خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۹ آبان 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال 1371
اول وقت با هلىكوپتر به نيروگاه شهيد رجايى، در نزديكي قزوين رفتيم. [آقاي بيژن نامدار زنگنه]، وزير نيرو هم همراه من بود و در راه توضيحات داد. مهندس [محمدصادق] سلاجقه، [مديرعامل شركت توانير]، در سالن فروگاه توضيحات داد. طرح كلى اين است كه دوهزار مگاوات برق با هشتواحد دويست و پنجاه مگاواتى، در دو فاز اجرا شود. در گذشته نيروگاه را كليد در دست مىساختند، ولى براى اولين بار قرار شده است، با مديريت خودمان، بخشهاى مختلف در داخل و خارج ساخته شود كه امروز اولين واحد دويست و پنجاه مگاواتي را افتتاح كرديم.
از تصفيهخانه آب، برجهاى خنككن، پُست، توربينها، ژنراتورها، بويلرها، اتاق فرمان و محوطه بازديد كرديم. اطلاعات زيادى كسب نمودم. قرار است هزار مگاوات هم با سيكل تركيبى به آن اضافه شود. در آمفىتئاتر، گزارش وزير نيرو را شنيديم و من صحبت كردم. مصاحبه كوتاهى هم انجام شد.
مديران كارخانجات آذرآب و ماشينسازى اراك آمده بودند و قسمتهاى ساخت خودشان را توضيح دادند و خواستند كه كار بيشترى به آنها داده شود.
با ماشين از آنجا به كشتارگاه زياران رفتيم. مديران توضيح دادند. ظرفيت صدهزار راس گوسفند و هشت هزار راس گاو را همزمان دارد، با كشتارگاه صنعتى كامل و نيازهاى جنبى كه از خون و پوست و شاخ و سُم و اجزاي ديگر دام هم به خوبى استفاده مىشود. در گذشته ضرر مىداد. از سال گذشته سودآور شده است. از بخشهاي مختلف بازديد كرديم.
منظره كشتارها ناراحتم كرد؛ اول شوك برقى مىدادند و گاوها را بيحال مىكردند و سپس ذبح و پوست كندن و... تا بستهبندى گوشت و ساير اجزا. لاشهها با ريل حركت مىكرد و شصت كارگر در جاى خود، هر كدام كارى مىكرد؛ نظم خوبى دارند.
بعد از نماز و ناهار به سوى مركز انرژى هستهاى براى تحقيقات كشاورزى و بهداشت و درمان پرواز كرديم. مدير مسئول توضيحات داد. از مراكز جداكننده مغناطيسى[= سانتريفيوژ] كه چينىها دادهاند و همچنين از بخشهاى مختلف و فضاها بازديد نموديم. در هر بخش توضيحات ارايه شد. غروب در سعدآباد فرود آمديم.
سال 1372
دكتر ولايتى، [وزير امور خارجه] آمد. در مورد اتهامات يكى از مديران وزارتخانه صحبت شد؛ گفتم تا تحقيق كامل نشود، نبايد ترتيب اثر داد. آقاى [مرتضي] محمدخان، [وزير امور اقتصادي و دارايي] آمد. در مورد مديريت گمرگ و بانك مركزى صحبت شد. آقاى [حسن] غفورىفرد، [معاون رييسجمهور و رييس سازمان تربيت بدني] آمد. از انتقادات و فشارهايى كه به او وارد مىشود و از نامه صد و شصت نماينده مجلس كه خواستار عزل او شدهاند، گله كرد و و براى استعفا يا ادامه خدمت، اظهار آمادگى نمود.
هيأت امناى دانشگاه تربيت مدرس جلسه داشت. گزارش عملكرد و برنامه دوم توضيح داده شد. براى گرفتن زمين زياد، به وزارت جهاد سازندگي ارجاع شدند. پيشنهادهاي بودجه و تعداد دانشجو داده شد؛ بنا شد با توجه به سقف كل بودجه بخش مربوط به آموزش عالى مشخص شود.
