arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۰۶۹۳۷
تاریخ انتشار: ۱۲ : ۰۰ - ۲۲ مهر ۱۳۹۸

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۱ مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: سفیر قطر پیام تشکر امیر را در خصوص موضع ایران در مسأله درگیری مرزی این کشور با عربستان سعودی آورد / درمورد بازداشت متهم به جاسوسی آلمانی که مورد اعتراض وزرا بود، بحث کردیم؛ به نظر می‌رسد مأمور وزارت امورخارجه و وزارت اطلاعات مقصرند

[آقای علی عبدالله الحمود]، سفیر قطر آمد. پیام تشکر امیر قطر را در خصوص موضع ایران در مسأله درگیری مرزی این کشور با عربستان سعودی آورد. از اهداف عربستان در تصرف پاسگاه الخفوس پرسیدم که نتوانست توضیح قابل قبولی بدهد. خواست کمک کنم که بند 5 قراردادشان به صورت زمان‌بندی اجرا شود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

خاطرات آیت‌الله هاشمی؛ ۲۱ مهر ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: سفیر قطر پیام تشکر امیر را در خصوص موضع ایران در مسأله درگیری مرزی این کشور با عربستان سعودی آوردخاطرات مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر می‌کند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود

به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز 21 مهر 1371 تا 1375 در زیر آمده است

 

سال 1371
 
کارکنان سازمان ثبت احوال آمدند. گزارش پیشرفت کار تعویض شناسنامه‌ها و تأسیس پایگاه جامع اطلاعات انسانی را دادند. برایشان صحبت کردم[1] و ضمن قدردانی، تذکر دادم که شناسنامه‌ها را با دقت و درست بنویسند؛ موارد زیادی شکایت از غلط‌نویسی در شناسنامه‌ها رسیده است.
تیمسار [محمد] سهرابی، فرمانده سابق نیروی انتظامی آمد؛ از اینکه به خاطر کسالت، از فرماندهی ناجا معاف شده است، اظهار رضایت کرد. من هم از خدمات او تشکر کردم. [آقای علی عبدالله الحمود]، سفیر قطر آمد. پیام تشکر امیر قطر را در خصوص موضع ایران در مسأله درگیری مرزی این کشور با عربستان سعودی آورد. از اهداف عربستان در تصرف پاسگاه الخفوس پرسیدم که نتوانست توضیح قابل قبولی بدهد. خواست کمک کنم که بند 5 قراردادشان به صورت زمان‌بندی اجرا
شود.[2]
آقای [غلامحسین] جمی، امام جمعه آبادان آمد. مشکلات مردم و خودش را گفت و برای جواب به مراجعات و تقاضاها کمک گرفت. عصر برای مراسم فارغ‌التحصیلی افسران، به دانشگاه نظامی [امام علی (ع)] رفتم.

 

سال 1372
 
دکتر [علیرضا] مرندی، [وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی] آمد و گزارش سفر به مصر را داد. سپس رؤسای دانشگاه‌های علوم پزشکی و مدیرکل‌های بهداشت و درمان و معاونانش آمدند. وزیر گزارش داد و من سیاست‌ها را برایشان تشریح کردم.[1]
[آقای بهرام قاسمی]، سفیر جدیدمان در اسپانیا آمد. گزارشی از شرایط آنجا داد و برای رفتارش کسب نظر کرد. آقای سید محمود مرعشی آمد و گزارش وضع کتابخانه [آیت‌الله سید شهاب‌الدین] مرعشی در قم را داد. از کمک‌های دولت تشکر کرد و کمک بیشتر خواست. علاوه بر ساخت کتابخانه بزرگ جدیدشان توسط دولت، بودجه جاری‌شان را می‌دهیم. سال جاری، شصت میلیون تومان از دولت می‌گیرند.
آقای [محمدرضا] رحیمی، استاندار جدید کردستان آمد. دربارة کیفیت برخورد کسب نظر کرد و کمک خواست؛ معلوم است که با نماینده رهبری نخواهد ساخت. آقای [علی] فلاحیان، [وزیر اطلاعات] آمد و گزارش سفر به آلمان را داد؛ خوب تحویلش نگرفته‌اند.
برای سفر به چین مشورت کرد.
عصر در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. گزارش وزیر بهداشت در مورد نیازها و کمبودهایش ارائه شد. دربارة بازداشت متهم به جاسوسی آلمانی که مورد اعتراض وزرا بود، بحث کردیم؛ به نظر می‌رسد مأمور وزارت امورخارجه و وزارت اطلاعات مقصرند. قرار شد پیگیری کنیم؛ نوعی اخلال در سیاست‌مان است. شب تا ساعت هشت و نیم کار کردم و به خانه آمدم.

