arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۵۱۴۳۲۹
تاریخ انتشار: ۰۶ : ۰۰ - ۰۴ آذر ۱۳۹۸

یادداشت‌های علم، دو‌شنبه ۳ آذر ۱۳۴۸ / سفیر آمریکا گفت: «به شاه بگو من خودم را نوکر او می‌دانم!»

باز موضوع والاحضرت شهناز مطرح شد... همسرش یا بهتر بگویم همسر آینده ایشان [خسرو جهانبانی]، هیپی است... فرمودند: «من از جهت یک پدر ممکن است دخترم اگر اشتباهی بکند به او ببخشم، ولی از جهت شاهنشاه ایران نمی‌توانم با انتخاب یک هیپی به دامادی خودم این عادت درویشی و بی‌بندوباری را در کشور رواج بدهم.» / سفیر جدید آمریکا را نسبت به سیاست ایران در خلیج‌فارس و افغانستان کاملا روشن کردم... همه را تصدیق کرد و بعد حرف عجیبی گفت، گفت: «به شاه بگو من خودم را نوکر او می‌دانم!»
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یادداشت‌های علم، دو‌شنبه ۳ آذر ۱۳۴۸ / سفیر آمریکا گفت: «به شاه بگو من خودم را نوکر او می‌دانم!»

پس از انتشار خاطرات روزانه آیت الله هاشمی رفسنجانی، «انتخاب» قصد دارد این بار بخش های گزیده ای از خاطرات دیگر شخصیت های مهم و تاثیرگذار کشور را روزانه، مرور و منتشر کند

به گزارش انتخاب، در خاطرات علم آمده است:

امروز بعد از رسیدگی به کار‌های جاری شرفیاب شدم. چند تلگراف خارجی را شاهنشاه توشیح فرمودند. راجع به دانشگاه مشهد و ... عرایضی کردم که «وضع آن‌ها رضایت‌بخش نیست.» بعد باز موضوع والاحضرت شهناز مطرح شد، عجبا که شاه چقدر ناراحت می‌شوند، از این انتخابی که این دختر برای همسر خود کرده است. همسرش یا بهتر بگویم همسر آینده ایشان [خسرو جهانبانی]، هیپی است و عقاید عجیبی دارد. امروز پس از بحث‌های جالبی که با شاهنشاه در این خصوص داشتم، بالاخره یک فرمایش صحیح فرمودند که من جواب نداشتم. فرمودند: «من از جهت یک پدر ممکن است دخترم اگر اشتباهی بکند به او ببخشم، ولی از جهت شاهنشاه ایران نمی‌توانم با انتخاب یک هیپی به دامادی خودم این عادت درویشی و بی‌بندوباری را در کشور رواج بدهم.» کلام‌الملوک ملوک‌الکلام. واقعا این فرمایش شاهنشاه جواب نداشت و ندارد. شاه خیلی برافروخته شده بودند. من مرخص شدم. نخست‌وزیر [هویدا] با چند وزیر مسئول بودجه شرفیاب شد. گویا شاهنشاه خوب حساب‌شان را رسیده بودند. البته تقصیر من بود [اشاره به گزارش‌های پیاپی علم درباره وضع بد مالی کشور].
امروز سفیر یوگسلاوی و سفیر آمریکا دیدنم آمد. سفیر یوگسلاوی خیلی بی‌باکانه به روس‌ها و نظر‌های امپریالیستی آن‌ها حمله می‌کرد که مایه تعجب من شد. از سفیر آمریکا راجع به موضوع فروش نفت ما در آمریکا و خرید هواپیما‌های جدید که شاهنشاه نسبت به هردو مسئله علاقه‌مند است جویا شدم. گفت: «تا آن‌جا که اطلاع دارم، نیکسون نسبت به مسائل مورد علاقه شاهنشاه خیلی علاقه‌مند است، ولی هنوز از نتیجه اقدامات ایشان اطلاعی ندارم.» سفیر جدید آمریکا را نسبت به سیاست ایران در خلیج‌فارس و افغانستان کاملا روشن کردم که «سیاست شاهنشاه در هیچ یک از این مناطق [تجاوزکارانه] نیست. زیرا شاه نمی‌خواهند با طرح این مسائل [در]جامعه ایران کسب وجاهت کنند. شاه عملی فکر می‌کند و می‌خواهد کشوری آباد و آزاد و کاملا مستقل به بازماندگان تحویل بدهد، نه آن‌که خود او کشور را دچار مهلکه‌های بی‌نتیجه کند، برای سر و صدا راه انداختن و بس.» گفت: «کاملا می‌دانم و این سیاست شاهنشاه در آمریکا اثر عجیبی گذاشته است. این سیاست یک دولتمرد است.» گفتم: «شاه دیگر احتیاج به [عوام‌فریبی و] تحصیل وجهه ندارد، زیرا هم ملت ایران را خوب می‌شناسد و هم خوب ملت ایران شاه را شناخته‌اند.» همه را تصدیق کرد و بعد حرف عجیبی گفت، گفت: «به شاه بگو من خودم را نوکر او می‌دانم!»
امروز بعدازظهر اسووبودا، رئیس‌جمهور چکسلواکی، وارد شد. این شخص با دوبچک و سایر آزادی‌خواهان چک هم‌آواز بود، ولی جای تعجب است چطور او را روس‌ها در این پست باقی گذاشتند، با آن‌که حساب دوبچک و سایرین را رسیدند! فکر می‌کنم، چون خیلی صاحب وجود و هم خیلی پیر است، فکر کردند چرا با از بین بردن او آبروی خود را ببرند [او خود] به زودی خواهد مرد. امشب مهمانی در کاخ نیاوران [بود] و خیلی خوب برگزار شد.

نظرات بینندگان