arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۳۹۲۶
تاریخ انتشار: ۰۲ : ۰۰ - ۰۷ مهر ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، یکشنبه، 6 مهر 1348/ به شاه گفتم: مبتکر صلح خاورمیانه و هم علم‌دار آن بشوید

«چون به نظر می‌رسد که روس‌ها و آمریکایی‌ها هم می‌خواهند در خاورمیانه صلحی برقرار شود و شاهنشاه تنها کسی هستند که نه دشمنی شدید با اعراب و نه با اسرائیلی‌ها دارند، برای آن‌که واقعا از کنفرانس اسلامی نتیجه گرفته شود، اعلیحضرت مبتکر صلح خاورمیانه و هم علم‌دار آن بشوید. مثل این‌که اسرائیلی‌ها و اعراب هم از جدال خسته هستند.» شاهنشاه خیلی تعمق فرمودند، ولی فرمودند: «کار پردردسر و خطرناکی است. اگر خود آن‌ها بخواهند ممکن است، ولی خودم چیزی به کسی پیشنهاد نمی‌کنم.» عرض کردم: «آن‌ها که نمی‌توانند پیشنهادی بدهند، شاهنشاه مطلب را به روس‌ها و آمریکایی‌ها تفهیم بفرمایید که آن‌ها استدعا بکنند.» فرمودند: «فکر می‌کنم.»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت‌های علم، یکشنبه، 6 مهر 1348/ به شاه گفتم: مبتکر صلح خاورمیانه و هم علم‌دار آن بشویدپس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

صبح ملاقات‌های زیادی داشتم، از سر صبحانه تا هنگامی که شرفیاب شدم. سر صبحانه هفت نفر آدم مختلف را پذیرفتم. به‌به از این صبحانه! بعد شرفیاب شدم. سوال فرمودند: «مذاکرات رباط را خواندی؟» عرض کردم که «خواندم بسیار خوب بود. اگر اعلیحضرت تشریف نداشتند، قطعا کنفرانس به هم می‌خورد.» عرض کردم: «با آن‌که نماینده مصر [انورسادات] را شدیدا مورد حمله قرار دادید، او عکس‌العمل مهمی نشان نداد. معلوم می‌شود کار آن‌ها خیلی خراب است یا آن‌که احترام فوق‌العاده شاهنشاه مانع این عمل شده است.» به هر صورت به عرض رساندم: «چون به نظر می‌رسد که روس‌ها و آمریکایی‌ها هم می‌خواهند در خاورمیانه صلحی برقرار شود و شاهنشاه تنها کسی هستند که نه دشمنی شدید با اعراب و نه با اسرائیلی‌ها دارند، برای آن‌که واقعا از کنفرانس اسلامی نتیجه گرفته شود، اعلیحضرت مبتکر صلح خاورمیانه و هم علم‌دار آن بشوید. مثل این‌که اسرائیلی‌ها و اعراب هم از جدال خسته هستند.» شاهنشاه خیلی تعمق فرمودند، ولی فرمودند: «کار پردردسر و خطرناکی است. اگر خود آن‌ها بخواهند ممکن است، ولی خودم چیزی به کسی پیشنهاد نمی‌کنم.» عرض کردم: «آن‌ها که نمی‌توانند پیشنهادی بدهند، شاهنشاه مطلب را به روس‌ها و آمریکایی‌ها تفهیم بفرمایید که آن‌ها استدعا بکنند.» فرمودند: «فکر می‌کنم.»
بعد هم مطالب زیادی صحبت شد. از جمله فرمودند: «چند نفری هستند که از این‌جا به [تیمور] بختیار پول می‌رسانند، آن‌ها را باید بگیرم. حالا گوش خوابانده‌ایم ببینیم دیگر چه کسانی هستند.» اسامی آن‌ها را هم به من فرمودند و خیلی ترسیدم ولی چیزی عرض نکردم. ترس من از آن جهت است که اگر یکی از آن‌ها فرار کرد، بالاخره من کسی بودم که اسامی را می‌دانم. به قول سعدی هیچ وقت نباید طرف شور سلاطین واقع شد.
... سر شب جلسه هیات‌امنای رضا پهلوی را داشتیم. من می‌خواهم این‌جا را تبدیل به یک مرکز وفاداری برای ولیعهد بکنم، اگر بتوانم!
شام با دوستم خوردم. خوش نگذشت. تماما گریه کرد که وضع آینده‌ام نامعلوم است. من گفتم: «اگر روی زناشویی با من حساب می‌کنی، باید [به] صراحت بگویم چنین کاری نمی‌توانم بکنم؛ ولی مثل یک عضو خانواده من می‌توانی راجع به آینده حساب بکنی.»

نظرات بینندگان