 

سال 1373 
 
ساعت سه‌ونیم بامداد، نزدیک طلوع آفتاب، برای نماز بیدارم کردند. در حال پرواز از روی خلیج بنگال بودیم. باز هم خوابیدم. حدود ساعت یازده به وقت جاکارتا در فرودگاه حلیم جاکارتا فرود آمدیم. سه ساعت و نیم، تفاوت ساعت با تهران است. در فرودگاه، [آقای علی العطاس]، وزیر امورخارجه آمده بود. استقبال رسمی را در داخل کاخ استقلال از میهمانان به عمل می‌آوردند، لذا در فرودگاه مراسمی جز تقدیم دسته‌گل نبود.
یکسره به کاخ استقلال – مردکا- در میدان بزرگ استقلال رفتیم. آقای سوهارتو، [رییس‌جمهور اندونزی] و کابینه و سُفرای مقیم در آنجا آماده استقبال بودند. مراسم نظامی با نواختن 21 توپ و اجرای سرود ایران و اندونزی و سپس عبور اعضای
کابینه و بزرگان اندونزی از مقابل من و دست‌دادن و معارفه سُفرای مقیم جاکارتا انجام شد. سپس جلسه کوتاهی با همراهان من برای معارفه و مذاکره مختصر داشتیم.
با هم پیاده به ساختمان محل اقامت ما در همان کاخ رفتیم. توضیح داد که کاخ از زمان استعمار هلندی‌ها مانده است. مقر استاندار «داچ» هلندی[1] بوده و چند ساختمان در نقاط دیگر باغ اضافه شده است. درخت‌های بزرگ و قدیمی دارد که گفتند مثل کاخ، یکصدو هفتاد سال عمر دارد.
از تأخیر در باریدن باران ناراحتند و گفتند، مقداری از محصول برنج ضایع شده و خوشبختانه امروز عصر باران خوبی بارید که به خوش‌قدمی ما تفسیر شد. عصر را برای استراحت گذاشته بودند که از راه دوری رسیده‌ایم.
ساعت چهار ونیم برای ادای احترام به شهدا و قهرمانانشان رفتیم. در راه توضیح دادند که در جنگ با ژاپنی‌ها و هلندی‌ها شهدای زیادی داشته‌اند که در آن محل دفن شده‌اند و قهرمانان دیگر بعد از آن تاریخ را هم آنجا دفن می‌کنند.[2] به خاطر باران، شکل مراسم را عوض کرده بودند.
به اقامتگاه برگشتیم. سر شب، آقای [تری] سوتریسنو، معاون رییس‌جمهور آمد. همراه آقای سوهارتو انتخاب شده و گفته شد که او را برای بعد از کناره‌گیری سوهارتو، دارند بزرگ می‌کنند. شب در سالن بزرگ مجللی در همان کاخ استقلال، ضیافت شام برقرار بود. قبل از شام، هدایا در مقابل خبرنگاران رد و بدل شد.
سر شام سئوالات زیادی کردم؛ دربارة انرژی و گاز و نفت گفت، حدود بیست میلیون تن گاز مایع تولید می‌کنند و گفت این سالن از آن یک کارخانه‌دار نیشکر در قدیم بوده که به استانداری هلندی واگذار کرده است. در طول مراسم شام، گروه موسیقی مردان برنامه اجرا می‌کردند و یک سرود خوب ایرانی هم خواندند؛ تشویقشان کردم. بعد از شام، او و من سخنرانی کردیم.[3] شامشان ساده بود. سپس برنامه رقص‌های محلی و بومی داشتند؛ همه را به خاطر ما، مرد انتخاب کرده بودند. سپس به اقامتگاه آمدیم و خوابیدیم.
در گزارش‌ها گروگان گرفته شدن یک سرباز اسراییلی از سوی حماس و همچنین ادامه مسأله عراق، خیلی مورد توجه است. خبر سقوط یک هواپیمای اف-28 ایران در مسیر اصفهان به تهران و مرگ 66 نفر ناراحت‌مان کرده و لغو سفرمان به هند هم بازتاب‌های بدی داشته است که متأثرم.