عصر اخوى محمد، [رييس سازمان صداو سيما] آمد و در مورد دليل اقدام به پاسخ تند خود به مجلس توضيحاتى داد. او از اقدام مجلس تحليلى داشت و براى آينده مشورت كرد. در جلسه هيأت دولت، ادامه بررسى برنامه پنجساله دوم را داشتيم. قرار شد نيازهاى ارزى دستگاهها، بررسى مجدد شود. به نظر رسيد بزرگنمايى شده است.
تا ساعت نُه شب در دفترم كار كردم. ظهر عفت و ياسر و حسن و على در دفترم بودند. ياسر براى پادشاه برونئى پيامى گرفت و به دعوت پسر او، امشب به آنجا سفر كرد؛ در سفر حج با آنها آشنا شدهاند.
سال 1373
بعد از نماز و استماع اخبار و صرف صبحانه، وزراى كشاورزى، نيرو، صنايع و راه و ترابری آمدند. آقاى [عیسی] كلانترى، [وزیر کشاورزی]، پيشنهاد كرد كه سفر به قصرشيرين لغو شود. اين اصرار از تهران هم بود؛ به خاطر حمله موشكى به پايگاه اشرف منافقين. مسئولان امنيتى منطقه نگران هستند كه هنگام حضور ما در قصرشيرين، به خاطر نزديكى به مرز، توسط عراق يا منافقين شرارتى بشود. نپذيرفتم به دليل اينكه نرفتن ما به آنجا، تفسيري جز ناامنى نخواهد داشت كه خيلي مضر است.
به سوى كرند پرواز كرديم. ساعت بیست دقیقه مانده به نُه صبح رسيديم.كنار جايگاه فرودآمديم. باد هلىكوپترها، قسمتى از فرشها و تزيينات جايگاه را كند. جمعيت خوبى آمده بودند. آنها عمدتاً از اهل حق هستند. دو درصد شيعه و سه درصد سنىاند. به خاطر دلجويى از اهل حق به كرند رفتيم. بعد از انقلاب، با آنها بدرفتارى شده است و با توجه به حضورشان در كنار مرز، نارضايتىشان مىتواند خطرآفرين باشد. بعد از سرود و قرآن، بخشدار و نماينده مجلس خيرمقدم گفتند. سپس من در صحبت كوتاهی، از مواضعشان و صبرشان در جنگ و بازسازى تشكر کردم و وعده كمك دادم و توصيه به وحدت و همكارى نمودم.1
به سرپل ذهاب پرواز كرديم. از فضا، دشت ذهاب و شهر را ديديم. خوب بازسازى شده است. كنار مقبره احمدبن اسحاق2 فرود آمديم. با كمك ستاد بازسازى، مقبره خوبى ساختهاند. رييس اوقاف گزارش داد و پس از زيارت، در محل اجتماع مردم، كنار بلوار مرقد رفتيم.
در اجتماع خيلىعظيم و پُرشور مردم، بعد از شعارها و سرود و خيرمقدم امام جمعه و نماينده و فرماندار، صحبت دلگرمكنندهای کردم و وعده عمران بيشتر دادم و از آنها درخواست کردم، براى استفاده از منابع غنى آب و خاك و هوا كه همگى ممتاز است، بيشتر تلاش کنند.3 از ديمكارى هم انتقاد نمودم؛ اين مشكل در تمام استان كرمانشاه وجود دارد.
پس از مراسم، ازدحام مردم، مدتى معطلمان كرد. خيلى بامحبت و پُرشورند. با ماشين به سوى شهرك صنعتى در دست احداث رفتيم. يك كارخانه كوچك توليد پوشك بچه و دستمال كاغذى از كاغذهاى لطيف را افتتاح كردم و بر ضرورت احداث صنايع توسط شركتهاى دولتي تأكيد نمودم.
