پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند
به گزارش انتخاب، در خاطرات اعتماد السلطنه آمده است:
صبح [به] عشرتآباد رفتم. مزاج مبارک به وساطه رفتن خون از موضع بواسیر قدری کسل بود. وزیر خارجه آمد. خیلی خلوت کردند، با امینالملک و امینالسلطان هم همینطور. جزوه کتابنامه دانشوران [را] که شاهزاده مرحوم مباشر و مولف بود و حالا من هستم مقرری این ماه را به حضور آوردم، به نظر مبارک خیلی کم و خفیف آمد. یا عمدا یا سهوا فرمودند: «ماهی همینقدر نوشته میشود؟» که خون به کله زد، اما در کمال ملایمت خود را نگاه داشتم. عرض کردم: «ماهی صد تومان به جهت تالیف این کتاب به شاهزاده اعتضادالسلطنه مرحوم میدادید، حالا شصت تومان کردهاید! آن وقت اسما ماهی چهار جزء داشتید، نمیرسید، حالا معینا هفت جزء دارید و این است ماه به ماه میرسد.»
خلاصه کلام از اتفاقات امروز اینکه چراغ گاز باید مفتوح شود و شاه در افتتاح حضور به هم رسانند. چراغ مفتوح شد. تشریفات فراهم آمد، شاه نرفت. تفصیل این است: در سفر دوم فرنگ شاه میل کردند که در طهران ایجاد چراغ گاز شود به سبک فرنگستان، اما از کیسه خود خرج نفرمایند. بنا شد ثلثی از مخارج را سپهسالار بدهد، ثلث دیگر را امینالملک، ثلثی شاه. امینالملک که به بردن منفعت جزئی در پیدا کردن شخصی موسوم به فابیوس بواتال خود را کنار کشید. شاه بیست و چهار هزار تومان، سپهسالار به گفته خود هفتاد هزار تومان به دفعات مختلف، فابیوس هم وعده روشن کردن چراغ مذکور را دادند و از عهده برنیامد. بالاخره تاکیدات بلکه تهدیدات تا روز افتتاح پنجشنبه، یازدهم مقرر شد. معتمدالملک که از طرف سپهسالار، حاکم خراسان، مناسبت برادری و سمت وکالت دارد در طهران است، تشریفات زیاد از هر قبیل فراهم آوردند. میدان توپخانه را آرایش دادند. بیرقها زدند. چادرها افراشتند. موزیکانچیان اخبار دادند. شربت و شیرینی [و] اقسام میوه فراهم آوردند. وجه نقد و شالی هم به جهت پیشکش آستان پادشاهی حاضر کردند. صبح امروز اسب و کالسکه به جهت سه ساعت به غروب مانده خبر شده بود. علیالغفله موقوف فرمودند. متعذر به کسالت شدند و ناظمخلوت مامور شد رفت ولیعهد [مظفرالدین میرزا]و نایبالسلطنه [کامران میرزا]را آورد و شاهزادهها را مامور حضور افتتاح فرمودند: و خود نرفتند. اگرچه شنیدم جناب آقا و سایر وزرا هم بودند. اما خیلی برای معتمدالملک که تشریفات فراهم آورده بود به جهت فابیوس اسباب خفت شد. معروف است که نایبالسلطنه به واسطه عداوت با سپهسالار و کنت به جهت دشمنی که با شخص فابیوس دارند شاه را ترسانده بودند که جمعیت و ازدحام زیاد است، اگر تشریف بیاورید بیم خطر است. دیگر نمیدانم چه شده است. شاید بعد معلوم شود.
خلاصه، چون خیلی کسل بودم به خانه آمدم. لباس را تازه کنده بودم که فراش سواری به احضارم رسید. فراش دوم، فراش سوم. خیلی مشوش شدم. به عجله [به] عشرتآباد رفتم. معلوم شد شب را بیرون شام میل میفرمایند و مخصوصا من و ملیجک را حکم به توقف دادند و سایر عمله خلوت را مرخص کرده بودند، اما پررویی حضرات و ضعف حالت پادشاه سبب شد که جمعی بر علیه میل پادشاه مانده بودند. ساعت چهار خانه آمدم.