 

سال 1374 
 
از صبح تا ظهر در اقامتگاه به ملاقات گذشت. وزرای کار و ارتباطات و نیروی بنگلادش آمدند و با هر یک در مورد قلمرو مسئولیت‌شان صحبت شد. خانم شیخ‏حَسینه [واجد] دبیرکل حزب عوامی‏لیگ، فرزند نجیب‌الرحمان، [اولین رهبر بنگلادش] و مدیران دیگر حزب آمدند. دربارة وضع حزب و سوابق و موارد اختلاف‏شان با دولت و استعفای نمایندگان‏شان در مجلس، صحبت شد. تأکید برادامه مبارزه تا سقوط دولت داشتند؛ به نظرم عمیق و برنامه‌ریز نیامدند.
سپس دبیرکل و مدیران حزب‏جماعت اسلامی آمدند. با آنها هم شبیه صحبت‌های قبلی بود، با تفاوت اینکه اینها بیشتر آرمان‌های دینی را مطرح می‌کردند و پخته‌تر از آنها، ولی با طرفداران کمتر بودند. سپس مدیران حزب حاکم آمدند و مذاکرات آنها بیشتر در مورد توفیقات دولت و زورگویی اپوزیسیون بود. مخالفان دولت می‌خواهند، دولت استعفا بدهد و انتخابات را اجرا کنند.
مأموران حفاظتی بنگلادش، برای گرفتن عکس یادگاری آمدند و دو دستگاه ریشکا[1] هدیه آوردند که برای نمونه به ایران ببریم. به مسجد [بیت‏المُکّرم]، برای اقامه نمازجمعه رفتیم. با استقبال پُرشور مردم مواجه شدیم. قبل از نماز، من صحبت کوتاهی کردم[2] و مورد استقبال شدید مردم قرار گرفت. به خطبه‌های کوتاه و عربی امام‏جمعه گوش دادیم؛ فقط حمد و ثنا و موعظه بود.
پس از نمازجمعه، مسجد را ترک و به سوی کاخ ریاست‏جمهوری حرکت کردیم. معلوم شد، یک ربع ساعت زودتر می‌رسیم و [آقای عبدالرحمان بیسواس]، رییس‏جمهور مشغول نماز است. حرکت را آهسته کردیم، ولی باز هم زود رسیدیم و نتوانست استقبال بیاید. چندجمله‌ای با هم در فواید این سفر صحبت‏کردیم و ایشان را دعوت به ایران نمودم. مراسم رسمی بدرقه- مثل مراسم هنگام ورود- انجام شد.
به فرودگاه رفتیم و با شلیک توپ‌ها بدرقه شدیم. ساعت سه به سوی تهران پرواز کردیم. چهار فروند هواپیمای جنگی ما را تا مرز هندوستان بدرقه کردند. ساعت پنج ‏و نیم، هنگام غروب وارد تهران شدیم. بعد از استقبال رسمی و مصاحبه[3]، به خانه رفتم.

 

سال ۱۳۷۵

با سفیر ترکمنستان، مصاحبه تلویزیونی برای سالگرد استقلال‌شان نمودم. می‌خواهند در کشورشان پخش‌کنند.
دکتر تنکابنی آمد. گزارشی داد از سوابق خود و مؤسسات حقوقی که در داخل و خارج در موارد متعددی از ادعای ما با خارجی‌ها نموده و توفیقاتی که به دست آورده و وضعی که اکنون در دعوای علیه زیمنس، در مورد نیروگاه اتمی بوشهر داریم که امیدوار است، حاکم بشویم و خسارت بگیریم. در خصوص کارشکنی‌هایی که در داخل علیه او می‌شود، به خاطر اینکه در رژیم قبل، نماینده مجلس بوده، استمداد کرد.
شب آقای غرضی، [وزیر پُست و تلگراف و تلفن] آمد و درباره ماهواره توضیحاتی داد. شورای عالی امنیت ملی، درباره مسائل افغانستان و شمال عراق جلسه داشت؛ همچنین درباره پیام عربستان [سعودی] و جوابی که ما بدهیم، بحث و تصمیم‌گیری شد و نیز اجازه دادیم که ماهواره‌ای بخریم و یا بسازیم.

نظرات بینندگان