به سوى قصرشيرين پرواز كرديم. مسئولان به ملاحظات امنيتى ترجيح مىدادند، با ماشين برويم؛ نپذيرفتم. در قصرشيرين، یک مركز حرفهآموزى را افتتاح كردم و با كارآموزان صحبت نمودم؛ خوشحالاند. گشتى در شهر زديم. از ميان صفوف مردم عبور كرديم. خيلى پُرشور و شاداب استقبال كردند. مسئولان سفر، به خاطر ملاحظات امنيتى، برنامه سخنرانى نگذاشته بودند؛ توبيخشان كردم.
در ميدان شهر مقابل مهديه رفتم و مردم به طور خودجوش اجتماع عظيمى نمودند. برای سخنرانی، از بلندگوى همراه خودمان استفاده كرديم. مردم خيلى خوشحال شدند. گروه سرودشان، سرود خوبى خواند. مردم با شادى كف مىزدند و بعضى مىرقصيدند. فكر نمىكردم، مردم شهر قصرشرين اين همه شاداب باشند.
فرماندار و استاندار گزارش دادند و من صحبت دلگرم كنندهای نمودم و وعده عمران بيشتر دادم و بر ايجاد نخلستانها و باغات زيتون و استخرهاى پرورش ماهى و دانشگاه و فعال كردن سفر به عتبات در عراق را كه براى اين شهرهاى سر راه، بسيار پولساز خواهد بود، تأكيد نمودم.4 باز هم گشتى در شهر زديم؛ بازسازى خوب پيش رفته است. از نمايشگاه فرش استان كه جهادسازندگی برگزار كرده بود، بازديد كردم؛ این صنعت، جوان ولى پيشرفته و خوب است.
به سوى گيلانغرب پرواز كرديم. بنا بود از فضا، نفتشهر و سومار را هم ببينيم كه به خاطر عقببودن از برنامه منصرف شديم. در محل سد گيلانغرب نشستيم. درست كنار قرارگاه سابق غرب كه در زمان جنگ، بارها به آنجا رفته بودم. كلنگ سد را زدم. بناست براى آبيارى چهار هزار هكتار، آب را كنترل كنند.
به محل سراب گيلانغرب رفتيم ، در میهمانسراى جهادسازندگی، ناهار و نماز خورديم و خوانديم و طرح آبرسانى به بيست روستا از همين سراب را افتتاح كرديم. سراب جالبى است؛ حدود يك متر آب در ثانيه از زمين مىجوشد. از اين سرابها در كرمانشاه زياد است و از يكى از آنها، آب شهر قصرشيرين تأمين مىشود.
از آنجا به شهر گيلانغرب رفتيم. مردم استقبال با شكوهی کردند. در ورزشگاه شهر، پس از خيرمقدم نماينده و فرماندار و امام جمعه و اجرای سرود، براى مردم سخنرانى نمودم.5 خيلى با صفا و صميمى و شجاع هستند.
براى نگرانى از سانست [= غروب آفتاب]، فوراً با هلىكوپترها به سوى كرمانشاه پرواز كرديم. در مسيرها، همگى استاندار توضيحات خوب مىداد. وضع استان را خوب مىداند و به سئوالات، خوب جواب مىدهد. در مسير كمى خوابيدم؛ چون عصر امروز استراحت نكرده بودم. غروب به فرودگاه كرمانشاه رسيديم.از آنجا به محل هتل بينالمللى پنج ستاره در دست ساختمان رفتيم. پيش از انقلاب شروع شده و از زمان جنگ تاكنون، راكد مانده و اخيراً طرح، فعال شده؛ خيلى عظيم است. كمك وامى مىخواهند. در آنجا مديرعامل شركت صنعتى غرب توضيحاتى دربارة طرحهاى صنعتى كه توسط شركت در استانهاى غربى احداث شده است، داد؛ خوب است.
