arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۲۳۸
تاریخ انتشار: ۳۷ : ۱۵ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۰

سخنی با جناب کشتی گیر: سکته بعدی در راه است!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

فواد صادقی در بازتاب امروز نوشت:

جناب حسینی وزیر اقتصاد کشور که پس از چندهفته سکوت این روزها مقابل دوربین زیاد ظاهر می شود در تازه ترین گفتگوی تلویزیونی خود از منتقدان خواست تا بجای زدن پیامک وافزودن بر التهاب بازار به وی راهکار ارائه کنند.

این چهره ورزشی کابینه که سابقه فعالیت در رشته کشتی را داشته و با این وجود در مبارزه حفظ ارزش پول ملی موفق نبوده است در این گفتگو بارها مانند جلسه رای اعتماد قصورش را پذیرفت اما تاکید کرد که آماده شنیدن انتقادات سازنده وپیشنهادات است از این رو شاید خواندن متن زیر برای وی خالی زا فایده نباشد.

 اگر شنونده اخبار صداوسیما باشید، حتما هر روز اخبار و گزارشهای متعددی درباره بحران اقتصادی در غرب، واکنش و استعفای مسئولان، نگرانی کارشناسان، نتایج بررسی های نهادهای علمی، نوسانات بازار ، تجمعات اعتراض آمیز مردم و اعتصابات سراسری می  شنوید.


اگرچه ممکن است این حجم مطالب با این غلظت تا حدودی بزرگنمایی و سیاهنمایی مسئولان رسانه ملی نسبت به سایر کشورهای جهان باشد، اما تا حدی نیز واقعیت دارد و مجموعه جامعه در کشورهای توسعه یافته نسبت به روندها و تحولات اقتصادی، حساسیت ویژه ای و بیش از هر موضوع دارند و هر تحولی هر چند کوچک، با توجه و حساسیت مسئولان، افکار عمومی، نهادهای علمی و کارشناسان مواجه می شود و در مرحله آخر نیز جامعه مستقیما به آن واکنش نشان می دهد .


حتی در کشورهایی نظیر ترکیه و آرژانتین نیز در دهه نود و زمان اصلاحات ساختاری در اقتصاد، دولتهای متعددی به دلیل بالا بودن نرخ تورم و بیکاری استعفا داده اند یا در سال گذشته تنها به دلیل تغییر نرخ بازنشستگی اعتصابات سراسری در فرانسه به وقوع پیوست و کاهش در یک هزینه رفاهی و یا حقوق بیکاری در کشورهای غربی می تواند به یک معضل اجتماعی اعتصاب و اغتشاش تبدیل شود.


موسسات اقتصادی به دقت وضعیت اقتصادی کشور را تحت نظر دارند و با تغییر کوچی در نرخ رشد بدهی دولت، کسری بودجه، اعتبار و... هشدار می دهند و تاثیرات این روند، فورا در بازار بورس و شرایط بین المللی آن کشور نیز آشکار می گردد.


با این حال در ایران شاهد هستیم اصولا حساسیت عمومی نسبت به اقتصاد چه در حیطه حاکمیت و چه در حیطه اجتماع به شدت پایین است. افزایش یا کاهش سن بازنشستگی کوچکترین واکنشی برنمی انگیزاند، نصف کردن یا دو برابر کردن حقوق بیکاری به همچنین، تورم یک رقمی اواسط سال گذشته که از دو برابر گذشته و در حال سه برابر شدن است، به هیچ واکنشی منجر نمی شود، رشد اقتصادی ظرف یکی دو سال از 6 درصد به نیم درصد می رسد. اما هیچ واکنشی برانگیخته نمی شود و کسری بودجه و بدهی دولت نیز اساسا حساسیت کسی را جلب نمی کند.


