصلی را دارد، سهم «زنبورک‌چی‌باشی» یعنی رئیس دسته‌ای است که توپ را بالای شترها سوار می‌کنند. گردن شتر مال نانوایان و کوهان آن سهم پالان‌دوزان است. دو پای جلو: یکی به آهنگران و دیگری به عطاران، دو پای دیگری به قصابان، دل و قلوه‌فروشان و سایر فروشندگان اعضای مختلف بدن گوسفند می‌رسد. کشنده شتر خود نیز تکه‌ای از گوشت گردن قربانی را با نوک نیزه‌اش برمی‌دارد و به عنوان مدرک انجام ماموریت به پیش شاه می‌برد.

وقتی کار تقسیم گوشت قربانی به پایان رسید، ماموران انتظامات جمعیت را به حال خود رها می‌کنند تا از چهار سو بر سر بقایای نعش شتر بریزند. همه مردم انگشت خویش را در گل و لای میدان که با آن خون آغشته شده بود فرو می‌کردند و به عنوان تضمین سلامت و خوشبختی از خون قربانی اثری روی پیشانی خود می‌گذاشتند.

در مراسم عید قربان فرمانی صادر شد که به موجب آن فرزند دوم شاه، سلطان احمدمیرزا، به ولیعهدی کشور انتخاب گردید.

منبع: ایران امروز؛ سفرنامه و خاطرات اوژن بوبن (سفیر فرانسه در ایران در آستانه جنبش مشروطیت)، ترجمه علی‌اصغر سعیدی، تهران: نشر علم، چاپ اول، ۱۳۹۱، صص ۱۹۹-۲۰۱.

نظرات بینندگان