به سوى طاق بستان رفتيم. مردم از برنامه ما مطلع شده بودند و در مسير رفت و برگشت، اجتماعات انبوهى بود كه به گرمى استقبال مىكردند. از اين همه محبت، تعجب كردم. آثار باستانى طاق بستان را ديديم. در سنگهاى کوه تراشيده شده در زمان ساسانيان و جالب است. جالبتر، آب فراوان است كه از سراب كنار طاق چند متر در ثانيه مىجوشد و نيز بلوار زيبا و وسيع كه شهر را به آنجا وصل مىكند. به نظرم بلوار بىنظيري در كشور است.
به استاندارى برگشتيم. بعد از نماز و استماع اخبار و خواندن گزارشها، جمعى از پزشكان قلب آمدند و براى تكميل بيمارستان قلب در دست احداث استمداد كردند. سپس نمايشگاه فرش جهاد سازندگی را ديديم كه توضيحات خوبى دربارة شركتهاى فرش تحت اداره جهاد سازندگی و شركتهاى ساخت توپ فوتبال و واليبال شنيديم؛ تشويقشان كردم.
شام صرف شد و به اتاقم برگشتم. بعد از استحمام و نوشتن خاطرات و استماع گزارشهاي سفرم كه از تلويزيون كرمانشاه كامل پخش مىكنند، خوابیدم.
سال 1374
تا ظهر در منزل مطالعه ميكردم. آقاي [محمدرضا] توسلي آمد و براي تأمين دارو جهت عمل جراحي پاي فرزندش استمداد كرد. ظهر به میهماني اخوي محمد در لالون رفتيم؛ به خاطر پاگشاي ياسر، ديگر بچهها را دعوت كرده بودند. والده و طيبه هم بودند، من به خاطر والده رفتم. هواي خوبي دارد. عصر كمي كوه نوردي كرديم.
آقاي [علیمحمد] بشارتي، [وزیر کشور] اطلاع داد كه ديروز چند نقطه از جنگلهاي مازندران دچار حريق شده كه خاموش نمودهاند. از آقاي [علیاکبر] مسعودي[خمینی]، متولي آستان قم، به خاطر سختگيري نسبت به كسبه اطراف حرم گله داشت.
سال 1375
مديران [وزارت] جهاد سازندگى ذيربط با كارهاى خارج از كشور آمدند. آقاى [غلامرضا] فروزش، [وزیر جهارسازندگی] گزارش داد. در نُه كشور دنيا، دفتر و كارهاى عمرانى دارند. من هم در سخنان مفصلى آنها را تشويق كردم و خواستم به گونهاى عمل كنند كه درآمد طرحها، بتواند براى اقدامات بيشتر بهكار رود1. با حُسنعمل در كشورهاىآفريقايى، موفقيت خوبى به دست آوردهاند.
[آقای اکبر تُرکان]، وزير راه [و ترابری و] معاونان ناجا [= نیروی انتظامی] آمدند. از اُفتكار در پليسراه، پس از ادغام و انحلال پليسسراسرى و ايجاد پليسهاى منطقهاى، گزارش دادند و اجازه خواستند كه به تدريج به پليس متمركز سراسرى راه برگرديم؛ پذيرفتم.
[آقای محمدعلی صدوقی]، امامجمعه، [آقای غلامعلی سفید]، استاندار و نمايندگان يزد آمدند. براى كارهاى عمرانى استان استمداد كردند و بهخصوص براى تسريع در اجراى طرح انتقال آب زايندهرود به يزد كه نگراناند، اگر در زمان مسئوليت من تكميل نشود، بعداً دچار تعويق گردد. آقاى صدوقى، خصوصى گفت، مناسب نيست آشيخ حسين [هاشمیان]، مجدداً نامزد [انتخابات میاندورهای مجلس] رفسنجان بشود. عصر و شب در دفترم ماندم.