حداکثر واکنش جامعه ایران به مهمترین رخداد اقتصادی ممکن، در حد سوال کردن قیمت ارز و طلاست و چه زمانی که سکه در یک روز 260 هزار تومان گران شد و چه وقتی در یک روز 200 هزار تومان ارزان شد، منجر به واکنشی خاص نمی شود؛ فروشندگان کالا اجناسی را که با قیمت دلار 1100 تومانی وارد کرده اند، با احتساب دلار 2400 تومانی به خریداران می فروشند و کسی اعتراض نمی کند و کلا اگر هر اتفاق و شوک اقتصادی در جامعه رخ دهد، از یک سو کارشناسان، نهادهای نظارتی و مسئولان و از این سو فعالان اقتصادی و مردم عادی پیش از آن که به فکر این باشند که چرا این اتفاق رخ داده و آیا باید در مقابل آن واکنشی داشت یا خیر، به این می اندیشند که چگونه خود را با آن وفق دهند، برایشان این مهم نیست که چرا قیمت ارز افزایش داشته، بلکه به این فکر می کنند که داراییشان را به دلار تبدیل کنند ، طلا بخرند یا از بانک مرکزی سکه پیش خرید کنند.


تفاوت حساسیت اقتصاد در یک جامعه توسعه یافته با جامعه ای مانند ایران، مانند تفاوت فردی است که به سلامتی خود اهمیت می دهد، ماهانه به پزشک مراجعه می کند، بدن خود را چکاپ می کند و روزانه به ورزش می پردازد، با توجه به نتایج آزمایش های پزشکی خود غذاهای مورد استفاده را انتخاب می کند، اما افراد دیگری هم هستند که بدون توجه به سن ، وزن و شرایط سنی و جسمی خود زندگی می کنند، هر طور دوست داشته باشند غذا می خورند ، تحرک ندارند ، آزمایش نمی دهند و در شرایط عادی به پزشک مراجعه نمی کنند.


شاید در دیدگاه این افراد، گروه مقابل به نظر وسواسی و خودآزار به نظر برسند و از نگاه آنان  توجه و حساسیت نسبت به سلامتی باعث بر هم خوردن آرامش و کاهش لذت زندگی شود، معمولا این افراد نیز با یک اتفاق ناگهانی نظیر سکته قلبی یا دیابت و... به دوران زندگی بدون استرس و توام با آرامش و بی خیالی خود پایان داده و مجبورند با عوارض آن کنار بیایند.


شاید در نگاه اول این تفاوت سیاسی به نظر برسد، اما در واقعیت این بی تفاوتی که حس مشترک  مردم، مسئولان کارشناسان ورسانه ها در ایران است، ریشه ای فرهنگی اجتماعی دارد.


سال گذشته با اوج گرفتن بحران اقتصادی در اروپا شاهد بودیم که تغییرات محسوسی بلافاصله در سبک زندگی مردم ایجاد شد، میزان استفاده از رستوران ها، اماکن تفریحی گرانقیمت و فروشگاه های سطح بالا به شدت کاهش یافت، بسیاری از مردم که با رکود اقتصادی بخشی از درآمد خود را از دست داده بودند، خود را با شرایط جدید وفق دادند، اما در جامعه ای مانند ایران، این به چشم نمی خورد و حتی در زندگی خصوصی و فردی نیز حساسیت لازم نسبت به اقتصاد وجود ندارد و بسیاری از افراد حتی به قیمت ورشکستگی و استفاده از پول بهره ای حاضر به تنظیم زندگی خود با تحولات نمی باشند.


نتیجه این گونه زندگی کردن نیز مشخص است: بی تفاوتی نسبت به پدیده هایی چون رکود اقتصادی، کاهش سرمایه گذاری، نرخ بیکاری، نرخ تورم و... موجب می شود یکباره شبیه یک سکته قلبی یا مغزی به اقتصاد شوک وارد شود و در آن زمان برای اصلاح رفتار و الگوی اقتصادی کشور فرصت کافی وجود ندارد.


به نظر می رسد در شرایط فعلی که با ورود دولت واستفاده از ذخائر استراتژیک بانک مرکزی بحران ارز و طلا تا حدی مهار شده است، به جای کاهش توجه به اقتصاد اذهان مسئولان ارشد کشور، اساتید و کارشناسان ، نمایندگان مجلس و افکار عمومی بیش از پیش متوجه اقتصاد گردد تا در این روندهای نادرست در اقتصاد کشور که به دلیل آمار ساختگی و عبور از قوانین به شرایط  بحرانی رسیده است، اصلاح گردد. اگر نام شوک اخیر اقتصادی کشور را سکته خفیف بگذاریم قطعا در صورت بی توجهی به اصلاح ساختار اقتصاد کشور و ادامه روند فعلی، سکته دیگری در راه است که عبور از آن به سادگی ممکن نخواهد بود.

نظرات بینندگان